خداوند در دو مورد به بنده اش مباهات کرده و در دو جا این موضوع رو داریم:
نماز حضرت فاطمه (س) و جهاد حضرت علی (ع)
منبع: درس امام شناسی - مدرسه خان (بروجردی) - استاد شیخ حسین گنجی - 09/1386 آذر ماه 1386
وفتی فهمیدم که هر چه نزد دیگران هست، بیشترش نزد منه اونوقت بود که قدر خودم رو دونستم. البته د رمیزان علم صفر بودم و در میزان دانستن و فهمیدن و آی.کیو معمولی، اما چیز دیگری بود آنچه در خود یافتم. نه قدری بندگی و عبادت در خودم یافتم و نه قدری تسلیم و اسلام. حافط و ارسطو و این سینا و انیشتن و علامه طباطبائی و استاد دانشگاه و فوتبالیست و بسکتبالیست و شاعر و عارف و ادیب و هنرمند و بازیگر را در خودم یافتم. اسلام و تسلیم شدن در برابر حق و خیلی چیز های دیگر. اما نه عبادت و تقوی و پشتکار آنها را داشتم و نه علم آنها را.
گناهان و غفلت را در محاسبه ای ساده چنان در خودم یافتم که سخت جون ترین دشمنم در برابرم یافتم. مقدار خواب و غفلت و تنبلی بود که همه ی زندگی مرا تشکیل میداد. بچز خواسته های نفسانی که به تدریج در پی کسب آن بودم و داشتم خودم را مجاب به پذیرش و عملی کردن آن می کردم، سهم زیادی در تعیین اهداف مرا داشت.
گشتم و گشتم و تا کسی را یابم که مثل با شبیه یا هم دل و همدرد من باشد. با هر کس که حرف میزدم انگار که جزئی از من بود و نمی توانست جیزی به من اضافه کند مگر تجربه ای خاص یا اصطلاحی خاص. تشنگی فهمیدن در من موج میزد و هیچ چیز نبود که مرا آرام کند. گناه، بی خیالی و بی تفاوتی نسبت به همه چیز. دیگر داشتم به انتهای دنبا و آخرین گام های متوقع از شیطان درونم را بر می داشتم.
ادامه مطلب...
خصال-ترجمه جعفرى ج433 1 پنج کس ملعونند ..... ص : 431
1)
در روز عید قربان چیزى بافضیلتتر از پنج خصلت نیست
68- ابان بن محمد از امام جواد )ع( نقل مىکند که فرمود: در روز عید قربان چیزى با فضیلتتر از پنج چیز نیست: قربانى کردن یا راه رفتن در جهت نیکى به پدر و مادر یا خویشاوندى که قطع رحم کرده تا به او چیزى ببخشد و آغاز سلام کند یا مردى که از بهترین جاى قربانیش به دیگران اطعام کند و بقیه آن را به همسایگان از یتیمان و بیچارگان و بردگان بدهد و از اسیران دلجویى کند.
حرکت سید الشهداء ع از مکه به سوى عراق
بدان که خروج مسلم بن عقیل رحمة اللَّه علیه در کوفه روز سهشنبه هشتم ذى حجه در سال شصت هجرى بود و شهادتش در روز چهارشنبه نهم همان ماه در روز عرفه بود و حرکت کردن حسین علیه السّلام از مکه بسوى عراق مصادف با همان روزى که مسلم در کوفه خروج کرد روز ترویه )هشتم ذى حجة( بود و این پس از آنى بود که آن حضرت دنباله ماه شعبان و ماه رمضان و شوال و ذى قعدة و هشت روز از ذى حجة سال شصت هجرى را در مکه ماند و در این مدت که در مکه بود گروهى از مردم حجاز و بصره نزدش گرد آمده بخاندان و دوستان آن حضرت پیوستند و چون اراده فرمود از مکه بسوى عراق رهسپار شود طواف کرد و میان صفا و مروه را سعى نمود و از احرام خود بیرون آمده و احرام حج را مبدل بعمره کرد زیرا نمیتوانست حج را تمام کند از بیم آنکه او را در مکه بگیرند و بنزد یزید بن معاویه ببرند پس آن حضرت با خاندان و فرزندان خود و آنان که باو از شیعیان پیوسته بودند از مکه بیرون آمد و هنوز خبر شهادت مسلم باو نرسیده بود زیرا مسلم در همان روزى که آن حضرت علیه السّلام از مکه بیرون آمد خروج کرد چنانچه گفته شد. (1) از فرزدق شاعر روایت شده که گفت: در سال شصت هجرى بهمراه مادرم براى بجا آوردن حج بمکه میرفتم پس همچنان که مهار شتر او را بدست داشتم و در حرم )حدود مکه که جزء حرم است( وارد شدم ناگاه حسین بن على علیه السلام را دیدار کردم که با شمشیر و اسلحه از مکه بیرون میرود پرسیدم این قطار شتر از کیست؟ گفتند: از حسین بن على علیهما السّلام است پس بنزد آن حضرت آمده سلام کرده و عرض کردم: خداوند خواسته و آرزویت را در آنچه میخواهى روا سازد پدر و مادرم بفدایت اى فرزند رسول خدا چه چیز تو را بشتاب واداشت که از انجام حج دست باز دارى؟ فرمود: اگر شتاب نمیکردم گرفتار میشدم سپس بمن فرمود: تو کیستى؟ عرض کردم: مردى از عرب میباشم و بخدا سوگند بیش از این من نپرسید )و تفتیش شناسائى مرا ننمود( سپس فرمود: مرا از مردمى که در پشت سر دارى )مردم عراق( آگاه کن )که در باره یارى ما چگونه هستند(؟ من عرض کردم: از مرد آگاهىپرسیدى )و من خوب آنان را مىشناسم( دلهاى مردم با شما است ولى شمشیرهاشان با دشمنانتان میباشد و قضا )و قدر الهى( از آسمان فرود آید و خدا آنچه خواهد بجا آورد فرمود: راست گفتى کار بدست خدا است و هر روزى در کاریست پس اگر قضا )و خواست خدا( فرود آمد بدان چه ما میخواهیم و بدان خوشنودیم )و بر طبق دلخواه ما بود( پس خداى را بر نعمتهایش سپاس گوئیم و او خود نیروى شکرگزاریش را عنایت کند و اگر بر دلخواه ما نشد پس دور نشود از خواسته خود آن کس که نیتش حق باشد و پرهیزکارى پیشه کند.ادامه مطلب...
یک سال و یک ماه است که از استقرار من در قم می گذره. توی این یک سال خیلی از خارجی ها رو دیدم که دور از وطن دارند به تحصیل علوم ائمه می پردازند. خیلی خوبه این چند خط رو به عنوان یک سال تجربه ی من بخونید. هر کسی قربانی عزیز تری رو با نیت خالص و توبه ی واقعی از خدا طلب کنه بهش میده. در تاریخ عده ای از خیلی چیز هاشون گذشتند و به مقام ها رسیدند. ماها فکر می کنیم اگر ابراهیم از اسماعیل بخاطر دستور و فرمان الهی گذشت، یعنی چی؟ چرا اونها پیامبر شدند چون وقتی خدا دستور میده به او اعتماد می کنند و بیشتر از یک سرباز که به سرلشگر اعتماد می کنه و یا سرباز های بوش که به بوش اعتماد می کنند و یا اون کسی که بمب ها رو به دستور فرمانده اش بر سر مردم هیروشیما ریختند، ؟؟؟؟ چه نسبتی بین گوش به فرمان بودن ما انسان ها از پدر و مادر و بقیه آدم ها به نسبت فرمانبرداری مون از پروردگارمون وجود داره. مگه فرمانبرداری چه رابطه ای داره با وجود و هستی و به دنیا اومدن ما؟ ما به دنیا نمی اومدیم. توی بهشت می موندیم. یا هر عالم دیگه.
از اندونزی از نیوزلند از کانادا و از خیلی جاهای دیگه میان و جلوی علمای و روحانیون ما که قدرشون رو نمی دونیم زانو می زنند و درس می خونن و راه بندگی رو می آموزند. این چه تشنگی که در ما وجود نداره و یه کسی از اون سر دنیا این عطش رو داره؟ ما با بقیه ی بنده ها فرق داریم؟ برای خدا فرقی می کنه که دل ما رو هم به سمت نور خودش متمایل کنه و ما رو هم نورانی کنه؟ اگر ما به سمت خدا بریم خداوند به ما کم توجه می کنه؟ نه
این ها دارند به سختی و با تلاش و با تمام قوا درس می خونند. بعضی هاشون همه ی دنیا رو گشتند و براشون سفر شده مثل جهانگردها به سادگی سختی هاش رو می پذیرند و میشه گفت با جان می خرند.
