خلاصه:این نوشته درباره تاثیر درک معارف الهی مخصوصا قرآن است و در ادامه ی آن نمونه ی سخنرانی هایی که شاید برایتان جالب باشد آمده است.
خواندن قرآن و آشنایی با معارف الهی و با اشاره های دقیق بسیار شیرین است. فهم قرآن به انسان شیرینی میچشاند که انسان تشنه تر برای عمل و تشنه تر برای دانستن می شود. عطشی که هم تو را راضی کرده و روح ات آرامش یافته و هم خاطره ی خوشی برای تکرار اون تجربه داری.
برعکس تمام لذت های مادی که انسان دین دار با قلب وسیعش آن ها را تمام شدنی و کوچکتر از این می بیند که تلاش کند برای کاری که خداوند از آن ناراضی است. حتی قبل از اینکه بفهمد این کار در اسلام نهی شده یا سفارش می تواند بفهمد روح و فطرتش با آن سازگار است یا نه؟ حتی پوچی و کوچکی و پستی عمل ناشایست را درک می کند.
اما معارف الهی و سرآمد همه ی آنها درک قرآن (کلمه ای از آن)چنان حلاوتی دارد که می تواند مستمرا برای قلوب وسیع جرعه هایی از شراب ناب را تا سیراب شدن کامل و حقیقی ادامه دهد. مشکل اینجاست که تقوای صد در صد شرایط را برای قلوب برای آمادگی برای پذیرش آماده می کند و میبینیم عرفای کامل و عالمان حقیقی که به دانسته هایشان عمل می کنند، به کجاها میرسند که نگاه کردن آنها و یا نفس آنها چنان تاثیری می گذارد که آنها که مثل من تجربه ی برخورد با چنین انسان های کاملی را داشته اند می فهمند که چه می کند ...نمونه ی سخنرانی ها . نظیر امام خمینی ، صمدی آملی ، جوادی آملی ، آیت الله شهید مرتضی مطهری ، آیت الله شهید دستغیب و آیت الله شهید بهشتی و بقیه : ادامه لیست سخنرانی ها موثر ...
وقتی انسانی در نماز سعی کند به احوالات خود از قببل سخنی که می گوید و خدایی که پیش رو دارد و حواسی که هر لحظه با فکری آلوده میشود در نظر بگیرد و رفته رفته بیشتر در یک نمازش سعی کند تا قبل از اینکه فکر مخربی نمازش را آلوده سازد، هر لحظه خودش را چک کند و همانطور که از روی ریسمانی با دوچرخه سیرک باز همه اش در حال حفظ تعادل است، او نیز تماشاچی ها را اندک شمارد و فقط خدا را مهم بداند و بتواند دنیا را اتفاقات را در اون 10 دقیقه مرور نکند و افکار و موضوعات جدید و تفکر در هست و نیست و چرایی ها را فراموش کند و فقط به نماز و افعالش توجه کند،
شاید مقدمه و تمرین هایی را در حال انجام است که بتواند با مداومت بر آنها هم در نماز و هم در بیرون نماز توفیقاتی از خدا کسب کند. که این بهترین کاسبی و فکر و ذکر است که انسان بجای سود و زیان دنیا به فکر سود و زیان ابدی اش باشد.
به نظر می رسد که هر قدر در لحظه لحظه تا نماز بعدی و در حین نماز و حتی بیرون نماز در افعال دیگر در هر ثانیه به یاد خدا باشد و شروع و ادامه و پایان افعایش یاد خدا و درک حضور او و شهود او باشد، در نهایت کمتر غفلت از او سر می زند و نتیجتا با مدد از حق تعالی به رفتار و اخلاق حسنه ای دست یابد تا خدا از او راضی باشد و حسنات در او خانه کند و اخلاقیات نیکو در او ریشه دار شود.
توان ما انسان ها محدود است. قدرت همه از خداست و در بعض آنها به ما اراده داده اند تا انتخاب کنیم راه را بشناسیم و برویم. همه این ها قوانین خداست که با این مادیات (زمین و آسمان و ...) آن منطق و قوانین (که قابل دیدن و لمس نیست) هم آفریده شده. نظام خلقت را او که آفرید با همه چیزش آفرید که ما خیلی چیز ها را صلاح نیست که ببینیم باید در پشت پرده باشیم و ایمان بیاوریم و بالا برویم وگر نه انسان نبودیم! (چیز دیگر بودیم ...انسان یعنی انسان که آزاد و دارای اراده باشد).
