سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سالیانى که پسر آدم در آن نزد خدا از پیروى هوا معذور است ، شصت سال است . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 85 اسفند 21 , ساعت 2:32 عصر

این سایت ِ تبیان رو خدا عوضشون بده

هم واسه من دعا کنید و هم واسه سایت تبیان  و   -   کتاب زن از دیدگاه علی (ع)

بخونید این کتاب رو ... بخونید این هدف رو ... «ادامه مطلب»

با آفرینش زن برگ زرّینى به برگهاى زرّین عالم وجود افزوده شد. چرا که زن مظهر ... «ادامه متن»

ادامه مطلب...

شنبه 85 دی 16 , ساعت 12:21 عصر

برای دیدن اصل مقاله: اینحا کلیک کنید از وبلاگ وارسته از دل

قسمتی از متن:

حکمت قیم بودن مرد و لزوم تمکین زن از مرد:اینحا کلیک کنید

ممکنه بعضی از خانمها از اینکه زن مأمور به تمکین از مرد هست دل خوشی نداشته باشن و به خاطر این موضوع احساس حقارت کنن و گاهی هم به خاطر مقابله با این موضوع در مقابل مردان فخر فروشی کرده، سعی در ایجاد سنت زن سالاری کنن و یا ازلحاظ روانی نسبت به ذات همه مردها بدبین بشن. اما آیا لزوم تمکین زن از مرد حکایت از نکته ضعف زنان می کنه؟ به راستی حکمت امر شدن زن به تمکین از مرد چیه؟

کاش یه مسئله ای که از 1989 در اروپا این قاتون گذاشته شد هم مورد توجه قرار می گرفت و اون موضوع تجاوزه. تجاوز مرد به زنش. در اسلام هیچ مردی نمی تونه به زور متوسل بشه. اما در غرب که همه چیز رو دوست دارند تجربه کنن. و نسل های سوخته زیادی رو هم به همین علت تجربه کردند تا با شکایات زیادی روبرو شدند وگر نه اونها خیلی دوست داشتند که به خصلت های ناپسند حیوونیشون ادامه بدن و به همسرانشون هم به دید حیوان بی احساس نگاه کنند و رابطه ی ملکوتی رو که خداوند برای بقا نسل و ... در انسان قرار داده و از راه گناه و شهوت رانی که ذات گمشده در شیطون درون اونهاست, ادامه بدهند.

راه است و چاه است و دیده بینا و آفتاب

بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش


 به دین به همین دلیل نمی رسند, این سنت خداست که وقتی حقیقت ضمیر باطنیمون رو که همون فطرت ماست که "فالهمها فجورها و تقوی ها"معنیش اینه که خداوند, خوب و بد و زشت و زیبا و نکوهیده و نیکو رو بهش الهام کرده.

اصل متن بالا...

پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:1 عصر
پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:1 عصر

زن و کراماتش رو می دونین کجا میشه شناخت؟
در قم.
شما محصول واقعی تربیت خوب رو میبینید. از اون طرفهم نگاه کنیم. البته بحث من مردها نبود اما لازم می دونم که اشاره هم بکنم. می خوام بگم مرد فقط نون و لقمه حلال خونه میاره. بقیه ی کارهای سخت تربیت کردنا? چجوری تا کردن با بچه ای که غر میزنه و چموشه و هر رفتاری روی شخصیت اون درتاثیر می ذاره و نهایتا در آینده خودش رو نشون میده? این ها همه مسئولیت های سنگین یه خانوم توی خونس. یه بانوی با کرامات و کرامت شناس? که توی قم زندگی می کنه.

آهای اهل دنیا. آهای غربی ها!!! الان موقع شه که همه جامعه شناس ها و متفکرین و محققین تون رو بفرستین قم. درس فرهنگ و فلسفه خانواده ایرانی و اسلامی بگیرید.

همون طور که الان از تایلند بنین آفریقا جنوب شرقی و بقیه جاها در قم و بهتره بگم توی ایران سفیر و مبلغ داریم.


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:1 عصر

وبلاگی رو دیدم که بسیار عالی در مورد اون وبلاگی که داره در زمینه ازدواج موقت معروف میشه نظر کارشناسی و به نظر من منصفانه از زبان یک زن هستش

بخونید

توسط فاطمه ظریف جلالی

و نظر من هم همین بود.: و اینجا کپی می کنم که داشته باشم این متن رو !

======================

ازدواج موقت از حرف تا واقعیت

از دیشب که از طریق وبلاگ مهسا آدرس این وبلاگ را دیدم و تمام مطالبش را در اوج ناباوری مرور کردم یک لحظه هم آرام و قرار ندارم و تا حالا که ساعت 30/4 صبح است هزار جور فکر و جوابیه مختلف ذهنم را در بر گرفته است !

بحثی که میخواهم مطرح کنم در رد مساله ازدواج موقت نیست بلکه در توجه به شرایط و ملزومات آن است .به نظر من در شرایطی خاص (و به عنوان توجیه یا دلیلی که جامعه مذهبی می تواند از آن استفاده کند) ازدواج موقت را میتوان اصلی قابل طرح دانست . اما این شرایط خاص را حداقل در شرایط فعلی و با ارتباطات جهانی تنها وقوع جنگ و بیوه شدن کثیری از زنان اهل اسلام و سپس ایجاد تکلیفی برای مردان مسلمان در بدست گرفتن سرپرستی ( بخوانید تبدیل خود و یا دیگری به ابزاری برای تمتع جنسی ) نمی دانم .

