در جواب آقایی که اومده از کل داستان کربلا این مطلب رو مطرح کرده که مسیر مکه و کربلا طولانی بوده و نمیشده در 20 روز طی کرد. فاصله رو تقسیم بر سرعت قافله کردی و گرفتار شدی؟
تو مو می بینی؟
فرض که می بینی
شما مو میبینی و ما پیچش مو
بحث تاریخ و جغرافیا نیست
اگر هم باشه تو داری، مثل امتحانایی که دادی فکر کردی درست نوشتی و از سر امتحان اومدی پیش معلمت و پرسیدی و دیدی اشتباه کردی ... این دفعه رسوایی ات روز امتحان نیست و روز قیامته
اگر اعتقاد داشته باشی.
و این دفعه رسوایی جلوی معلم نیست و جلوی خدا و ائمه است
اگر قبول داشته باشی
نقشه رو بیار بحث کنیم
با شما ها باید از صفر شروع کرد
نمی دونین الان اگه راه بیافتین دیره
اونهایی که رفتند، خوب فهمیدند که انقدر راه طولانیه که باید رفت.
شما توی راه نشستید و فقط دارید از مقصد بحث می کنید
بابا جون بیا ببین. بیا ببین. بیا میبینی. اتفاقا راه توبه، ره صد ساله است در یک شب و هم خدا قبول می کنه و هم بهت علم لدنی میده و هم همه گناهات رو می بخشه و مقام بالا میده. بیا ببین
بیا میبینی. توبه از خوبی ها شنیدی؟ استاد ما میگه حتی از خوبی ها باید توبه کرد چون ما فکر می کنیم خوبیم و خوبی کردیم؟
حرکت سید الشهداء ع از مکه به سوى عراق
بدان که خروج مسلم بن عقیل رحمة اللَّه علیه در کوفه روز سهشنبه هشتم ذى حجه در سال شصت هجرى بود و شهادتش در روز چهارشنبه نهم همان ماه در روز عرفه بود و حرکت کردن حسین علیه السّلام از مکه بسوى عراق مصادف با همان روزى که مسلم در کوفه خروج کرد روز ترویه )هشتم ذى حجة( بود و این پس از آنى بود که آن حضرت دنباله ماه شعبان و ماه رمضان و شوال و ذى قعدة و هشت روز از ذى حجة سال شصت هجرى را در مکه ماند و در این مدت که در مکه بود گروهى از مردم حجاز و بصره نزدش گرد آمده بخاندان و دوستان آن حضرت پیوستند و چون اراده فرمود از مکه بسوى عراق رهسپار شود طواف کرد و میان صفا و مروه را سعى نمود و از احرام خود بیرون آمده و احرام حج را مبدل بعمره کرد زیرا نمیتوانست حج را تمام کند از بیم آنکه او را در مکه بگیرند و بنزد یزید بن معاویه ببرند پس آن حضرت با خاندان و فرزندان خود و آنان که باو از شیعیان پیوسته بودند از مکه بیرون آمد و هنوز خبر شهادت مسلم باو نرسیده بود زیرا مسلم در همان روزى که آن حضرت علیه السّلام از مکه بیرون آمد خروج کرد چنانچه گفته شد. (1) از فرزدق شاعر روایت شده که گفت: در سال شصت هجرى بهمراه مادرم براى بجا آوردن حج بمکه میرفتم پس همچنان که مهار شتر او را بدست داشتم و در حرم )حدود مکه که جزء حرم است( وارد شدم ناگاه حسین بن على علیه السلام را دیدار کردم که با شمشیر و اسلحه از مکه بیرون میرود پرسیدم این قطار شتر از کیست؟ گفتند: از حسین بن على علیهما السّلام است پس بنزد آن حضرت آمده سلام کرده و عرض کردم: خداوند خواسته و آرزویت را در آنچه میخواهى روا سازد پدر و مادرم بفدایت اى فرزند رسول خدا چه چیز تو را بشتاب واداشت که از انجام حج دست باز دارى؟ فرمود: اگر شتاب نمیکردم گرفتار میشدم سپس بمن فرمود: تو کیستى؟ عرض کردم: مردى از عرب میباشم و بخدا سوگند بیش از این من نپرسید )و تفتیش شناسائى مرا ننمود( سپس فرمود: مرا از مردمى که در پشت سر دارى )مردم عراق( آگاه کن )که در باره یارى ما چگونه هستند(؟ من عرض کردم: از مرد آگاهىپرسیدى )و من خوب آنان را مىشناسم( دلهاى مردم با شما است ولى شمشیرهاشان با دشمنانتان میباشد و قضا )و قدر الهى( از آسمان فرود آید و خدا آنچه خواهد بجا آورد فرمود: راست گفتى کار بدست خدا است و هر روزى در کاریست پس اگر قضا )و خواست خدا( فرود آمد بدان چه ما میخواهیم و بدان خوشنودیم )و بر طبق دلخواه ما بود( پس خداى را بر نعمتهایش سپاس گوئیم و او خود نیروى شکرگزاریش را عنایت کند و اگر بر دلخواه ما نشد پس دور نشود از خواسته خود آن کس که نیتش حق باشد و پرهیزکارى پیشه کند.ادامه مطلب...