خدا خواست انسان را و عالمی که در آن آزمایش میشود را اینگونه (چگونه؟) بیافریند تا در آن انسان به جایی برسد. (جایی کجاست؟ بعدا مفصل می گوییم.) اینگونه !!! چگونه است؟ !!! . ما باید از این میزان ورودی هایی که از حواس 5 گانه و بیشتر کسب می کنیم، چیز هایی که میفهمیم، درس هایی که از زندگیمان میگیریم، تجربه هایمان به طریقی که توسط خودمان درک میشود برسیم. الان باید هر جوانی بجز اینکه می داند از کجا آمده و به کجا می رود بداند که چگونه؟؟؟؟ برود.
این طرق شخصی را ابزار و کمک و وسیله هایی مثل دین و قرآن که کلام خدا و انبیائش است فهمید و کسب کرد و چیز هایی که بعد از رعایت به کامل آنها کسب می شود را نیز عمل کرد تا خداوند راه را نشان دهد.
من عمل بما علم اورثه الله علم ما لم یعلم ... هر کسی به معلوماتش عمل کند، خداوند (دامنه ی) مجهولاتش را کم میکند
یا دائم اللطف یا دائم الخیر یا دائم الفضل یا دائم الاحسان یا دائم النور
امروز داشتم فکر می کردم آدمی که خیلی چیز ها رو در نظر نمی گیره و نمی تونه در اون موارد حق رو از باطل تشخیص بده، خب چرا باید ماها ازش توقع داشته باشیم که رفتار و مخصوصا قضاوت درستی ازش ببینیم؟
چنین انسانی درباره ی خودش و اعمالش نیز منصف تر می شود و به کمک خدا که همه ی این اوصاف را که نداشت صاحب میشود راه رو به رشد و مثبت را پیش میگیرد.
و لا حول و لا فوة الا بالله العلی العظیم
و لم یتخذ له صاحبة و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و کبره تکبیرا
الله اکبر
بعد از اینکه حمد رو در حالت سجده خوندی
دنیا محل عبور است. تا در این دنیاییم می توانیم حرکت کنیم و تا در این عالم حرکت هستیم می توانیم تغییر کنیم. بعضی با جهاد اکبر و مبارزه با نفس به کمال میرسند. کمال در زبان یعنی از حفظ زبان از بدگویی تا حفظ زبان از اسرار خدا. در تمامی اجزا و جوارح (به قول کتابی از امام سجاد به نام رساله ی حقوق امام سجاد ع ) جاری و ساری سازد. تا به کمال رسد. قبل از قیامت به حساب خود رسیدگی کند تا روز قیامت معطل نشود. و به مقامی رسد که در همه اوقات قلیلی میرسند و ممکن از در شهر تو زندگی کنند.
این را خواستم بگویم که :
همیشه به خودم می گویم: صابر طوری باش که این صالحان و خلیفه های خدا بر روی زمین اگر از کنار تو رد شدند بوی تعفن ات خفه شان نکند. بجز اینکه خداوند بصیر است این ها چشمان خدا بر روی زمین هستند. و تو مواظب باش. بیشتر. خیلی
والسلام علی عباد الله الصالحین
امروزه در دنیا و اینترنت، در رسانه ها و بر روی وبلاگ ها، با مسائلی روبرو می شویم که علمی نیست. من از جوان ها می خواهم که اهل تحقیق باشید و گر نه کلاه گشادی به سرتان می رود. اهل تحقیق بودن یعنی اینکه با برنامه ریزی و با دقت و از همه مهم تر دوری و تبری از گناه و توکل به خدا از پایه شروع به آموختن اصول اعتقادی کنید.
سر نخ هایتان را خوب بررسی کنید که خیلی مهم است. مثلا در فلسفه غرب، برای استقرار حکومت اسلامی، 4 پایه واجب است. ریز بین و تیز بین باشید و قضاوت کنید که ...حکمت عفت شجاعت و عدالت را کجا می یابی؟ دوست داشتین به کتاب 40 حدیث امام خمینی صفحات انتهایی در حدیث شماره ی 29 و یا به سخنرانی دکتر حسن عباسی در مضمون نشانه ها و مقدمات ظهور و حکومت آخر الزمان مراجعه کنید.