سایت یه عده از کشور اندوزنزی سایت دارند سایت دیگه ای دارند. وبلاگ دارند و وبلاگ در مورد اینکه شیعه، سنت رسول الله هست نه چیز دیگه. خیلی کار های فرهنگی و تولیدات دیگه که به صورت کتاب و نوار هست
سایت یه عده اروپایی و استرالیایی و نیوزلندی که همگی امام خمینی و انقلاب ما رو جور دیگه ای شناختند.
اسرار توحید-ترجمه التوحید 478 »باب شصت و سیم«
در ذکر مجلس حضرت امام رضا(ع) با اهل
امام رضا (ع) فرمود که اى عمران چیز محالى گفتى در این گفتارت که کائن اول در وجهى از وجوه و راهى از راهها متغیر مىشود تا آن که بذات او برسد آنچه او را تغییر دهد اى عمران آیا آتش را مىیابى که تغیرش بغیر خود آن
اسرار توحید-ترجمه التوحید، ص: 479
باشد یا آیا حرارت را مىیابى که خود را بسوزاند یا آیا هرگز دیده را دیده که دیده خود را دیده باشد عمران گفت که این را ندیدهام اى سید من آیا مرا خبر نمیدهى که آیا آن جناب در آفریده است یا آفریده در او است (1) امام رضا (ع) فرمود که اى عمران از این بزرگوارتر است نه او را در آفریده است و نه آفریده در اوست و آن جناب از این برترى دارد و بزودى بتو چیزى را اعلام کنم یا تعلیم دهم که خدا را بآن بشناسى
و لا قوة الا باللَّه
مرا خبر ده از آینه که آیا تو در آنى یا آن در تو است پس اگر چنان باشد که هیچ یک از شما در صاحب خویش نباشید بچه چیز بآینه بر نفس خود استدلال میکنى عمران گفت بروشنى که در میان من و آنست امام رضا (ع) فرمود که آیا از این روشنى در آینه مىبینى بیشتر از آنچه آن را در چشم خود مىبینى عمران گفت آرى امام رضا (ع) فرمود که آن را بما بنما عمران هیچ جواب نداد حضرت فرمود پس من نور را نمىبینم مگر آنکه هر یک از تو و آینه را بر نفسهاى شما دلالت کرده است بىآنکه در یکى از شما باشد و این را مثالهاى بسیار است غیر از این که جاهل در آنها جاى سخنى را نمىیابد و نمیتواند که حرف زند و خدا را داستان برتر است بعد از آن حضرت بسوى مأمون التفات فرمود و فرمود که نماز حاضر شد و وقت آن آمد عمران گفت که اى سید من مسأله مرا بر من قطع مکن که دلم نرم شده امام رضا (ع) فرمود که نماز میکنم و بر میگردم پس آن حضرت بر پا شد و مأمون نیز بر پا شد امام رضا (ع) در درون نماز کرد و مردم در بیرون در پشت سر محمد بن جعفر نماز کردند بعد از آن هر دو بیرون آمدند و امام رضا (ع) بجائى که نشسته بود برگشت و عمران را طلبید و فرمود که اى عمران بپرس
التوحید للصدوق 65 435 باب ذکر مجلس الرضا علی بن موسى ع مع أهل الأدیان و أصحاب المقالات مثل الجاثلیق و رأس الجالوت و رؤساء الصابئین و الهربذ الأکبر و ما کلم به عمران الصابی فی التوحید عند المأمون
قَالَ عِمْرَانُ لَمْ أَرَ هَذَا أَ لَا تُخْبِرُنِی یَا سَیِّدِی أَ هُوَ فِی الْخَلْقِ أَمِ الْخَلْقُ فِیهِ قَالَ الرِّضَا ع جَلَّ یَا عِمْرَانُ عَنْ ذَلِکَ لَیْسَ هُوَ فِی الْخَلْقِ وَ لَا الْخَلْقُ فِیهِ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ وَ سَأُعَلِّمُکَ مَا تَعْرِفُهُ بِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمِرْآةِ أَنْتَ فِیهَا أَمْ هِیَ فِیکَ-
التوحید للصدوق، ص: 435