من یک فقیه نیستم . اطلاعات فقهی ام در حد چیزهایی است که گاهی از پدرم آموخته ام و بعدها در کتابهایی نظیر حقوق خانواده آقای محقق داماد و وبلاگهایی نظیر شرعت عقلانی خوانده ام و فتاوایی که دنبال کرده ام و فکرهم نمی کنم برای به نقد نشستن وبلاگ مذکور خواننده نیاز به دانش فقهی بالایی داشته باشد . همین که اهل منطق باشید و اندکی چشمانتان را به روی بسیاری ازوقایع اجتماعی باز کنید می توانید از صحت و سقم بسیاری از مطالب این سایت آگاه شوید . من هم از همین منظر انتقاداتم را به قسمتهای مختلف بیان می کنم :

ـ وبلاگ فوق از قسمتهای مختلفی تشکیل شده است . آشنا ترین بخش نظرات آقای مطهری است ( راستش اول به سراغ این بخش رفتم شاید مطلب جدیدی کشف شده باشد !) .نظراتی که امروز حداقل در کلاسهای ما و توسط اساتیدی که کم هم از این مسائل سر در نمی آورند و سری هم در حوزه دارند قابل نقد و یا نا کامل دانسته می شود . من شخصا برای نظرات ایشان احترام قائلم زیرا تصورم بر این است که این حرفها در زمانه خود شاید بسیار هم پیشرو و مترقیانه بوده ( نگاه کنید به مساله حجاب و واکنش جامعه مذهبی را حتی در زمان حال نسبت به آن جویا شوید ). اما مساله این است که بسیاری از دلایلی که برای مسائل مختلفی نظیر ازدواج موقت آورده شده ناکافی و غیر قابل استناد ( حداقل در شرایط فعلی) به نظر میرسد .

ـ درقسمتهای مختلف وبلاگ متعه یا همان ازدواج موقت را دارای ثواب صدها حج و ... معرفی نموده اند آنقدر که کسی با 3 بار متعه کردن در حد 1 دقیقه و با مهریه خواندن یکبار دعای امام زمان صاحب این ثواب عظیم خواهد شد !( نگاه کنید به خاطرات ازدواج موقت ) جای بسی شگفتی است که جامعه مذهبی ما نسبت به مسائلی نظیر بد حجابی به بهانه به خطر افتادن نهاد خانواده و از دست رفتن عفت اجتماعی واکنش نشان می دهد اما همین جامعه مذهبی در برابر امری که اینچنین توجیه گر بی بندو باری جنسی و آشفته کننده نهاد خانواده و در بسیاری موارد عامل فروپاشی آن است و در برابر افرادی که اینچنین دین را دستمایه منافع خود میسازند هیچ واکنشی نشان نمی دهد . هر چند از جامعه ای که نماینده مجلس آن خود مشوق این امر می شود بیش از این نمی توان انتظار داشت !( نگاه کنید به سخنان فاطمه عالیا نماینده تهران در مجلس هفتم )

وقتی این بجش را می خواندم آنقدر آشفته شده بودم که ....چیزی که در اینجا توجه مهسا را به خود جلب کرده 23بار ازدواج موقت خانمی است که خود را از طلاب حوزه علمیه معرفی می کند . (من از فضائل مردان طلبه در این باب زیاد شنیده بودم اما خانمها را برای اولین بار بود که در این سایت خواندم !) شخصا امیدوارم فرد مذکور از اهالی حوزه علمیه نباشد زیرا حداقل ذهن من از زمان خواندن این مطلب در مورد این نهاد بسیار آشفته و مشوش شده . اما آنچه بیش از این نظر من را به خود جلب کرد این بود که همسر این خانم به گفته خودشان برای عقب نماندن ار قافله کسب ثواب سالی 3 بار متعه می کنند ! و ایشان را هم در ثواب این کار شریک می کنند !

در قسمتهای مختلف این بخش به کرات به خاطرات افرادی برخورد میکنیم که با وجود داشتن همسر و فرزند دست به این عمل می زنند . من نمی توانم به حکم عقل بپذیرم که افسار گسیختگی های جنسی مردان تحت عنوان حمایت از زنان تلقی شده و با توجیهات مذهبی این چنینی رنگ و بویی خوش به آنها داده شود و زنان با این گستاخی دعوت به سکوت و خویشتن داری و کنار آمدن با وضع موجود و شراکت در ثواب شوند ( نگاه کنید به خاطره آقایی که هر هفته با دوست همسرش عقد موقت میخواند !) .

