نیت رو خیلی باید درش دقت کرد. به خورشید نگاه کن: هر روز که خورشید از شرق طلوع می کنه، با نیت قربت الی الله جدید طلوع می کند. پس ما هم نیت ها مون رو جدید کنیم. روش های قرائتمون نوع شکستن قلبمون پیش خدا، زاری و گریه و غم و شادیمون. نوع انفاق و نگاهمون رو. مثلا، تو یه چیزی رو یاد میدی (انفاق در علم) با نیت درست می کاری بعدا هم حوب برداشت خواهی کرد. اگر نیت نکنی یا نیتت چیز دیگری (غیر) باشه، همونی رو که کاشتی (پوچی) رو خواهی دروید.
وقتی تصمیم گرفتی که خدایا من از همین الان سعی می کنم، که این گناه رو که هر روز در محضر تو می کردم، دیگه انجام ندهم، آخه فهمیدم که تو داری من رو با تلنگر ها بیدارم می کنی، و دیگه می ترسم اگر توجه نکنم، دیگه فرصت ترک رو پیدا نکنم و سعی میکنم که دیگه انجام ندم، (در عین حال که به صحیفه و گوشزد های بقیه ائمه (س) هم مراجعه می کنم و شرایط توبه رو خوندم و می خوام بهش عمل کنم[1]) او مهربانه، کمک می کنه، فقط من و تو باید امتحان شیم، ما چند دفعه با تمام وجود سعی کنیم. چون چند دفعه طول کشیده تا آماده برای عامل شدن به گناه شدیم. ما نیازمند خلق شدیم تا دستمون رو بگیریم طرفش و صداش بزنیم. ازش بخواهیم که او کامل مطلقی ـه که ما به ضعف خودمون پی ببریم و ازش بخواهیم او پرش کنه. و نماز بهترین وسیله برای ذکر نام تو و بهترین مرکب بازدارندگی از گناه و بهترین امر کننده به معروف است.
فرض کنید که 100 نفر توی یک راهرو دارند نماز می خونن. این راهرو بعضی جاها تنگ میشه و به اتاق دیگه ای که بقیه نمازگزار ها اونجا هستند منتهی میشه. من دیر به نماز رسیدم و انتهای افراد پشت دیوار قرار گرفتم. و امام جماعت و حتی صف های دیگر رو هم نمی دیدم. مکبر هم نداشتیم. همه رفتند رکوع و من هم تکبیرة الاحرام رو بستم و رفتم رکوع ونماز رو شروع کردم.
نفر بقل دستی من داشت به نیابت کسی که از بقیه افراد و زمانی که باید حرکت بعدی رو در نماز به جا می آوریدیم انجام میداد و نماز می خوند. نماز اول تموم شد و من نا خود آگاه به خودم گفتم ببینم اصلا امام جماعت داریم. و تا اومدم خم بشم و نگاه کنم فکری به سرم زد و منصرف شدم از نگاه کردن. به خودم گفتم من انقدر ایمانم ضعیفه که باید ببینم. این همه آدمی که هر روز باهاشون داریم نماز می خونیم، شاهدان خوبی هستند برای اینکه حتما امام جماعتی هست و ترتیب و نظم نماز رو حفظ می کنه.
حالا این همه نظم و ترتیب حاکم در جهان نشانه وجود واحدی یکتاست و یکی از دوستان من در محل کار قبلی من می گفت باید برم و قیامت از خدا بپرسم !!!
نسل پدری من برای من و این همه انسان های خداشناس برای اون فرد و دوستان و انسان های خیر خواه (در طی نسل ها) وقتی در طی نسل ها به ما از شیعه از نسل ابراهیم و پیامبران و خاتم ایشان و ائمه و ... به ما رسیده و ما دیگر بهانه گیری نباید بکنیم.َ
بهانه گیری از تردید هایی که بر تاریخ دارند و بی اعتمادی اونها نمی دونم چه عاقبتی رو برای اونها داره رقم می زنه.
نظر شما چیه؟ من نمی دونم با این جماعت شکاک و مریب باید چه کرد. !!!؟؟؟
خدا فقط قدرت و توانایی هر کدوم از ما رو می دونه. به همون اندازه ای که فقط اون می دونه به هر کدوممون قدرت و موقعیت انجام گناه، رو میده و توانایی های ما رو که ادعای ساختن خودمون و تربیت نفسمون رو کردیم میسنجه، تا در قیامت یقینا هیچ جای شک و تردیدی نسبت به جامعیت امتحانامون برای ما پیش نیاد. به همون اندازه هم شاید اون انسان در شرایط برابر از لحاظ ظاهر گناه، برای خدا متفاوت باشه. البته که باز هم هیچ چیز از دید ما بنده ها معلوم نیست و ما نمی تونیم قضاوت بکنیم و یا اینطوری برای خودمون توجیه بتراشیم. این رو فقط برای این گفتم که ما هیچ وقت حق نداریم قضاوت کنیم و انسان ها رو با هم مقایسه کنیم.