فَإِنْ کَانَ لَیْسَ وَاحِدٌ مِنْکُمَا فِی صَاحِبِهِ فَبِأَیِّ شَیْءٍ اسْتَدْلَلْتَ بِهَا عَلَى نَفْسِکَ قَالَ عِمْرَانُ بِضَوْءٍ بَیْنِی وَ بَیْنَهَا فَقَالَ الرِّضَا ع هَلْ تَرَى مِنْ ذَلِکَ الضَّوْءِ فِی الْمِرْآةِ أَکْثَرَ مِمَّا تَرَاهُ فِی عَیْنِکَ قَالَ نَعَمْ قَالَ الرِّضَا ع فَأَرِنَاهُ فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً قَالَ الرِّضَا ع فَلَا أَرَى النُّورَ إِلَّا وَ قَدْ دَلَّکَ وَ دَلَّ الْمِرْآةَ عَلَى أَنْفُسِکُمَا مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ فِی وَاحِدٍ مِنْکُمَا وَ لِهَذَا أَمْثَالٌ کَثِیرَةٌ غَیْرُ هَذَا لَا یَجِدُ الْجَاهِلُ فِیهَا مَقَالًا- وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى ثُمَّ الْتَفَتَ ع إِلَى الْمَأْمُونِ فَقَالَ الصَّلَاةُ قَدْ حَضَرَتْ فَقَالَ عِمْرَانُ یَا سَیِّدِی لَا تَقْطَعْ عَلَیَّ مَسْأَلَتِی فَقَدْ رَقَّ قَلْبِی قَالَ الرِّضَا ع نُصَلِّی وَ نَعُودُ فَنَهَضَ وَ نَهَضَ الْمَأْمُونُ فَصَلَّى الرِّضَا ع دَاخِلًا وَ صَلَّى النَّاسُ خَارِجاً خَلْفَ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ ثُمَّ خَرَجَا فَعَادَ الرِّضَا ع إِلَى مَجْلِسِهِ وَ دَعَا بِعِمْرَانَ فَقَالَ سَلْ یَا عِمْرَان
کتاب محمد (ص) پیام آور خداوند مشتمل بر فصل های از تاریخ اسلام می باشد که به بررسی بسیاری از مطالب پرداخته که مطالعه ی آن برای هم مسلمان لازم است و من هم به همین دلیل به آن مراجعه کردم و در حال مطالعه ی آن هستم و در همین حین می خواهم دست به دست نویسنده داده و برای تراوش ذهنی بیشتر خودم و نویسنده ی کتاب و شما خواننده ی عزیز، بعضی مطالب را بیشتر توضیح بدهیم. بعد از مطالعه ی اولین نوشته به ذهنم رسید که راجع به هدف فعلی و فاعلی بیشتر بگویم. و شروع به تایپ کردم که:
کاش یه مثال هم میزدید. مثلا خداوند از آفرینش انسان ها سودی نمی برد. شعری در ادبیاتمان داریم به این مضمون که: او خلق نمی کند تا سودی کند ، بلکه هدف او این است « تا بر بندگان جودی کند (لینک این جمله). علامه جوادی آملی در تفسیر سوره ی ابراهیم (خرید آنلاین سی.دی تفسیر)در ذیل مضمون آیه ای که خداوند عزیز است و اگر بخواهد (ان یشا یذهبکم و یات بخلق جدید) (لینک آیه) نکته ای را گفتند که بسیار دقیق و ظریف است.
ایشان فرمودند فاعل با انجام عمل ارادی، سه مطلب را در سرانجام دارد. اول اینکه در مقصد ایستاده و دوست ندارد ثابت باشد زیرا سقوط می کند. مطلب دوم اینکه مسیری را در پیش دارد صعب و با وجود امیال و شهوات مستصعب که کار را مشکل تر می کند. سوم اینکه با انجام عمل از این دو عبور کرده و به سومی میرسد (مقصود یا مقصد) که غایت اوست و در این مسیر او به تکاملی هر چند نسبی می رسد که از مقصود کسب فیض می کند. اما نکته اینجاست که خدا نیافرید تا سودی کند خدا نیافرید تا جودی کند !!! اما مطلب بسیار دقیق است و می بینیم که بسیاری از صفحات وب این مطلب را نوشته اند که بعد از اندکی تامل، در میابیم که تعبیر باز هم نادرست است. بعد از جستجوی ساده در گوگل متوجه شدم که بسیاری به این مطلب پرداخته اند که شاید آنها هم منظور ما را داشته اند. اما بی پیر مرو تو در خرابات زیرا که استاد ما این مطلب را موشکفانه کاوش کرده و این ظرافت را گوشزد کرده است.