ـ ساعت 30/5 صبح شده و من هنوز از دیدن این سایت آشفته ام . طوری از آدمها و مردانی که هر لحظه میتوانند بی بندو باریشان را با عنوان ثواب توجیه کنند بدم می آید و دلم به حال زنانی که فریبهای اینچنین را از سر اجبار یا نا آ گاهی می پذیرند ، می سوزد . دلم می خواست دینی که دین رحمت و عطوفت و مدافع حفظ کرامت انسانی نامیده می شود کمی هم سرش را به سمت جنس دوم این جامعه میگرداندد و از اعماق دل آنها سخن می گفت !نه اینکه مدام در کار ساخت توجیهاتی غیر قابل قبول برای مشروع جلوه دادن اعمالی از دست می شد.

ـ در این وبلاگ بخشی به نام فتاوی گردآوری شده است . آنچه در این قسمت به شدت مورد تاکید گرداورندگان قرار داشته ، عدم وجود مانع برای عقد موقت دختر باکره بدون اذن ولی به شرط عدم آسیب بکارت او بوده است !و باز هم بحث جذاب بکارت ! هر روز که می گذرد و هر چه که بیشتر میدانم بیشتر احساس میکنم که بکارت مساله است که جامعه مردسالار و پدرسالار از ترس از دست رفتن کنترلش بر زنان بیشتر و بیشتر بر طبل آن میکوبد و از آن حمایت میکند ! جالب است که رابطه جنسی دختر منوط به حفظ بکارت اوست و رابطه جنسی پسر آزاد از هر قید و شرطی ! توجه داشته باشید که در این صورت روی آوردن به انواع نامتداول روشهای تمتع جنسی و سوءاستفاده از دختران و آسیب دیدن آنها در رابطه ای موقتی نه از لحاظ روحی که به لحاظ فیزیکی تا چه حد میتواند باشد !

ـ در تعالیم مذهبی ما اینگونه آمده که آنچه را بر خود می پسندی بر دیگران هم بپسند و آنچه را بر خود نمی پسندی بر دیگران هم نپسند . یک لحظه به عنوان یک مرد همسر خود را در موقعیتی تصور کنید که همزمان با شما در رابطه ای دیگر هم شرکت دارد . (این امر در جامعه ما به ظاهر فرض محال است ) قبل از اینکه از شدت غیرت بلایی سر خودتان یا او بیاورید به این فکر کنید که او نسبت به عملی اینچنین از جانب شما دقیقا دارای همین حس است منتها با عنوان حسادت !

ـ همیشه بر این اعتقاد بوده ام که مردم بسیار پیشتر از هر عالم مذهبی ، اجتماعی و سیاسی راه خود را پیدا کرده و در آن حرکت می کنند و ما تنها پس از مدتها به بررسی این راه و کشف علل روی آوردن افراد به آن و توجیهات مذهبی نسبت به آن می پردازیم . در مورد ازدواج موقت هم همین طور است و حتی بحث بسیار فراتر از آن چیزی است که آقایان محترم تصور می کنند . در جامعه ای که جمعیت جوان آن حجم وسیعی از پیکره اجتماعی را تشکیل می دهند و امکان ازدواج دائم را ندارند و یا در بسیاری موارد به آن اعتقادی ندارند و یا آنرا در سنین پایین ( معمولا تا 30 سال) به علت مشغله های مختلف نمی پذیرند ، عقد موقت شاید راهکار مناسبی برای افراد مجرد باشد( نه مردان متاهلی که صرفا به کسب ثواب اخروی فکر می کنند !) . اما اگر نگاهی به دور و بر خود بیندازیم در می یابیم که این افراد به حکم مترقیانه تری متوسل شده اند و آن امری است تحت عنوان نکاح معاطاتی . عقد نکاح معاطاتی زمانی است که دو طرف جملات عقد را به کار نمی برند ( به زبان نمی آورند) اما اعمال انها نشان دهنده نیت آنهاست ( نقل به مضمون) برای مثال شما وقتی برای خرید به فردی مراجع می کنید دوطرف قرارداد را تشکیل میدهید اما هیچ یک صیغه عقد قرارداد را به زبان عربی جاری نمی کنید اما شما و دیگران می دانید که معامله ای صورت گرفته است . این مساله را بعضی از علما ( و اکثر جوانان در عمل ) قابل تسری به امر ازدواج می دانند . امروز شما جوانان زیادی را دست در دست یکدیگر می بینید که اگر پای صحبت هر کدامشان بنشینید و سوال کنید که وضعیت محرمیت آنها چگونه است ، خود را محرم یکدیگر می دانند بی آنکه عقدی در بین آنها جاری شده باشد !

======================

اول شرایط فکری و دانش جامعه باید به حدی برسد که آیا آنها به ایمان نسبی به حرف هایی که در رساله های مجتهدین از غیبت امام زمان تا کنون مطرح شده است? گوش می دهند؟ یا نه؟
دوم: آنهایی که ایمان به روزه و نماز دارند و اهل تقوی هستند و بعد از گذشت از پله تقوی و خویشتن داری به مساله برخوردند این مسائل را مطرح کرد

برنامه عصر ایمان رو منم دیدم
دیشب راجع به هنر اسلامی بود


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:1 عصر
حرفی از آن هزاران به نقل از روزنامه همشهری
دوشنبه ?? فروردین ???? نوشته : سید باقر عبداللهی