برخیز ای .. شهر عشق برخیز
غسل زیارت کن ز نفع عشق برخیز
بربند محمل را و برپا کن علم را
آواز ده آواز عشاق حرم را
هز سر که پیمان بلا دارد بیاید
هر کس هوای کربلا دارد بیاید
| وب نوشت شهید آوینی همراه صدای ایشان
مجموعه مقالات شهید آوینی در سایت خود شهید آوینی من می خواهم همین امروز یه وبلاگ در http://aviny.cast.ir باز کنم و صدا رو همراه متن این شهید بزارم که لذت ببرید.
آنچه در اینجا می گذرد جلوه گاه خاص آن پرتوی است که از نور الانوار حق در جان امت ما تابیده است. ادامه مطلب...
به گزارش موعود به نقل از رجانیوز، استاد برجسته حوزه علمیه قم فرمدند: شرف این مملکت با حسین بن علی (ع) تأمین شد. همه میدانید بدنه ارتش ایران در آغاز جنگ که متلاشی بود، اگر نبود شوق و اشتیاق عاشورایی سپاهی و بسیجی همه چیز از دست رفته بود. یک وقتی در قم 90 شهید را برای تشییع آورده بودند. سخنران مراسم تشییع هم من بودم. برای تشیع در سر خیابان چهار مردان قم مادران شهید ایستاده بودند. این مادران شهید گویا فرزندانشان را به حجله دامادی میبرند. مادران به دنبال نعش جوانان؟! آخر مادر سر نعش فرزند آن هم ارباً اربا! (پیکر تکه و پاره؟!) آنجا بود که به خودم گفتم دین خدا را نه سخنرانی تو حفظ کرده و نه فلان فتوای عالم.
منبع : موعود
نمی دانم که آرزوی زندگی در زمان امامان را داشته ای یا نه. اما من قدیم ها به خودم می گفتم که اگر راست می گویی باید با آنها و صحبت هایشان مانوس باشی. برای خوب بودن، به سبک و سیاقی که امامان می گویند هر وفت اراده و تصمیمی گرفتم با مشکلاتی مواجه شدم که در زندگی عادی آنها نبودند. وقتی می خواستم به دلخواه خودم زندگی کنم مشکلی نداشتم. مخصوصا با شیطان، انگار او کار خودش را کرده بود، به اینگونه که مرا دنبال خواسته ها و هوس هایم می فرستاد و می فرستند (الان هم). اما وقتی از طریق رادیو و یا تلویزیون با سخنرانی کسی که صحبت امامان را به گوشم میرساتد مواجه می شدم به خودم می گفتم: اگر راست می گویی کلام را گوش کن. تصمیم می گرفتم و با کوهی از مشکلات مواجه می شدم. وقت ها تنگ میشد. صداهای اذان به گوش نمی رسید و در یک کلام به وضوح می دیدم که کسی چوب لای چرخ بندگی می گذارد و کسی سنگ اندازی می کند. خوب که می نگریستم و تقکر عمیق بر مقدمات این دام ها میکردم، می یافتم که این دام ها از قبل برای خودم توسط خودم پهن شده بوده و من ...
