دیرور توی صف عابر بانک بودم. یه جوون 35 ساله به یه جوون 25 ساله که داشت میرفت باشگاه بدنسازی می گفت الان که حال و کشش زن داری دارین اگر ازدواج نکنین بعدا دیگه تمایل لازم رو از دست میدین.
فکر کردم و به خودم گفتم، تا وقتی جوونی شیطون میشینه زیر پات که نداری و دخترا اینطور نیستن و به هم نمی خورین... بعضی ها رو دیدم انقدر زیاد اون زمانی که اشتیاق دارند فکر می کنند تا به در بسته می خورند و سرخورده میشن. اینها به نظرم همون خواسته های شیطونه که اولش که انسان می خواد فکر کنه هر چند نیت اش خدایی باشه اما تبدیل میشه به راه و مسیر بد که همون از دست دادن روحیه و نشاط لازم واسه جنگیدن و زندگیه.
رنجها و فریاد های فاطمه(س)/ عباس قمی/محمد محمدیاشتهاردی/نشر ناصر
این کتاب ترجمهای است از کتاب "بیت الاحزان فی مصایب سیده النسوان" اثر بی بدیل حاج شیخ عباس قمی معروف به محدث قمی. نه مؤلف معرفی میخواهد نه اثر.
"این لیست" ویژه حضرت زهرا(سلام الله علیها)
http://www.ketabnews.com/detail-1798-fa-81.html
کاش دل رو میشد مثل خونه ترمیم کرد و نگاه کرد ببینی ظاهرش خرابه یا داخلش و درستش کنی. آخه دل ظاهرش رو آباد کنی زخم های درونش که آباد نمیشه.
تنها راهش همونیه که بهمون روشن، نشون دادن. مثل نماز و ارتباط با خدا. قرآن و حدیث. مثل وسائل الشیعه. باب خودسازی چه احادیثی. حیف که نمیشه واسه تجربی گرا ها نشون داد که این آدم از لحظه -آ- تا -ب- که بدون حضور خدا بوده و یک بار دیگه با حضور خدا و تاثیر این آداب و طرز زندگی.
اینجا هر کسی رو میبینی از اول عمر تا آخر عمر درس می خونن و بی دریغ. آخه واسه چی مردم شهر های دیگه که اسیر مادیات شدند می تونن درک کنن ؟ (نه به این معنا که بگن میفهم. فهم یعنی عمل. یعنی مبارزه و تغییر نفس.)
و یاد تنبل ها چه توی محیط کار چه وقت درس خوندن میافتم که: لزوما هم آدم های تنبلی نبودن اما از درختی که 4 سال کاشتند و راه تناور کردن اون رو ادامه ندادند میشه فهمید که درس خوندن واسه مادیات بوده یا واسه چیز دیگه.
چه ظرفیتی خدا به انسان داده که تو طول این مسیر می تونه زحمت بکشه و جلو بره وقتی خوب دقت می کنم میبینم:
برای تربیت کردن و برای اداره کردن چه ظرفیتی می خواد انسان؟ چقدر فکر کردن به اینکه بچه چطور بزرگ بشه و نگرانی ها از راهی که انتهاش رو نمی بینی ونیاز داری که تدبیر داشته باشی. به یاد خدا می افتم که اون هم همین طور مدبر واقعی یعنی اون و این ضعف رو در خودم میبینم که من چی کارم. میسپرم به خدا. و آروم میگیرم. و تازه اون موقع اس که اندیشه هام رنگ و بوی خدا میگیره و میبینم بدون یاد خدا نمیشه.
احزاب آیه 60 تا 70: دیشب به نقل از حاج آقای مداحی: (درباره مدیریت درس ها داره)
... شاهدا و بشیرا و نذیرا و ... (مراجعه کنید و صفات یه پدر خوب یه مادر خود یه مدیر خوب رو دقیق بخونید و روش فکر کنید واسه من که حاج آقا معنی کرد فهمیدم صد سال هم فکر می کردم نمی فهمیدم که این خطاب به پیامبر راجع به مدیریت هم شاید باشه.)
