برام دعا کردند که توی این دوره زمونه، افکارم همینطوری بمونه یه جورایی عاقبت بخیری به این دعا وابسته است.
من دانشگاه شمال درس خوندم. آمل- بعد 3-4 سال کار کردم و به جایگاه شغلی دلخواهم توی تهران رسیدم و بسیاری از مدارک آی.تی رو دوره گذروندم بعد اومدم تنهایی حوزه علمیه قم که درس بخونم اما الان توی دانشگاه درس می دم و دو تا شبکه بزرگ کامپیوتری در قم زیر دستمه. 1 و 2 هر جی دارم از این دارم که خواستم درس حوزه بخونم. فقط خواستم و یک سال رو بیشتر نخوندم الان فقط پای درس های عقیدتی و تفسیر علامه جوادی آملی و اینها میرم و بقیه روز تدریس و نظارت روی واحد آی.تی. اما هنوز هم هر چی دارم از اینه که می خوام اون درس ها رو تا می تونم و وقت دارم بخونم. تازه باورتون نمیشه که من توی قم ازدواج هم کردم و الان همه چی مرتبه. شاید توی این وضعیت به نظر بیاد خیلی سخته مثلا اجاره خونه دادن و ... خرج خونه و ... ولی من به حدی احساس راحتی و رفاه می کنم که هر کسی بیاد جای من شاید این جال رو نداره و احساس ناراحتی خواهد کرد. چون خواسته هام رو رسوندم به درجات معنوی، انسانیت، کسب مدارج کمال والای انسانی، حفظ منش خلیفة اللهی روی زمین، نباید با چیز های مادون از بین بره. من و همسرم واقعا این چیز ها رو داریم رعایت می کنیم برامون دعا کن و این راه رو تست کنین. امتحانش البته ایمان در حد نصاب خودش رو هم می خواد. که اون هم با مطالعه ی کتاب قرآن و عمل براحتی قابل کسبه. جاهایی که مشغولم حقوق کارمندی بسیار ساده ای میدهند که کمتر از نصاب حتی دولت و هر جای دیگه است بیایید تحقیق کنید. فقط اسم و رسم داره. امام زمان داره برکت به این زندگی میده و ما حقوق بگیره اوییم. و شاید واسه همین داریم محصون می مانیم. و با دیدن دست امام زمان در کار ها دیگه ایمان تضعیف نمیشه
1- مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی( تیم مدیریت شبکه - با 300 کامپیوتر و آخرین تجهیزات سخت افزاری و آخرین تکنولوژی های نرم افزاری)
2- دانشستان عالی امام خمینی (ره) ( مدیر نظارت واحد IT)
3- دانشگاه جامع علمی کاربردی قم (درس های برنامه نویسی سیستم های تجاری - درس برنامه نویسی عملی ُُُُSharepoint - و درس مستندسازی)
هدف من از اومدن به قم چی بوده؟ اینجا چی کار می کنم ؟ چرا تکناب رو ول کردم؟ چرا اومدم قم؟ دنبال چی بودم؟
استدلال ها در درون انسان هستند و هر وقت که خیلی درون خودت غواصی می کنی اونها رو پیدا می کنی. اما برای بیان اونها انسان به قدرت فوق العاده ای نیاز داره که بسیار مشکله اونها رو منظم و دایم پشت سر هم به صورت لغات منظم کنه. اصلا کلا وقتی مسائل و درد دل های آدم زیاد میشه بیانشون مشکل میشه. اما میشه یه سری حرف ها زد ولی مساله اینجاست که به درد شنونده خورد؟ مسلما با هر کسی باید مثل خودش حرف زد اما من می خوام سعی کنم و یک ساله که دارم سعی می کنم در این لینک به نام سفر من ، فکر کنم و بنویسم که چرا اومدم قم و دلایلم رو بیان کنم (چون برای دیگران توضیح دادن و حق مطلب رو ادا کردن سخته) و به سوال های بالا جواب بدم و الان هم در جواب آرش عزیز می خوام باز هم این کار رو بکنم ببینم چقدر موفق هستم.
یک سال و یک ماه است که از استقرار من در قم می گذره. توی این یک سال خیلی از خارجی ها رو دیدم که دور از وطن دارند به تحصیل علوم ائمه می پردازند. خیلی خوبه این چند خط رو به عنوان یک سال تجربه ی من بخونید. هر کسی قربانی عزیز تری رو با نیت خالص و توبه ی واقعی از خدا طلب کنه بهش میده. در تاریخ عده ای از خیلی چیز هاشون گذشتند و به مقام ها رسیدند. ماها فکر می کنیم اگر ابراهیم از اسماعیل بخاطر دستور و فرمان الهی گذشت، یعنی چی؟ چرا اونها پیامبر شدند چون وقتی خدا دستور میده به او اعتماد می کنند و بیشتر از یک سرباز که به سرلشگر اعتماد می کنه و یا سرباز های بوش که به بوش اعتماد می کنند و یا اون کسی که بمب ها رو به دستور فرمانده اش بر سر مردم هیروشیما ریختند، ؟؟؟؟ چه نسبتی بین گوش به فرمان بودن ما انسان ها از پدر و مادر و بقیه آدم ها به نسبت فرمانبرداری مون از پروردگارمون وجود داره. مگه فرمانبرداری چه رابطه ای داره با وجود و هستی و به دنیا اومدن ما؟ ما به دنیا نمی اومدیم. توی بهشت می موندیم. یا هر عالم دیگه.