خلاصه اینکه خداوند عزیز است. در زبان عربی به زمینی که بسیار محکم است واژه ای از ریشه ی عزز می نامند. عزیز صفتی از خداوند است که در فارسی با کلمات شکست ناپذیز و نفوذ ناپذیر بیان شده که منظور این است که هیچ نقصی بر ذات اقدس اله وارد نیست .از همه ی مخلوقات، که مخلوقات خود هر چه دارند از خداست.
دنیا و زیبایی های فریبنده اش (چه رسد به پلیدی های بی ارزش دنیا) برای انسان های کامل که همان ائمه هستند وجهی از تصرف را ندارد و نمی تواند برای آنها خود نمایی کند و از طبیعت که بسان جهنمی است مصون و ایمن هستند چون آنها این دنیایی ناچیز را با نور خود گلستان کرده اند همانطور که ابراهیم آتش نمرود را گلستان دید و در او اثری نکرد. شیطان که بسان سگ پاسپان خانه است با دوستان و اولیای خدا همچون خود اهل خانه آرام و سرد است. آتش هم سرد می شود.
این اثر عقل است که سپر است در برابر جهل ها و غفلت های دنیوی که همیشه دشمن اصلی ماست. برای عقل کل هایی مثل ائمه، نور وجودی عقل شان که همان پروژکتور روشن کننده ی راه است، همه ی جز ء جزء و کثرت جهل و تاریکی های دنیا را روشن نموده است و عالم را که در پس تیرگی همچون شب که در پس روز است پنهان شده ، طلوع فجری است، که برای آن بزرگان ، بسان آیه ی شریفه است که
تا طلوع صبج بهشت و رضوان الهی ، شب دنیایی از ابتدا تا انتها همه و همه اش سلامت و شب قدر است.
امام خمینی ره در کتاب جنود عقل و جهل ص 46 و 47 می فرمایند:
زیرا که دار طبیعت را در نقوس کامله به هیج وجه تصرفی نیست و از لهیب جهنم طبیعت به کلی مامونند زیرا که آنها طبیعت را نیز الهی نمودند و شیطان آنها به دست آنها ایمان آورده است.
پس جلوه ی نور عقل کل آنها سراسر طبیعت را مقهور حکم خود فرموده و لیله ی عالم طبیعت از اول آن تا مطلع فجر یوم القیمه برای آنها لیله قدر است
فلسفه اسلامی مبنی بر هستی شناسی میباشد چرا که معتقداست «تلاش اصلی فلسفه جهت شناخت هستی است» و لذا در پی آن است تا حقیقی ترین موجودات را شناسایی کند و آن چیزی جز واجب الوجود نیست وآن منطبق است با الله.اصلی ترین بحث نیز الهیات به معنی الاخص است(واجب الوجود)وبقیه مسایل مقدمات هستند. برای وارد شدن به این مباحث باید علاوه بر مطالعه? مقدماتی و آشنایی مختصر با تاریخ فلسفه، با مباحث شناخت شناسی و هستی شناسی نیز آشنا شد. هدف این است که در راه شناخت و تحقیق منطقی معارف الهی، بنیه? استدلال و مبانی فکری را تقویت کنیم.
فهرست مندرجات
- مقدمه
- تعریف فلسفه
- ویژگیهای فلسفه
- تاریخ فلسفه در اسلام
- رشد فلسفه در عصر اسلامی
- فلاسفه? شهیر اسلامی
- منابع
- کتاب شناسی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقد درست یعنی این : نقد سخنان دکتر عباسی درباره ی حکمت متعالیه
خاطره ای از شهدا در حسینیه دو کوهه به نقل از حاج سعید حدادیان
ماموریت وب2 سایت امام خامنه ای و وظیفه ی ما
سید دی آموزشی شیرپوینت 2007 به زبان فارسی ترجمه شده ی سی دی ترین
سلام
[عناوین آرشیوشده]