سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنچه از کشتار برهد دیرتر پاید و بیشتر زاید . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 85 دی 26 , ساعت 1:8 عصر

فرض کنید که 100 نفر توی یک راهرو دارند نماز می خونن. این راهرو بعضی جاها تنگ میشه و به اتاق دیگه ای که بقیه نمازگزار ها اونجا هستند منتهی میشه. من دیر به نماز رسیدم و انتهای افراد پشت دیوار قرار گرفتم. و امام جماعت و حتی صف های دیگر رو هم نمی دیدم. مکبر هم نداشتیم. همه رفتند رکوع و من هم تکبیرة الاحرام رو بستم و رفتم رکوع ونماز رو شروع کردم.
نفر بقل دستی من داشت به نیابت کسی که از بقیه افراد و زمانی که باید حرکت بعدی رو در نماز به جا می آوریدیم انجام میداد و نماز می خوند. نماز اول تموم شد و من نا خود آگاه به خودم گفتم ببینم اصلا امام جماعت داریم. و تا اومدم خم بشم و نگاه کنم فکری به سرم زد و منصرف شدم از نگاه کردن. به خودم گفتم من انقدر ایمانم ضعیفه که باید ببینم. این همه آدمی که هر روز باهاشون داریم نماز می خونیم، شاهدان خوبی هستند برای اینکه حتما امام جماعتی هست و ترتیب و نظم نماز رو حفظ می کنه.
حالا این همه نظم و ترتیب حاکم در جهان نشانه وجود واحدی یکتاست و یکی از دوستان من در محل کار قبلی من می گفت باید برم و قیامت از خدا بپرسم !!!

نسل پدری من برای من و این همه انسان های خداشناس برای اون فرد و دوستان و انسان های خیر خواه (در طی نسل ها) وقتی در طی نسل ها به ما از شیعه از نسل ابراهیم و پیامبران و خاتم ایشان و ائمه و ... به ما رسیده و ما دیگر بهانه گیری نباید بکنیم.َ
بهانه گیری از تردید هایی که بر تاریخ دارند و بی اعتمادی اونها نمی دونم چه عاقبتی رو برای اونها داره رقم می زنه.
نظر شما چیه؟ من نمی دونم با این جماعت شکاک و مریب باید چه کرد. !!!؟؟؟



لیست کل یادداشت های این وبلاگ