از اندونزی از نیوزلند از کانادا و از خیلی جاهای دیگه میان و جلوی علمای و روحانیون ما که قدرشون رو نمی دونیم زانو می زنند و درس می خونن و راه بندگی رو می آموزند. این چه تشنگی که در ما وجود نداره و یه کسی از اون سر دنیا این عطش رو داره؟ ما با بقیه ی بنده ها فرق داریم؟ برای خدا فرقی می کنه که دل ما رو هم به سمت نور خودش متمایل کنه و ما رو هم نورانی کنه؟ اگر ما به سمت خدا بریم خداوند به ما کم توجه می کنه؟ نه
این ها دارند به سختی و با تلاش و با تمام قوا درس می خونند. بعضی هاشون همه ی دنیا رو گشتند و براشون سفر شده مثل جهانگردها به سادگی سختی هاش رو می پذیرند و میشه گفت با جان می خرند.
سایت یه عده از کشور اندوزنزی سایت دارند سایت دیگه ای دارند. وبلاگ دارند و وبلاگ در مورد اینکه شیعه، سنت رسول الله هست نه چیز دیگه. خیلی کار های فرهنگی و تولیدات دیگه که به صورت کتاب و نوار هست
سایت یه عده اروپایی و استرالیایی و نیوزلندی که همگی امام خمینی و انقلاب ما رو جور دیگه ای شناختند.
http://www.aviny.com/Bozorgan/bahjat
این ها را بخونید. تا یک هفته روی این مسائل فکر می کنیم.
شاید این هفته دیگر ننوشتم چون اینها خود هدایت است.
آیت الله محمد تقی بهجت
بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
دستور العمل هفتم
بسمه تعالی
علی علیه السلام:
بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنج گانه در اولین وقتهای آنها؛ و بر شما باد به روی نمودن و توجّه با تمام وجود بسوی خدای تعالی؛ { در این صورت } سعادت را از دست نخواهید داد.
دستور العمل هشتم
جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمه عملیات مناسبه می باشند، با آنها معامله ذی المقدمه می کنند، کأنه دستور این است که « بگویند و بشنوند، برای اینکه بگویند و بشنوند! » و این اشتباه است.
طبق مطلبی که درباره ی آرزوی زندگی در زمان امامان نوشتم. فکر کردم که چرا من بی توجهم ؟ مگر در این عصر نمی توان مثل فردی بود که از وجود نورانی شان استفاده کرده باشد؟ مگر در همه اعصار کسانی نیستند که آرزوی زندگی با ایشان را داشته باشند؟ پس می شود به اون عشق زندگی کرد و واقعا هم با اونها نشست وبرخاست کرد و آنگونه که بود که آنان سفارش کردند که خدا اینطور از شما راضی میشود. به شهری آمدم و شغلم را در جایی ادامه دادم تا شاید فقط موجباتی در آن جهت برای آخرتم و دنیایم فراهم کرده باشم. قم. شهر خون و قیام. به قول شیخ الاستاد حاج آقای مداحی (دامت ظله) می فرمودند وقتی زمان بهبوهه انقلاب به قم آمدیم، مردم این شهر 6 ماه بود که برای اسلام مغازه هایشان تعطیل بود و ببین چه توکل و چه ایمان و چه عزمی.
گفتم حاج آْقا یه برنامه ی دقیق میخوام واسه خودم تدوین کنم چه کنم؟ چه مسائلی رو لحاظ کنم؟
فرمودند: طلبه هستید؟ (انگار دنیا رو بهم دادند.) جواب دادم: (ان شاء الله) بله تقریبا.
فرمودند: همون برنامه های درسی (حوزه) رو ادامه بدید و در کنارش تا حدی هم به استراحت و خواب و ورزش و مطالعات جانبی و ... و
فرمودند: نه افراط نه تفریط (در جوانی و میانسالی) که در زمانی که می خواهید جواب بگیرید، میوه های شیرین و سالم و پربار دریافت کنید و توان براتون باقی مانده باشه.
بر اساس : اخلاص و تحقیق.
یه گوشزد از آیة الله جوادی آملی
ادامه مطلب...
سلام الله علی آل طه و یاسین و سلام علیکم و شب بخیر
در مسجد بودیم. دیدم یک روحانی. از بحث بین شیعه و سنی صحبت می کنن. تجربه و شنیده ها و مباحث و کتاب ها و برنامه های ماهواره ای ضبط شده اهل تسنن? تا مقاله و ... زیادی رو دز این زمینه داشتم اما در قم در این چند هفته چیزی نشنیده بودم تا اینکه یه روحانی رو دیدم که از حاج آقا راجع به مسئله ای که صریحا در قرآن اومده راجع به نماز سوال می کردند.