«پنج مقاله» و «آشنایی با قرآن» دو اثر از آثار تازه انتشار یافته استاد شهیدمرتضی مطهری است که در روزهای پایانی سال گذشته به بازار کتاب آمده است. کتاب اول شامل پنج مقاله در باب مفاهیم عمومی دین و اسلام است، و کتاب دوم صورت تحریر شده مجالس درس تفسیر شهیدمطهری در سال های پیش از انقلاب و دربردارنده تفسیر سوره های دهر، مرسلات، نبأ و نازعات است. تنظیم، تدوین و ویرایش علمی این دو کتاب توسط دکتر علی مطهری انجام شده و از سوی انتشارات صدرا منتشرشده است. مقاله حاضر شرحی است براین دو کتاب.
***
استاد مطهری پس از آنکه از خانه خاموش اما آتش در دل خود، قم، به شهر پرغوغای هفتاد و دو ملت آن روزگار، تهران، قدم گذاشت، چه بسا بسیاری از دوستانش نیز این هجرت را به صلاح نمی دیدند و بهتر می دیدند که این روحانی فاضل، همان «شیخ مرتضا» ی طلاب جوان در حوزه قم باشد تا این که «استاد» دانشجویان دانشگاه تهران. اما سال های تهران نشان داد که دانش و بینش به دست آمده در مجلس «قال الباقر» و «قال الصادق» اگر با آگاهی _ و یا چیزی که استاد مطهری خود، بعدها آن را «مقتضیات زمان» نامید _ درآمیزد، فیلسوف دستار بر سر ما هم می تواند ذهن و زبان کانت و دکارت خوانان را به خود مشغول کند و از بوعلی و ملاصدرا هم نکته ای بگوید. آن سال ها نشان داد که میان قم و تهران فاصله ای نیست اگر یکی بتواند با پشتگرمی درد مندی و درس خواندگی، پیش چشم های خیره از شگفتی دلباختگان جزوه ها و کتاب های قرمز، چیزی هم از لطیفه غیبی محمد(ص) علی(ع) بگوید، البته به زبان خود آنها.
به برکت همین حضور در قلمرو فکری جدید بود که سنت فلسفی اسلام در زمانه مطهری از متن خوانی صرف و درگیری با بحث قوه و فعل و ماده و صورت، به «روش رئالیسم» رسید، ماجرای کربلا از اشک و آه فراتر رفت و «حماسه حسینی» شد و دعوای ایران و اسلام، قدری هم در منزل «خدمات متقابل» درنگ کرد. شناخت زمانه و فرارفتن از مرزهای معمول آن روزگار، زمینه ساز ظهور آثاری به قلم ایشان شد که از حیث درونمایه و فرم های نوشتاری، نویسنده را چندین درجه بالاتر از اقران اسلام شناسش می نشاند: در معارف عمومی «مسأله حجاب» را نوشت که تا هنوز بسیاری از برداشت هایش دستمایه ورود پژوهشگران به این مبحث است؛ در «اصول فلسفه و روش رئالیسم» ضمن آن که به تلاش عقلانی فیلسوفان مسلمان، جلوه ای امروزین و کاربردی بخشید، در برخی مباحث ایده های نو ارائه کرد، به گونه ای که اینک خوانندگان فارسی زبان این متن را در شمار معدود آثاری می دانند که سنت فلسفه اسلامی را، از ورای اصطلاحات و چهارچوب ویژه اش، به زبان قوم بیان کرده است.
نکته دیگر، اشاره به حیث نویسندگی استاد مطهری است. مطهری گرچه، بنا بر رسم معمول حوزویان، مرد محراب و منبر بود و تبلیغ آرمان های دینی را با توسل به شیوه گفتار و خطابه شکلی سزاوار به کار می گرفت، اما به تفاوت میان گفتن و نوشتن نیز آگاه بود و هر یک را در مقام خود سزاوار می دانست. یک جا، در مقدمه «داستان راستان» آن جا که با این ایراد و انکار مواجه شد که: با این قدر علمی و فلسفی چرا برای بچه ها نوشته ای؟ این تلقی را واپسگرایانه و نمادی از یک «بیماری اجتماعی» می دانست که تبلیغ را منحصر به خطابه و منبر کنند. قلم ساده و روان و بی پیرایه او، که آن را برای طرح غوامض فلسفی و کلامی به کار می گرفت، بی تردید یکی از دلایل اقبال کتاب خوانان به آثار ایشان بوده است.