و من الله توفیق
شیطون برای ما نقشه کشیده. برای بعضی ها در زمان کوتاه و بعضی دیگر که فکر می کنند باهوشند، نقشه قشنگ تری میشکه. واسه اونی که بدی ها زیاد ازش سر می زنه و عزمی در ترک رذیلت نداره. هر کاری که بد باشه مختلف، فرقی نمی کنه. خودش میره. اما اگه بخوای یه کم جلو شیطون تیز بازی در بیاری، رفتار هایی رو که بروز نمیدی و درونت شکل میگیره و یا توجیه اشون می کنی، تا دیگه کاری از دستت بر نیاد و مثلا سال هاست که استدلال کردی که اون کار رو باید اون شکلی انجام بدی، و نمی دونی که شیطون هم ازت همین رومیخواد. متاسفانه علاجش هم مشکله.
اما راه حل داره، قبل از اینکه شما دلیلی رو از روی ذهن معمولا گرفتار جهل و گرفتار چیز های دیگر استخراج کنی به یک مجموعه درست از اخلاق به نام سیره و احادیث ائمه پا بذاری و نظم رو اونجا درک کنی و ببینی که چقدر منظم و منطقی همه چیز از، رفتار و اخلاق گرفته تا قول و کلام ایشان و تا فلسفه و دلایل انجام آنها، چقدر هماهنگ تدوین شده است.(من قصد ندارم وارد مسائل عصمت شوم که خارج از این مقال است) اما از راه علاج می گفتیم که می باید خودمان را مرجع و سرچشمه اخلاقیات همساز سازی ( Synch ) کنیم. علی و فاطمه (سلام الله علیه و علیها) و سیره و زندگی ایشان باید برای ما درس باشد.(به کتاب های صحیح السند و متواتر در علم رجال و حدیث رجوع کنید) تذکر: امروزه باید اهل تحقیق باشید و در این زمینه بدون تعصب خودتان به دنبال واقعیت بروید.
ارتباط دائم شما با این دستورات و همساز سازی، و هماهنگی هر روزه با این سیره، راه علاج است، برای خواندن سخنانی بس و بسیار فراتر از این بند ها شایسته است به کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل، یا 40 حدیث امام خمینی مراجعه و مقدمه ی آن را بخوانید.
طبق حدیثی از پیامبر اکرم ص ایشان فقط برای مکارم اخلاقی مبعوث شده اند و معلوم می شود این همه دستورات برای کدامین هدف والا در جامعه، تکلیف شده است.(بعثت لاتمم المکارم الاخلاق کافی جلد اول ص 371)
برای پیشروی در این راه و زمین گیر نشدن در صحرای تزکیه و جهاد نفس، مراجعه به کتاب ها از اوجب واجبات است.
کاش جوونایی که نصف سختی هایی که من و تو کشیدیم و محرومیت هایی که داشتیم رو هم نکشیدن٬ ظرفیت کسانی رو داشتند، تا خدا رو گم نمی کردن.
خدا را با گناهاشون٬ نمی بینند و نور رو با تاریکی ها شون گم کردند. تاریکی یعنی گناهایی که بالاترین گناه کفر به قرآن و عمل نکردن و نخونندن و بی توجهی به اونه که متاسفانه خیلی ها بهش گرفتارند ، و کاش دچار نمیشدن.
نمی دونین که چند وقت بود که فکر می کردم مگه اونها چه گناهی مرتکب میشن ؟؟؟ کدوم یکی از اون گناهای کبیرس که دل رو اونطور سیاه می کنه؟ که همه ی اسلام رو با یه اتفاق ساده کنار می ذارن.
بالاخره فهمیدم که بزرگترین گناه خود کافر شدن به حقیقته.
یه چیز دیگر هم فهمیدم. اونم این بود که چرا انقدر سست؟ چرا ایمان هاشون انقدر سسته؟ دیدم ریشه اش ولایت و امام شناسیه. کاش این درس امام شناسی رو می فهمیدن. چرا می فهمیدن؟ مگه نمی فهمند؟ آره. متاسفانه توی خونه هاشون شیطون لونه داره و ریشه رو پوسونده. عشق به اسلام و جهاد و شجاعت و شهادت که نباشه، یه روزی به خودشون میان و مبینن که ولایت ندارند. بحث های دیگه که چرا نمازشون بی حاله؟ چرا به خاطر نفسانیات پوچ همه چیزشون رو فدا کردند؟ بماند.
