سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انصاف، اختلاف را می زُداید و الفتْ پدید می آورد. [امام علی علیه السلام]
 
جمعه 86 مرداد 19 , ساعت 9:0 عصر

من بعضی موقع ها به دوستان خود می گویم: در طول ده سال خاطرات خیلی بد خود را یادداشت کنید و در آنها کند و کاو کنید ببینید که جهنمی ترین لحظاتی که از دست خودتان عصبانی می شوید و می گویید کاش این کار را نکرده بودم کدام حالت است. من این کار را کردم و در مقاله ای با عنوان جهنمی ترین لحظات زندگی ام نوشته ام.

وقتی انسان در بدترین شرایط، از مساله ای ناراضی است و اعصابش رو موضوعاتی خورد می کنه، در طول عمر خودش آن مسائل رو و همه ی دلایلی که به ذهنش می رسه را یادداشت کند. حتی اگر قبول ندارد که این دلیل را می تواند به عنوان عامل بروز آن مطلب باشد و نتواند آن را به خود بقبولاند. بعد از 10 سال همه ی آنها را بررسی کند و ببیند که جهنمی ترین و اعصاب داغون کننده ترین موضوع چی بوده؟ من این کار رو کردم و دیدم وقتی که یکی از دست من عصبانیه و یا ناراحته و من احتمال خیلی کم می دم که، اون طرف اصلا از دست من ناراحت هست یا نه !!! ولی با این همه من فکر می کردم که او بخاطر کاری که از من انتظار داشته و یا اگه من جای او بودم از خودم انتظار داشتم، (حتی شده که بعدا می فهمیدم اصلا او از من چنین انتظاری را ندارد.) مثلا در چنین حالت هایی بوده که من از دست معلمم فرار کردم و جلوی چشمم نرفتم و فکر کردم که چون اون سال تابستون بوده و سه ماه رفتم مسافرت و او انتظار داشته که من به او هر هفته سر بزنم سال بعد که معلم هامون عوض شده رفتم دیدم نه بابا از من چنین انتظاری نداشته و این من بودم که دنیا برام جهنم شده !!! چرا؟ چون فکر می کردم که اون از من یا رفتار من ناراضیه !!! باهاش موضوع رو در میان گذاشتم و از رفتارش فهمیدم به هیچ وجه از دست من ناراحت نبوده. در اون شرایط سخت ترین لحظات بر من گذشته. حالا این می تونه به این ربط داشته باشه که دیگران چقدر از شما انتظار دارند ( که من در مقاله ای با عنوان چقدر خدا از ما انتظار داره نوشتم)

حالا فرض کنید که این عالم یه روزی تموم بشه و پرده ها کنار بره و خیلی چیز ها هویدا بشه و من بفهمم که خدای من که من رو آفرید و همه ی آدم ها و چیز هایی که من دوستشون دارم رو او برای من آفریده و از من ناراضیه. و حتی غضب ناک. همون آتش و همون جهنم رو حس می کنم. دستورات خدا همه تا بحال به نفع من بوده و بجای اینکه من اون کار هایی رو که نباید انجام بدهم رو انجام بدم و گرفتار عاقبت مثلا دروغ گویی بشم چند صباحی به خدا فکر کردم و در خودم دروغ گویی رو از بین بردم. و یواش یواش رذایل اخلاقی دیگری رو در خودم ریشه کن کردم. بجای اینکه چه در این دنیا چه در آخرت بخواهم اونها را در شرایطی سخت تر که غافله ی دنیا رفته و من می خوام خودم رو به اون با سختی چند میلیون برابر برسونم‍، کسب کردم. به قول یه کسی یه حلال بودی هم بیشتر چقدر کارمون رو در اون دنیا آسون تر می کنه.


شنبه 86 خرداد 5 , ساعت 2:20 عصر

سلام. اینم جواب من:(برای خواندن سئوال میترا خانم، به وبلاگ مادر نگران مراجعه کنید.)

نکته ی یک : شما باید با کلماتی که آندرلاین دارند مشکل ایدئولوژیکی نداشته باشید و به آن مطلب با نگاه متعصبانه نگاه نکنید و خصومت نداشته باشید تا منظور همدیگر را بفهمیم. مثل تقوای الهی

نکته ی دو : کلماتی که بولد شده اند را باید خوب بشناسید و آنها را از طاغوت و ظلماتی که انسان را از مسیر سعادت دور می کند بشناسید. مثل : بی عفتی

ما برای جواب به اینطور سوالات، نیاز به درک عمیقی از چرایی به وجود آمدن انقلاب اسلامی، توسط شهدا و نگهداری و حفظ آن توسط شهدا، داریم. ما ادعای این را داشتیم که می توانیم دنیایی که قطب سرمایه داری آن را با داعیه ی اینکه می توان دنیا را بدون ادیان الهی اداره کرد و انسان می تواند بدون خدا و ادیان توحیدی مسیر سعادتش را پیدا کند قرار داشتیم. ایران هم به دنبال ترکیه مسیر کشف حجاب را پیش گرفت و مقصد این راهی که شروع شد و ابتر ماند، مقصدی نبود بجز رویایی که سرمایه داران از تصاحب دنیا داشتند و برای این هدف می بایست در قدم اول دنیا را از دین گرایی خالی کنند، و بعد از اینکه دنیا آماده شد و در گناه فرو رفت، تئوری دین زدگی و مقابله با دین را بدون هیچ مخالفی در دنیا پیاده کنند.