بحث اول که علما مید ونن اینه که وحدت بین شیعه و سنی رو فراموش نکردیم. امام و این همه تقیه در مسائل فقهی که مسلا در حج اختلافات رو چطور حل کنیم هم می دونیم.
خیلی از کتب و مباحثات رو هم شنیدیم و خوندیم. اما شک داشتن بد نیست. مباحثه کردن بد نیست. و همون توقعی که از همه ادیان دیگه داریم رو هم خودمون هم باید عامل باشیم و دانشمون رو زیاد کنیم.
بحث بعدی اینه که اگه دوست داشتین در کنار نظر اساتید شیعه نظر اساتید تسنن رو هم مطالعه کنید. اما یادتون باشه بی استاد پا تو هر کاری بذارید وا می مونید.
بی پیر? در این ره? پا مگذار? که شوی کله پا
بله این هم فی البدائه گفتیم و نفهمیدیم دیکته فی البداه همین هست یا نه؟
سید الکل اساتید? امام الخمینی? در فرمایشی می گویند که بدون استاد پا گذاشتن در هر راهی به کجروی ممکن است منتهی شود.
عین فرمایش ایشان در کتاب جهاذ اکبر (مبارزه با نفس این است) صفحه ?? وسط صفحه:
استاد اخلاق برای خود معین نمائید ? جلسه ی وعظ و خطابه ? پند و نصیحت تشکیل دهید ? خودرو نمی توان مهذب شد.
امام خمینی
خواستم به مشهد برم. تازه ماه رمضون تموم شده بود. به برادرم که روز اول گفتم، گفت: بلیط بگیریم و بریم. به مادرم هم گفتم. گفت وسائلتون رو جمع کنین بریم. منم اومدم توی اینترنت و رفتم سایت رجا و دیدم بلیط برای عصری داره ولی نتونستم رزرو کنم. چون 4 روز بود که همه جا ناگهانی تعطیل شده بود. فکر کردم تا اکانتی که برای رجا ساختم تا فردا قابل لاگین بشه صبر کنم. چون گفتم رفت و برگشتی می گیریم و نمی خواهیم بمونیم. پس وقت بود برای فقط رفتن و برگشتن.
اما روز دوم که کمی هم دیر شده بود، منصرف شد. به مادرم گفتم. گفت اول بلیط بگیر. دوباره اومدم توی اینترنت و رفتم سایت رجا و دیدم بلیط ها تموم شدن. تمام مراکز بلیط زنگ زدم و هیچ کس گوشی رو بر نداشت. به مامان گفتم بریم ترمینال. گفتن که نه! بریم راه آهن.
جمع کردیم و رفتیم. رسیدیم و رفتیم تو صف مشهد. گفتن باید بشینین تا بالاخره بهتون بلیط بدهند و اینم که میبینی صف مشهده. وایسادیم دیدم صف خیلی کند پیش میره. من رفتم سوال کردم. مامان رفت سوال کرد. فهمیدیم که باید خیلی وایسیم. انگار واسه بلیط مشهد گرفتن باید انقدر صبر کنی تا بفهمن طلبیده شده ای.؟
دوباره رفتیم پرسیدیم گفتن باید تا شب صبر کنین. خب ما هم که نمی تونستیم تا شب صبر کنیم. به مامان گفتم بریم فردا بیاییم. باز هم پرسیدیم. گفتن:پر شده!
بالاخره راضی شدم که بریم خونه. اما وقتی از راه آهن اومدیم بیرون، به دلم افتاد که خب ما که بار و بندیلمون رو جمع کردیم، بریم قم زیارت و برگردیم. خیلی وقت بود که زیارت نرفته بودم. 5 سال دغدغه کنکور، حتی یک مسافرت هم نرفته بودیم-هیچ جا- 4 سال هم دانشجویی انقدر توی راه و سفر بودم که نه دل و دماغ داشتم و نه وقت می کردم که واسه خودم برنامه مسافرتی بریزم.
مامان که موافقت می کنه دیگه هیچ جای نگرانی نیست. چون فکر همه جاش رو می کنه. گفتم میریم و زود بر می گردیم. یه جایی هم شام می خوریم. مشکلی نیست. بر خلاف مواقعی که من اولش پیشنهاد خامی رو میدم و بعد با کمک مامان از
این وبلاگ متعلق به صابر طباطبائی یزدی می باشد
مسافر قم !
خاطرات م
دلایل سفر م
دنبال چه می گردی؟
خواسته ها م
اتفاقات
ایده ها م
دلمشغولی ها م
حوزه
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقد درست یعنی این : نقد سخنان دکتر عباسی درباره ی حکمت متعالیه
خاطره ای از شهدا در حسینیه دو کوهه به نقل از حاج سعید حدادیان
ماموریت وب2 سایت امام خامنه ای و وظیفه ی ما
سید دی آموزشی شیرپوینت 2007 به زبان فارسی ترجمه شده ی سی دی ترین
سلام
[عناوین آرشیوشده]