امام علی علیه السلام میفرماید:
« بتقوی الله امرتم، و للإحسان و الطاعة خلقتم؛
به تقوی الهی امر شده اید و برای نیکو کاری و فرمانبرداری (از خدا) آفریده شدهاید. » نقل از صالحین
بقدر الکد تکتسب المعالی
و من طلب العلی سهر اللیالی
به اندازهی سختی و مشقت بزرگی کسب میشود. و کسی که به دنبال بزرگی و علو است باید شب زندهداری کند.
هرکس در آنچه فراگرفته نیک بیندیشد، دانشش را استوار کرده است و آنچه را نفهمیده بفهمد . ( امام علی علیه السلام )
ثمره دانش، پرستش است . ( امام علی علیه السلام )
آیا ما در قبال دانش مان ثمره ای داریم؟
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بىنیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . ( نهج البلاغه )
به قلبت رجوع کن. ببین الان ظرفیت اش رو داری؟ اگه اون بیاد کنترل نگاهت و حرف هات و اینها شاید با غروری که دیگه به خودت بگی ما امام زمانمون رو دیدیم پس نشان اینه که خیلی کارمون درسته و هر کاری دوست داشتهب اشی شاید انجام بدی و فکر کنی که دیگه به پله نهایی انسانیت رسیدی؟
بعدشم اینکه امام طمانت باید تو دلت اول ظهور کنه. مگه به چیزی غیر از این کتاب و دستورات تو رو دعوت خواهد کرد. و یا توقعی دیگر از تو خواهد داشت بجز همین هایی که می دونی رو بهش عمل کنی و دنبال علوم جدید باشی؟
ثوضیح:نمی دونم واسه دفعه چندمه که دارم این حرف ها رو می زنم اما باز هم می گم و هر دفعه سعی می کنم که در مواقع و سنین مختلف نظز حودم و تکامل اون رو بفهمم.
خدایا این شغل رو من انتخاب کردم؟ یا تو دادی؟ این رشته رو توی اون شرایط من انتخاب کردم که شغلم این بشه؟ یا تو دادی. شغلی که بتونم هر جا خواستم باشم و متصل به اینترنت و هزار تا چیز دیگه مثل همکار های خوب. حرف های خوب و صد البته همراه با آدم هایی که از بدیاشون باید درس گرفت و از ندونی هاشون باید خود را بیشتر از قبل تجهیز و عالم کرد و از تجربه هاشون از همه اونها و همه تجربه هاشون استفاده کرد و درس گرفت. واسه اسن دارم از اینجا به بعدش هم به تو توکل می کنم چون می دونم که حتی اگر سختی بدی یه فایده ای برام خواهد داشت. تا اینکه من خودم رو مثل ماتریالسم ها بدون تو ببینم و سختی پوچ بکشم. این یه تلنگر واسه اونهاست. نه واسه من. البته واسه منم از جنبه های دیگرش که مستتره هم هست.
خوب ها گمنام و بد ها زبانزد
نه
اون کسی که چیزی رو تا میبینه و از نظر اون بد تلقی میشه و بد میگه (1) آدم خوبیه
و نه
اون کسی که بی تفاوتیه (2)
بلکه
... اونی که ساکته و تو ازش چیزی به ظاهر نمی بینی ولی متفکره و نقشه ها داره(3)
اما
بعد از مقایسه ای که پیش خودت می کنی به این میرسی که:
در ظاهر اون آدم با تفاوته که ساکته و اون آدم بی تفاوته هم که اون هم باز ساکته، یکیشون بعد از مدتی معلوم میشه چند نفر رو به راه راست با سکوتش هدایت کرده و اعمالی که مستتر هستند و تفریبا چشم بینا می خواد واسه دیدنشون.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقد درست یعنی این : نقد سخنان دکتر عباسی درباره ی حکمت متعالیه
خاطره ای از شهدا در حسینیه دو کوهه به نقل از حاج سعید حدادیان
ماموریت وب2 سایت امام خامنه ای و وظیفه ی ما
سید دی آموزشی شیرپوینت 2007 به زبان فارسی ترجمه شده ی سی دی ترین
سلام
[عناوین آرشیوشده]