استاد شهید دکتر مطهری

* * *
در واپسین ماه های سال گذشته، دو اثر از جدیدترین آثار شهید مطهری منتشر شد. در این مختصر این دو کتاب را مرور می کنیم. «پنج مقاله» شامل پنج نوشته کوتاه در باب دین و اسلام است: «دین و مذهب» ، «احتجاجات قرآن» ، «نقدی بر ترجمه ای از قرآن» ، «نماز» و «اسلام برتر است» . مقاله دین و مذهب (صص??-??) چنان که ناشر در مقدمه کتاب آورده است، «ظاهراً برای کتاب تعلیمات دینی دوره دبیرستان در حدود سال ???? نگارش یافته تا به وسیله افرادی مانند شهید دکتر بهشتی و شهید دکتر باهنر که در آموزش و پرورش دوره قبل از انقلاب اسلامی نفوذ کرده بودند، به چاپ برسد» (ص ?). به همین دلیل و نیز به دلیل بیان ساده و روان آن، مقاله برای خوانندگان عام مفید است. نویسنده در این مقاله از احتیاج فطری بشر به دین می آغازد و آن گاه سخن را در هشت محور پی می گیرد. خداشناسی، پیغمبران، اسلام، پیغمبر اسلام، قرآن مجید، علی(ع)، ائمه اطهار(ع) و معاد. نویسنده در این هشت محور، اسلام را در زمینه ای از مباحث تاریخی، معارفی و گاه کلامی معرفی می کند و به این منظور از آیات، روایات و نقل های شعری _ به د لیل تناسب با مخاطب عام _ بهره می برد. مقاله «احتجاجات قرآن» قسمتی ازدرس استاد شهید در دانشکده الهیات دانشگاه تهران تحت همین عنوان بوده است که البته ادامه آن در حال حاضر دراختیار شورای نظارت بر آثار استاد نیست. این نوشته به استدلال های عقلی قرآن می پردازد. نویسنده، با استناد به قرآن، از نقد این ایده آغاز می کند که «در برخی روش ها و آیین ها حوزه معتقدات دینی را صرفاً قلمرو تسلیم و ایمان می دانند و دستگاه عقل و استدلال را از دستگاه تسلیم و ایمان، جدا و بی ارتباط فرض می کنند.» (ص ??) نویسنده در مقام نقد به چهار نکته اشاره می کند: ?- قرآن همواره دم از تعقل و تفکر می زند؛ ?- قرآن بسیاری از مطالب را با دلایل عقلی اثبات می کند؛ ?- قرآن تاریخ بشر را با طرز منطقی مبنی بر روابط علی و معلولی قضا یا تفسیر می کند؛ ?- قرآن معمولاً برای احکام خود، فلسفه و حکمت ذکر می کند. نویسنده سپس با بیان این نکته که تأیید عقل از سوی قرآن به معنای اعتبار دادن تام و تمام به آن نیست، بلکه «افق اشراق و الهام از افق عقل، وسیع تر و فصیح تر است» به موضوع «راهبری عقل» می رسد (صص ??-??) و به پنج مورد از مواردی که در آموزه قرآنی «لغزش های عقل محسوب می شود می پردازد:
مقاله« نقدی بر ترجمه ای از قرآن »نقد استاد مطهری بر ترجمه مرحوم ابوالقاسم پاینده از قرآن است که برای نخستین بار در حدود ???? در مجله یغما به چاپ رسیده است. نقد استاد مطهری بر این ترجمه، فقط شامل سوره یاسین است که در پنج محور مرتب شده است. این نقد هم شامل ملاحظات ادبی و زبانی است و هم ملاحظات روشی. برای نمونه استاد مطهری در نقد ترجمه پاینده از آیه سی ام سوره یاسین (یا حسره علی العباد...) از جمله می گوید:معانی را در قالب کلمات فارسی باید ریخت و در سیاق فارسی هیچ گاه در مقام اظهار و تأسف و پشیمانی گفته نمی شود: «ای افسوس من» (ص ??) نویسنده در پایان و در اشاره به «یکی از بزرگترین عیب های ترجمه آقای پاینده» به این نکته اشاره می کند که او در برخی موارد، ترجمه خود را برپایه قرائتی شاذ از قرآن سامان داده است. مقاله «نماز» (??-??) در حدود ???? و در سال های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی که مارکسیسم زدگی و تأویل مادی مفاهیم دینی بر برخی محافل حاکم بود، نوشته شده است. عنوان اصلی این مقاله «حرکتی بر ضد سیر آب» است، «کنایه از این که نوشتن کتابی درباره نماز در آن دوره [منظور کتاب« پرواز در ملکوت »نوشته حجت الاسلام فهری درباره نماز است] حرکت برضد مسیر آب است.» (ص ??) استاد مطهری در نقل عقیده رایج در برخی محافل آن زمان، با لحنی از طعن و انکار، می گوید: «آخر این دو دقیقه خم و راست شدن و چند جمله تکراری را بازگو کردن که از هر پیرزن مفلوکی هم ساخته است این همه ارزش دارد که قائمه و سراپرده دین خوانده شود؟!» (ص ??) و سپس چندین برداشت قرآنی را در نقد این سخن، مطرح می کند.
مقاله پایانی کتاب عنوان «اسلام برتر است» را بر خود دارد. عنوان اصلی مقاله حدیث نبوی «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه» است. استاد مطهری در باب معنای این حدیث، این پرسش را مطرح می کند که «آیا این حدیث در مقام تشریع و انشاء قانون است، آن چنان که فقها استنباط کرده اند یا در مقام اخبار و بیان یک جریان تکوینی است؟» (ص ???). معنای موردنظر استاد این است که «هیچ کالای معنوی و روحی قادر به رقابت با اسلام نیست؛ زیرا قادر نیست مانند اسلام همه خلاءهای احتیاجات را پر کند...» (ص ???) اگرچه استاد مطهری این معنا را با معانی دیگر مانعه الجمع نمی داند (ص ???).