گفتید من فکر می کنم در جامعه ای که حجاب اجباری باشه نگاه جنسیتی به زن بیشتر صورت می گیره

شما نوشتید که توی کشورهایی که اجبار و برخورد نیست و زنان با سر و وضع نامناسب بیرون می آیند، نسبت به آنها نگاه جنسیتی کمتری صورت می پذیرد.

·          باید بگویم که در غرب وقتی به کسی ناحق تجاوز می شود زن را بخاطر لباس نامناسبش مجرم می دانند. که آنها جامعه را برای افراد بی عفت آماده می کنند.

اما گفتید به کشورهایی که با حجاب مبارزه می کنند، نباید ایراد گرفت....در جواب می گویم:

·          کمی دقت کنید خواهید فهمید آنها شعار می دهند FreeStyle اما تا جایی که هر روز به مدینه ی فاضله ی آنها نزدیک تر شود پیش می روند : که آنها جامعه را برای افراد بی عفت آماده می کنند.

گفتید کسی حق ندارد در حریم خصوصی افراد دخالت کند.

·         این یعنی ما هم جامعه را برای افراد بی عفت آماده کنیم؟

برای ریشه یابی عقاید به ادامه ی متن رجوع کنید:  ادامه ی متن .....

شنبه 86 خرداد 5 , ساعت 2:0 صبح

برنامه ای برای بوعلی سینا در شیکه چهارم سیما مشاهده کردم که بسیار عالی از حیث های مختلف بود. این برنامه در ساعت 3 در تاریخ دوم اردیبهشت 1386 پخش شد. این برنامه به بحث درباره ی ابن سینا (شیخ الرئیس بوعلی سینا ) می پرداخت. استاد دانشگاهی که در اروپا تدریس می کرد و به زبان فرانسه صحبت می کرد بسیار اجمالی اما دقیق و موشکافانه به بحث در باره ی فلسفه و گفته ها و آثار و تفکرات این دانشمند پرداخت و به خوبی تشریح کرد و من بسیار لذت بردم و مات و مبهوت بودم و آن را (زیر نویس ها را خواندم و ) ضبط کردم.


یکشنبه 86 فروردین 5 , ساعت 10:22 عصر
به قسمت موضوعی ابن وبلاگ سر بزنید
شنبه 85 بهمن 14 , ساعت 10:32 عصر

مارکس در اقتصاد جوری فلسفه میگه که 100 در صد سرمایه داری رو تائید می کنه. ولی شعارش علیه سرمایه داری و به نفع کارگر هاست.

فروید در فلسفه اش آنچنان روحی است، که یک فلسفه ماوراء الطبیعی میشه. در صورتی که در انتخابش برعکس مادی است.

راسل هم اصلا شعارش انسان دوستی و اخلاق و .. که اینهمه جوون ها که دنبالش رفتند واسه همین شعار هاش دنبالش رفتند. در صورتی که در فلسفه اش به کلی ریشه اخلاق را میزند. و میگه پایه اخلاق هماهنگ کردن منافع خود با منافع دیگران است. خب. برای چی انسان باید هماهنگی بکند؟ بخاطر اینکه اگر هماهنگی نکند، منفعت خودش محفوظ نیست. خب این تا وقتی است که انسان می ترسد از منفعت خودش که اگر همزور قرار گرفت، میگه برای اینکه منفعت خودم رو تامین کنم، منافع دیگران رو رعایت کنم. اما اونجایی که یک قدرت و سرنیزه ای به دست آورد و مطمئن شد که با لگد مال کردن منافع دیگران منفعتش هیچ آسیبی نمیبیند، این اخلاق چه ضمانتی دارد؟ روی این فلسفه میشه به مدینه فاضله رسید؟ به هر حال اگر من اشتباه فهمیدم از فلسفه این ها که جزئی از فلسفه غرب هستند، بهم بگو. و کتاب در مورد فلسفه خودت ارائه بده. وگر نه که فلسفه غرب خیلی فلسفه درب داغونیه. باز فلسفه اسلام اول و آخرش خیلی معلومه و بسیار قابل انطباق با فطرت درون من و قرآن. اما باز هم اگر کم آوردم اجازه که میدی به استاد فلسفه ام مراجعه کنم. البته اگر بشه ایشون رو توی قم پیداش کرد. آخه همش سر کلاسه؟ پس اگه از اون هم کمک گرفتم با ذکر نام خودش خواهم گفت.


<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