و حرف یکی مانده به آخر اینکه یا خیر المسئولین و یا خیر المعطین ارزقنی من فضلک یا ...
و حرف آخر اینکه اللهم هب لنا من ازواجنا و من زریتنا قرة اعین و جعلنا للمتقین اماما.
میگم کارت اشتباه بوده. میگه فلانی گفت. (اینم توجیهه؟)
من اومدم مثال بزنم گفتم اگه به یکی از امامان معصوم بگیم گناه کن. انجام میده و میگه تو گفتی؟ یا فکر می کنه و مقایسه می کنه و تصمیم درست که انجام ندادن حرف منه رو انتخاب می کنه.
عوض اینکه حرف من رو بفهمه. میگه: مگه ما معصومیم؟
اول اینکه ببینید شیطون چطوری از باگ های ذهن ما برای توجیه و عقلانی جلوه دادن بعضی عقاید که باعث میشه گناه ها ادامه پیدا کنه استفاده میکنه.
دوم اینکه خدایا حماقت اون که من رو زجر میده به این فکر می کنم که تو از دست همه ما بنده هات چه می کشی؟ ما رو ببخش که سقف و حد بالای وجود و افکارمون پایینه.
آب دریا را اگر نتوان کشید به قدر تشنگی باید چشید
توی عالم کثرت هستیم و ناچار باید اطراف خودمون رو خوب بشناسیم. هر وقت یه مساله ای من رو به خودش خیلی مشغول میکنه، برام بزرگترین سوال ها رو به ارمغان میاره و ماه ها میبینم که ذهنم اون رو با تار عنکبوت به سوال ها و بحث های دیگه می چسبونه تا ببینه می تونه با تشبیه و ربط به جواب سوالاش برسه؟ نمونه ها و مشابه ها رو وقتی کنار هم میذاری به جواب هایی میرسی که برای بیان اونها تو قاصری. نمی تونی با حرف زدن و یا نوشتن چیزی بگی. شاید تا موقع اش بشه باید صبر کنی. شاید امتحان میشی و اگه امتحاناتت رو خوب و در حد قابل قبولی بود، به جواب رسیدی اما تا اون موقع کلمات قاصرند و یا قدرت بیانم کمه ؟ و یا خیلی نادانسته ها رو نمی شه با لغات و اصطلاحات، بیان کرد.
آیه 14 سوره رعد[1] من رو به یاد یکی از اون مشاهدات و سوال هام انداخت:
له دعوت الحق ... دعوت در دنیا زیاده. دعوت ها در دنیا زیادند. تا دلتون بخواد، انواع مختلف دعوت به سفر ( چه سفری؟) دعوت به دوستی ( با چه هدفی؟) دعوت به دور هم نشستن ( با چه سودی؟) دعوت به کتاب خواندن ( کدوم کتاب؟) دعوت به دانشگاه ( کدوم دانشگاه؟ برای خدمت در کجا؟ به کیا؟ با چه نیتی؟ ) اما کدوم دعوت و با چه خصوصیاتی دعوت راستینه؟
و همینطور راجع به تمام انتخاب های یه بنده در طول عمرش .... تمام انتخاب هاتون در هر لحظه زندگیتون برای تمام اهدافتون نیاز به معیار و مقایسه دارید. راه باطل و حق رو باید بتونید از هم تمییز بدید و بین تمام راه های حق یه مشترکاتی رو پیدا کنید و باز هم بین تمام خوبی ها و تمام بدی ها متمایزاتی رو پیدا کنید تا در استقرای دیگری که پیش رو دارید در صورت ندانستن بتونید راه حق رو از باطل بیابید.
له دعوت الحق و الذین یدعون من دونه لا یستجیبون لهم بشیء ...
بقیه دعوت ها شما رو مستجاب می کنه؟ به چی؟ ... و چه مثال زیبایی میزنه قرآن .. رجوع کنید به اصل. به قرآن. به سرچشمه. لطفاً
[1] سوره ی سیزدهم قرآن آیه چهاردهم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقد درست یعنی این : نقد سخنان دکتر عباسی درباره ی حکمت متعالیه
خاطره ای از شهدا در حسینیه دو کوهه به نقل از حاج سعید حدادیان
ماموریت وب2 سایت امام خامنه ای و وظیفه ی ما
سید دی آموزشی شیرپوینت 2007 به زبان فارسی ترجمه شده ی سی دی ترین
سلام
[عناوین آرشیوشده]