کتاب پنج مقاله اثر دکتر مرتضی مطهری

***
کتاب «آشنایی با قرآن» نیز یازدهمین مجلد از مجموعه آشنایی با قرآن است و شامل تفسیر سوره های دهر، مرسلات، بنأ و نازعات است. این مجموعه از جلد پنجم تا مجلد حاضر «تنظیم شده جلسات تفسیر قرآن توسط استاد شهید آیت الله مطهری است که طی سال ها و تا نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه قلهک تهران برقرار بوده است» ( ص ?). روش استاد در این کتاب، آمیزه ای از تاریخ، استفاده های فلسفی و شرح لغات و مفاهیم و گاه نیز استشهاد به آیات قرآن در ذیل عناوینی چون «آیات مؤید» است. سوره دهر در پنج مجلس، تفسیر شده است. مفاهیم مطرح شده در تفسیر این سوره را می توان ذیل مفهوم انسان شناسی و جهان شناسی اسلامی جای داد که در آن در باب موضوعاتی چون خلقت، روح، اختیار، امتحان الهی، وصف بهشت، صبر و آخرت بحث شده است. از جمله استنادات استاد شهید به آیات دیگر قرآن در استفاده های تفسیری او را می توان در صفحات ?? تا ?? پی گرفت که در آن به برخی آیات سوره های مزمل، قمر و صافات ارجاع داده شده است. تفسیر سوره مبارکه مرسلات در ? مجلس پی گیری شده است و مباحث آن عبارت است از «معاد و قیامت در قرآن» و «اوصاف اهل تقوا در بهشت» . تفسیر سوره نبأ در دو مجلس برگزار شده و شامل مباحثی چون قیامت، تقوا، شفاعات و پاداش اخروی پارسایان است.
تفسیر سوره نازعات به بحث مبدأ و معاد و ایمان به غیب می پردازد. استاد در تفسیر این سوره نیز، به مناسبت، به مباحث روز نیز توجه دارند؛ از جمله در ذیل عنوان «آیا ایدئولوژی ها جبراً طبقاتی هستند؟» (ص ???) و «فلسفه مارکسیسم» (ص ???). یکی از همین مباحث روز آمد، بحث افراط در تفسیر علمی از قرآن و تأویل های نابه جا است که استاد مطهری از آن با تعبیر «تأویل بردن تمام غیب ها به شهادت» نام می برد (ص ???): «... این ها بازی گرفتن وحی الهی است. قرآن آمده ما را بالا ببرد. ما قرآن را در حد خودمان پایین می آوریم. در این حد که دیگر قرآن و پیغمبر نمی خواست. اگر بنا بود در حدودی که بشر با مساعی علمی و فکری و حسی خودش مسائل را درک کند [وحی نازل شود] این که حد خود بشر است. مسئولیت درک مسائلی مانند قوه جاذبه عمومی و قوه مغناطیس با خود بشر است که با فکر خودش این ها را درک کند... انسان باید چشم بصیرتی در این دنیا باز کند و به حقایقی ایمان بیاورد که حقایق ایمانی، حقایق نبوی و معارف الهی است.» (ص ???)
بازمانده میراث فکری کسی که «در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود» ، چنان که استادش امام خمینی(ره) به مناسبت فقدان او گفته است «بی استثنا آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیده نشأت می گرفت، برای عارف و عامی سودمند و فرح زاست... خدایش رحمت کند و در جوار خدمتگزاران بزرگ اسلام جایگزین فرماید».


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:1 عصر

کتاب استاد شهید مرتضی مطهری

کتاب حقوق زن در اسلام

http://www.motahari.org/asaar/books/85/index.htm

آن لاین بخونیدش

online


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:1 عصر


5ـ1. تساوى در جنسیّت

به حکم آیه شریفه «یا ایّها النّاس انّا خلقناکُم من ذکرٍ و انثى و جَعَلناکُم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمَکم عند اللهِ اَتقاکم»[28] جنسیت هرگز ملاک برترى و امتیاز نبوده بلکه امتیاز انسان ـ چه زن و چه مرد ـ بر اساس تقوا است. زن و مرد گرچه از دو جنس متفاوتند اما از نظر انسانیت با هم برابرند:

«یا ایها النّاس اتقّوا ربّکم الذى خَلَقَکُم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها ...؛[29]

برابرى زن با مرد در اصل هویت انسانى، دلیل برابرى آنان در سایر زمینه هاى زندگى است از قبیل برابرى در کسب علم و دانش، برابرى در استقلال عمل و آزادى انتخاب،[30] برابرى در امور اقتصادى[31] و برابرى در مجازاتها نظیر سرقت و زنا.