زینب(س) از جنبه عبادت در حدّى بود که ... ادامه متن کلیک کنید ...
با نام خدا که کار ها شروع میشه، چه تاثیری داره؟ آدم هایی که همیشه در حال ذکر خدا هستند و کار هاشونر و با نام خدا شروع می کنن و ادامه میدهند و تمام هم می کنند، چطور؟
با یکی از اونها هر دفعه که صحبت می کنم آثار عجیبی رو میبینم
1- اثر روی تفکراتم
2- اثر روی اعمالم
3- اثر روی نوشته هام
4- ...
سوال هایی از هم می پرسیم و جواب هایی به هم میدیم و از احوالات هم با خبر میشیم. اما این وسط حرف ها حرف های عادی نیستند. جایی که یاد و نام ائمه هست و ذکر حدیث اونها، چگونه است؟
پرسید؟ چرا امام حسین (ع) توی صحرای کربلا گریه نکرد؟
جواب دادم:
v امام خمینی هر بار که می خواست تفسیر سوره حمد رو شروع کنه می فرمود:"شاید..." این تعبیری باشد در حدّ فهم ما. شاید اگر بخواهیم تفسیر کنیم اینگونه باشد. ما ادعای فهم قرآن را نداریم. اما با توجه به آیات دیگر( محکمات) و روایات ( متواتر) اینگونه بر می آید که ... برای همین با شاید حرف هام رو شروع می کنم.
v یاد خاطرات اطرافیان امام در بهبوبه پیروزی انقلاب اسلامی افتادم. تمام اطرافیان امام از اینکه اون انسان در برابر اتفاقاتی مثل شهید شدن فرزندشون (حاج آقا مصطفی ها) و شهید شدن ثمرات عمر شون ( مطهری ها) و ترور کردن بازوهای منحصر بفردی مثل رجایی و بهشتی ها و ... محکم و بزرگوار و با دیدی به نقاط عطف تاریخ و نگرشی بر ماوراء ها و نگاه به افقی از درس هایی که از بزرگان قرآن فراگرفته بودند و همراهی نوری مثل کلام خدا و انبیاء و اولیاء و تمسک به اخلاقیات و توجه به توصیه ها و مطالب ریز اخلاقی و ... (نماز شب ها و زاری های نیمه شب) و سجده فقط در مقابل معبود واحد و احد عالم، دیگر در مقابل هیچ اتفاقی که از دید ما انسان های تا گردن در زیر گل فرو رفته، بزرگ و طاقت فرسات و انسان را به زانو در میآورد، به زانو در نمی آمد.
v او که معصوم است و منشا همه این علوم و اخلاقیات و صاحب سرشت پاک و سلاله ای که با اعمال نیکو حافظ آن گنج های بهشتی بوده است که دیگر هیچ
v و در آخر اینکه نمی دانم.
نمی دانیم هیچ کدام از ما و اینها تخیلات و تصورات سطحی ماست که تازه درک خود اینها هم از پس انسان های بیشماری خارج است.
همه انیها از اعمال و اثرات واضح همین نادانی ها و جهولات در جامعه می توان پی برد
گفت: گریه 12 گونه است؟؟؟
هیچ نفهمیدم
گفت کتاب فلان رو خواندی؟
هیچ نفهمیدم و در آخر گفت: زیارت عاشورا قسمتی که ... اسس اساس ظلم و الجور رو زیاد بخون
و من الله توفیق جمعه، 2007/03/23 03:04:18 ب.ظ سید صابر طباطبائی یزدی و ف.ی.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقد درست یعنی این : نقد سخنان دکتر عباسی درباره ی حکمت متعالیه
خاطره ای از شهدا در حسینیه دو کوهه به نقل از حاج سعید حدادیان
ماموریت وب2 سایت امام خامنه ای و وظیفه ی ما
سید دی آموزشی شیرپوینت 2007 به زبان فارسی ترجمه شده ی سی دی ترین
سلام
[عناوین آرشیوشده]