ادامه مطلب...
چقدر انسان عجیبه که چقدر ضعیفه و در عین حال چقدر می تونه از خودش بی خبر باشه.
چقدر غرورش می تازه تا که با خدا منازعه می کنه.
عجیب تر اینه که ما به ضعف خودمون پی نمی بریم.
به این دنیای بزرگ نگاه کن. این همه آدم. اونوقت بعضی ها ادعای ریاست و پول و دنیا به سرشون می زنه و
تصمیم کشتن یا صدمه زدن به انسان های دیگر رو میگیرند.
این نشون می ده همونطور که شعله های آتش که هم می تونه مفید باشه و هم خانمان سوز،
چقدر خواسته های انسان هم می تونه زبانه بکشه وبشه آدم هایی مثل نمرود ها و فرعون ها
و یا باعث معیشت انسانی چو حضرت علی (ع) بشه که علمش در خدمت معبود، نه در خدمت به نفس، و ... نهایتا انسانی در خدمت خدا باشه.
چطور میشه این امیال رو کنترل کرد
به طوری که باعث بدبخت شدن خود همین انسان نشه
بجز با تربیت انبیاء ؟؟؟
که عصاره همه اونها قرآن میشه
که اون هم با دست بندگان صالحی مثل امام علی (ع) نهج البلاغه میشه و ما نمی خونیم و یا سیره ائمه میشه و نمی دونیم
یا ادعیه میشه که با زبان ساده تر، تاریخ و قرآن و درس زندگی و ... رو در قالب کتابی مثل مفاتیح الجنان داریم و قدر نمی دونیم
یا ... اساتیدی مثل آیت الله جوادی آملی و بهجت ها و ...
ما اعتقاد داریم هیچ چیز توی این دنیا متعلق به ما نیست.
مثل اینکه بهت چیزی رو قرض بدم و ازت بخوام که بدیش به فقیر و تو گوش ندی.
این دزدی در مال منه.
حالا اگر این صاحب خدا باشه چه معنی میده؟
(ینفقوا مما رزقناهم)
براستی، حقیقت داستان های کوتاهی که در فرآن ذکر شده چیست؟ (این خود نقلی است)
با یاسر صحبت می کردم، داشتیم فکر می کردیم که ما در قرنی زندگی می کنیم که نیاز به کتاب هایی داریم که خلاصه شده باشند تا در وقت عمر کوتاه از این دریا استفاده کنیم. داشتیم فکر می کردیم که کاش همه کتاب های عالم خلاصه می شد، یادی هم از نرم افزار های هوشمندی کردیم که متون را خلاصه می کنند. اما من یاد قرآن افتادم که داستان های زیادی در آن است. و دیدم که بعد از این همه بحث من و یاسر به این نتیجه رسیدیم که:
آب در کوزه و ..................... ما تشنه لبان، ....... می گردیم ؟!!!!
قرآن همان کتاب مجملی است که خالق ما آنرا برای هدایت ما به صورت نعمتی در خانه هایمان قرار داده.
بیش از این نمی نویسم. حرفم را زدم.
قرآن،
با برنامه ریزی، روزی یک صفحه، با طلب توفیق برای نویسنده و خواننده در عمل به این جملات.
و من الله توفیق
سید صابر طباطبائی یزدی
22 دی ماه 1385
کلیک کنید
همه چی از این جمله شروع شد:
تفسیر آیت الله جوادی آملی. سنگینه؟ بله سنگینه.
یه چند وقتی فکر می کردم دیگه آخر و انتهای این مرز مواجه شدن با معرفت های جدید، صحبت های دکتر الهی قمشه ای؟
یه چند وقتی بعد که غوطه ور شدم،
گوش میدادم
ضبط می کردم
آدم های بد و خوب با قسمتی از شخصیتشون که خوب بود خودم رو میساختم و پای میز محاکمه می کشیدم
با اون جنبه ناقصشون هم باز به خودم طعنه می زدم.
یه چند وقتی بعد که غوطه ور شدم، و جستجو کردم
فکر کردم دکتر عباسیه.
یه چند وقتی بعد که غوطه ور شدم، بعدش فکر می کردم
دکتر ازغدی ه .