این نمونه ها نشانگر آن است که زن و مرد در حیثیت و حقوق انسانى با یکدیگر برابرند. نکته اى که لازم است مورد توجه قرار گیرد فرق میان تساوى و تشابه حقوق است. استاد شهید مطهرى در بیان این مسأله به خوبى حق مطلب را ادا نموده است. زن و مرد به خاطر آنکه در موارد زیادى مشابه یکدیگر نیستند و اساساً در خلقت و طبیعت خود تفاوتهایى به هم دارند، طبیعى است که در برخى حقوق و تکالیف و مجازاتها نیز وضع مشابهى نداشته باشند. تفاوتهاى فراوان زن و مرد از لحاظ جسمى، روانى و احساسى سبب گردیده است، اسلام که بر پایه فطرت انسانى، حقوق خویش را وضع نموده است با عنایت به این تفاوتها، حقوقى براى زن و حقوقى براى مرد قائل شود که سرجمع آن برابرى و تساوى میان آنان و نفى تبعیض جنسى است.[32]

به تعبیر شهید مطهرى: «آنچه میان طرفداران حقوق اسلامى از یک طرف و طرفداران پیروى از سیستمهاى غربى از طرف دیگر مطرح است مسأله وحدت و تشابه حقوق زن و مرد است نه تساوى حقوق آنها. کلمه «تساوى حقوق» یک مارک تقلبى است که مقلّدان غرب بر روى این ره آورد غربى چسبانیده اند ... در نهضت عجولانه اى که در کمتر از یک قرن اخیر به نام زن و براى زن در اروپا صورت گرفت، زن کم و بیش حقوقى مشابه با مرد پیدا کرد اما با توجه به وضع طبیعى و احتیاجات جسمى و روحى زن، هرگز حقوق مساوى با مرد پیدا نکرد، زیرا زن اگر بخواهد حقوق مساوى حقوق مرد و سعادتى مساوى سعادت مرد پیدا کند راه منحصرش این است که مشابهت حقوقى را از میان بردارد. براى مرد حقوقى متناسب با مرد و براى زن حقوقى متناسب با خودش قائل شود.»[33]

علت تفاوتهاى حقوقى در امورى نظیر ارث، طلاق، تعدد زوجات، ولایت، شهادت، قضاوت و امورى از این قبیل را باید در تفاوتهاى وجودى میان این دو جست و جو نمود. متأسفانه ماده 16 اعلامیه جهانى حقوق بشر با بیان اینکه: «در تمام مدت زناشویى و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج داراى حقوق مساوى مى باشند» همان حقوق مشابه را مورد نظر خود قرار داده است با آنکه امروزه دانش پزشکى و دانشمندان علوم تربیتى و نیز روانشناسان بیش از گذشته تفاوتهاى موجود میان زن و مرد را کشف کرده اند، تجویز نسخه اى واحد براى دو جنس متفاوت، هم از نظر فلسفه حقوق و هم به لحاظ علمى قابل دفاع نمى باشد. البته شعار تساوى، شعار بسیار زیبایى است! قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران تساوى زن و مرد را مورد تأکید قرار داده و مقرر داشته است که: «همه افراد ملت اعم از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى با رعایت موازین اسلام برخوردارند.»[34]

صرف نظر از تفاوتهاى حقوقى که در نهج البلاغه نیز گاه بدانها اشاره شده است نظیر تفاوت در ارث و شهادت زن و مرد[35] على علیه السلام در استیفاى حقوق زن، با حساسیت بیشترى برخورد کرده است. هنگامى که گزارش مى رسد لشگریان معاویه به سرزمین انبار حمله نموده و مردان آنان، خلخال، دستبند، گردنبند و گوشواره هاى زنان آن شهر را که بعضى مسلمان و برخى از اقلیتهاى دینى و اهل ذمّه بوده اند، غارت کرده و بى هیچ مانعى با دست پر بازگشته اند، چنان به خشم مى آید که مى فرماید:

«فَلَوْ اَنَّ امْرَأً مُسلماً ماتَ من بعد هذا اسفاً ما کان به ملوماً، بل کانَ به عندى جدیراً؛[36]

اگر مسلمانى به دنبال این فاجعه از شدت اندوه بمیرد نه تنها سزاوار ملامت نیست که شایسته کرامت است.»

این بیان که اوج تأسف یک رهبر کشور بزرگ اسلامى است، سندى گویا بر ارج نهادن به مقام زن و دفاع از حقوق او مى باشد. در اینجا هیچ فرقى میان زن کافرى که در پناه دولت اسلامى است با زن مسلمان وجود ندارد. حق امنیت و مصونیت از تعرض از حقوق طبیعى هر انسانى اعم از زن و مرد و مسلمان و غیر مسلمان است و حکومت باید خود را در مقابل آن پاسخگو بداند.

سوده همدانیه در حضور معاویه وقتى از جنایات بُسر بن ارطاة شکایت مى کند داستان ملاقات خود با امیر مؤمنان(ع) براى شکایت از ظلم یکى از کارگزاران حضرت را این گونه نقل مى نماید:

وقتى وارد شدم که او به نماز ایستاده بود. چون مرا دید نماز خویش به پایان برد و با نهایت رحمت و رأفت و عطوفت رو به من نمود و پرسید: تو را حاجتى است؟ گفتم: آرى و ظلم و ستم متولى صدقات را یادآور شدم. حضرت گریست. آنگاه عرضه داشت: خدایا تو بر من و آنان شاهدى. من آنان را فرمان ندادم به خلق تو ستم نمایند. آنگاه قطعه پوستى بیرون آورد و این چنین نوشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم قد جاء تکُم بیّنةٌ من رَبّی فأوفُوا الکَیْلَ و المیزانَ وَ لا تَبْخَسوا النّاس اشیاء هم وَ لا تُفْسِدوا فىِ الْارضِ بَعْدَ اِصْلاحِهِا، ذلکم خیرٌ لکم اِنْ کنْتُم مؤمنین.[37] فاذا قرأت کتابى هذا فاحتفظ بما فى یَدِکَ مِنْ عَملِنا حتى یقدم علیک مَن یقبضه منک. و السّلام؛[38]

زمانى که نامه ام را خواندى آنچه را نزد تو است حفظ کن تا کسى بیاید و آن را تحویل بگیرد.»

بار دیگر این داستان را مورد توجه قرار دهیم. یک سوى قضیه برخورد امام و عکس العمل سریع و قاطع همراه با شرمسارى در پیشگاه عدل الهى است و البته اهمیت آن از این جهت که نسبت به شکایت یک زن دستور عزل مأمور خویش را صادر مى کند قابل تأمل مى باشد. این جریان مى تواند به گونه دیگرى نیز مورد تحلیل و ارزیابى قرار گیرد که اهمیت آن اگر از برخورد امام بیشتر نباشد کمتر نیست. در اینجا زنى به مرکز خلافت آمده است و اسلام این شهامت و جسارت را به او داده است که مستقیماً دردِ دل خویش را با رهبر حکومت در میان گذارد و بر این باور است که مى تواند حق خود و مردم منطقه خویش را بازپس گیرد. جالب اینجاست که همین زن پس از شهادت على علیه السلام در مورد مشابه به شام مرکز خلافت معاویه مى رود و بدون هیچ واهمه اى او را مورد خطاب قرار مى دهد. از نقل این داستان مى توان چند نکته را استنباط نمود:

یک. دادخواهى حق مسلّم هر انسانى اعم از زن و مرد است؛

دو. حاکم اسلامى باید خود را نسبت به عملکرد کارگزارانش مسؤول بداند؛

سه. حاکم اسلامى باید براى احقاق حقوق مردم، با سرعت و قاطعیت اقدام نماید؛

چهار. باور و اعتقاد به احقاق حقوق در میان مسلمانان حتى زنانشان وجود داشته است.

آخرین موردى را که از تساوى حقوق زن به آن اشاره مى کنیم، برخورد امام(ع) با دو زن فقیرى است که پس از آنکه فردى را مأمور رسیدگى به خوراک و پوشاک آنان مى کند براى هر یک از آنان 100 درهم مقرر مى دارد. یکى از آن دو به جهت آنکه عرب و آزاد است و دیگرى از بندگان، درخواست پول بیشترى مى کند. پاسخ امام چنین است:

«من در قرآن براى فرزندان اسماعیل نسبت به فرزندان اسحاق به اندازه بال پشه اى برترى نیافتم!»[39]

نتیجه اینکه در نگاه على(ع) در استیفاى حقوق انسان میان زن و مرد، زن مسلمان و زن کافر، آزاد و غیر آزاد هیچ تفاوتى وجود ندارد.

نکته مهم

همه آنچه که در مورد تساوى حقوق انسانها گفتیم در مورد حقوق طبیعى و ذاتى آنها است. اما از آنجا که حقوق اسلام بر پایه عدالت بنا شده است در حقوق اکتسابى، تساوى غیر منطقى که با اصل عدالت سازگارى ندارد مردود مى باشد. اسلام اگر امتیازات موهوم ظاهرى را مُلغى ساخته، فضایل و ارزشهاى انسانى را ملاک برترى دانسته است. هیچ مکتب حقوقى وجود ندارد که حقوق طبیعى انسان را به طور مطلق خارج از اعمال و رفتار اکتسابى انسان ارزیابى نماید. وضع مجازاتها در نظامهاى حقوقى بهترین دلیل بر لزوم ایجاد محدودیت در حقوق طبیعى در پاره اى موارد است. کسى که به دلیل جرمى به زندان مى افتد از «آزادى» که حق طبیعى اوست و ذاتاً آزاد به دنیا آمده است محروم مى شود. البته این محرومیت به دلیل رفتار ارادى خود او بوده و عدم تساوى او با دیگران عین عدالت است. قاتل به قصاص محکوم مى شود و از حق حمایت که حق طبیعى است بدان جهت که حق حیات دیگرى را از بین برده است محروم مى شود. بنابراین حقوق طبیعى انسان حتمیّت و قطعیّتى که غیر قابل تغییر باشد، ندارد. آنچه باید مورد ارزیابى حقوقى قرار گیرد و در فلسفه حقوق از آن بحث شود اولاً مبناى تأث

یرگذارى، ثانیاً عوامل تأثیرگذار بر حقوق طبیعى و ثالثاً دامنه این تأثیرگذارى است.

مبناى تأثیرگذارى بر دو محور حقیقت و عدالت دور مى زند و اساساً زیربناى حقوق در اسلام، چه حقوق طبیعى و چه اکتسابى، همین دو عنصر مى باشد. از نظر اسلام وقتى حق و عدل مبنا قرار گرفت براحتى مى توان عوامل تأثیرگذار بر حقوق انسان را مشخص کرد و با تعیین این عوامل دامنه تأثیر آنها را ارزیابى نمود.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