یه چند وقتی فیلم های سینما ماوراء
یه چند وقتی برنامه عصر ایمان
یه چند وقتی کتاب و سخنرانی تفسیر ها درس های اخلاق و تهذیب نفس
یه چند وقتی استادی در آمل به نقل از علی همدانشگاهیم.
یه چند وقتی گناه های گذشته خودم
یه چند وقتی بی خیالی و نادونی و جهلی که از گذشته تا ابد همراهمه
یه چند ماهی از رجب و شعبان و رمضان روز ها و شب ها باهام حرف می زدن
کیا؟ چی می گفتن؟ می گفتن خوب بودنی که فکر می کردی تا حالا این نبوده!!!
بیدارم کردن؟
نمی دونم. شاید حداقل بهم فهموندن که خوابم؟
نمی دونم.
خدایا از نادونی هام من رو رهانیدی؟
برهان
خدایا تو که می دونی همه این پیشرفت ها به این ربط داره که من چقد واسه خودم ظرفیت بسازم.
بهم راه ظرفیت ساختن رو بده
ادامه مطلب...
اصل مطلب از اینجاست که در انتهای نوشته، خواهد آمد.
وای خدای من!! به نظر شما چرا امام پنجم این پاسخ را در جواب آن یار خود فرمودند؟
نوشته بودی که نظر شما چیست؟ چرا امام این داستان را تعریف کرده.
استنباطی که ما می کنیم با احتمال است که شاید معنی آن این باشد که:
نمی دونم. اما ...
خدا رو شکر که منم تو عیدیت شریک کردی.
چیزی که می فهمم اینه که:
آدمی طبعی فراخ و گوناگون دارد (مثل همون مثل ها) تا از همه لحظات تجربه ای نیاندوزد نمی تواند کامل شود و همین را می دانم که باید از فرصت ها برای آمادگی ظهور بر قلب ها و دولت کریمه امام زمان استفاده کرد.
اما می خوام نظر تو رو بدونم. که چی فهمیدی؟
اون ور من بودم.خیلی باری به هر جهته. خودم جزو سکان دارانش بودم
مسیری که داری انتخاب می کنی، مسیریه که مرد هایی اون راه رو انتخاب می کنن که باری به هر جهت هستند و هر چقدر هم که ادعا کنند که می تونن ... نمی تونن..
ببین یه فانونایی زو از طرف من تو ذهنت فرض کن: نگفتم بپذبر. گفتم فرض کن.
اونم اینه که مردی که اون راه رو انتخاب کرده.
اسلام بهش میگه نماز بخون. نمی خونه، پس خیلی حرف گوش نکنه ها. خیلی سرکشه !!! به خودت نگاه نکن
اسلام بهش میگه خمس و زکات بده تا جمعه همسان بشه. پس آدم دست و دلبازی نیست و خودخواهه. اصل نمی دونه واسه چی اسلام بهش میگه خمش و زکات بده فقط به شبهاتی که توی دین ما بدلیل نادانستن مردم می ندازن گوش میده. پس مطالعه هم نداره. !!! به خودت نگاه نکن
اسلام بهش میگه روی یه کوازینی زندگیت رو بنا کن، انقدر خودش رو بزرگ و تجربه هاش رو بزرگ میبینه که دچار غرور و تکبره و میگه من؟ من حودم می دونم چجوری زندگی کنم !!! به خودت نگاه نکن
اسلام بهش میگه باقیات صالحات از خودت به جا بیار تا دنیا دنیاس باعث بشی که خیر از کلیدی که تو زدی به عالم بتابه. و اون اصلا میگه چرا باید از من خیر به کیس برسه !!! به خودت نگاه نکن
ببین چرا اسلام به ما میگه که اعمال نیک و بد این هاست و انجامشون بدین؟ چون همه دین اسلام بر هین پایه باقیات صالحاته. همه دستورات عبادی و اخلاقی. ببین کسی که ظلم نکنه و سرکشی نکنه و یه کم اهل میانه روی و پای موعظه نشستن باشه. از هر سبک و روش فکر کردن (یا ایسمی) چیزی رو می شنوه و اونها رو با هم مقایسه می کنه.
بیبن راهی که داری توش قدم میزنی ... ... (ادامه مطلب کلیک کنید
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقد درست یعنی این : نقد سخنان دکتر عباسی درباره ی حکمت متعالیه
خاطره ای از شهدا در حسینیه دو کوهه به نقل از حاج سعید حدادیان
ماموریت وب2 سایت امام خامنه ای و وظیفه ی ما
سید دی آموزشی شیرپوینت 2007 به زبان فارسی ترجمه شده ی سی دی ترین
سلام
[عناوین آرشیوشده]