سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون نیکوکارى بر زمانه و مردم آن غالب آید و کسى به دیگرى گمان بد برد ، که از او فضیحتى آشکار نشده ، ستم کرده است . و اگر بدکارى بر زمانه و مردم آن غالب شود و کسى به دیگرى گمان نیک برد خود را فریفته است . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 86 دی 16 , ساعت 12:0 صبح

تعریف آن حضرت علیه السّلام از امامت و امام و قدر و منزلت او

 (2) عبد العزیز بن مسلم گوید: ما بهمراه حضرت رضا علیه السّلام در مرو بودیم و روزى در مسجد جامع آن شهر گرد آمدیم و ]دیدیم[ مردم در باره امامت بحث مى‏کنند و یادآور بسیارى از اختلافات در آن شده‏اند پس من بر مولایم امام رضا علیه السّلام وارد شده و او را از گفتگوهاى مردم باخبر ساختم.

و آن حضرت علیه السّلام پس از تبسّمى فرمود: اى عبد العزیز مردم آگاهى ندارند و فریب عقائد خود را خورده‏اند براستى خداوند جلیل و عزیز؛ رسول خود را قبض روح نکرد تا اینکه دین اسلام را برایش به کمال رسانید و کامل ساخت و قرآن را که حاوى بیان هر چیزى است بر او نازل ساخته و در آن حلال و حرام حدود و احکام و تمام نیازمندیهاى مردم را بطور کلّى بیان کرد و فرمود: ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَىْ‏ءٍ: »در کتاب هیچ گونه کوتاهى نکرده‏ایم- انعام: 38» و در آخرین سفر حجّ که اواخر عمر پیامبر صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم بود نیز این آیه را نازل فرمود:

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً:

 »امروز دین شما را به کمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما پسندیدم- مائده: 3». و مسأله امامت از کمال دین و تمامیّت آن است.

و پیامبر صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم از دنیا نرفت تا براى امّتش دانستنیهاى دین را بیان فرمود و راهشان را آشکار ساخته و در مسیر حقّ قرارشان داد و على علیه السّلام را براى آنان نشانه و پرچم راهنما و امام تعیین فرمود و هیچ چیزى را که امّت بدان نیازمند شوند فرو نگذاشت جز اینکه آن را روشن ساخت پس هر کس که گمان کند که خداوند دینش را کامل نکرده در حقیقت او کتاب خدا را انکار نموده و منکر کتاب خدا کافر است. آیا ]مردم[ به قدر امامت و جایگاه آن در امّت پى برده‏اند و شناخت دارند تا اختیار ایشان در آن جایز باشد؟! (1) بى‏تردید امامت ]منزلتى[ است که خداوند إبراهیم خلیل علیه السّلام را پس از نبوّت و مقام خلیل اللّهى در مرتبه سوم )که بالاترین مقام است( بدان مخصوص ساخته و فضیلتى است که بدان مشرّف فرموده و نامش را بلند آوازه کرده پس خداى جلیل و عزیز فرمود: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّى جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً: »و ]بیاد آر[ آنگاه که إبراهیم را پروردگارش به امورى چند بیاموزد و او آنها را به انجام رسانید. ]خداى[ گفت: تو را براى مردم امام برگزیدم« إبراهیم خلیل علیه السّلام از روى شادمانى به این مقام گفت: وَ مِنْ ذُرِّیَّتِى قالَ لا یَنالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ: »و از فرزندان من نیز؟ گفت: پیمان و عهد من به ستمکاران نرسد- بقره: (124 (1» در نتیجه این آیه امامت و پیشوائى هر ظالم و ستمکارى را تا روز قیامت باطل ساخت و امامت در افراد برگزیده قرار گرفت و مختصّ افراد برگزیده شد.

سپس خداوند با قرار دادن امامت در نسل برگزیدگان و پاکان آن را گرامى داشته و فرمود: وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ×  وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ: »و او را ]پسرى چون[ اسحاق بخشیدیم و ]فرزندزاده‏اى چون[ یعقوب را به فزونى دادیم «1» و همه را نیکوکاران و شایستگان گردانیدیم× و ایشان را امامانى قرار دادیم که به فرمان و دستور ما راه نمایند و به آنان کارهاى نیک کردن و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحى کردیم و آنان نیز به عبادت ما پرداختند- انبیاء: (72 (1 و 73» پس پیوسته امامت بهمین ترتیب در نسل و فرزندان او بود و یکى پس از دیگرى قرن به قرن به ارث مى‏برد تا اینکه سرانجام پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم آن را به ارث برد و خداوند فرمود: إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِىُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا: »براستى نزدیکترین مردم به ابراهیم آنانند که او را پیروى کردند و این پیامبر و آنان که ]به این پیامبر[ ایمان آورده‏اند- آل عمران: 68». پس امامت اختصاص بدو یافت و او نیز آن را ]به فرمان خدا[ بر عهده على علیه السّلام نهاد و از آن پس امامت در فرزندان برگزیده‏اش‏؛ آنان که خداوند علم و ایمانشان بخشید قرار گرفت و این همان فرمایش الهى است که فرمود: وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِى کِتابِ اللَّهِ إِلى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ: »و کسانى که ایشان را دانش و ایمان داده‏اند بآنها گویند: هر آینه در نوشته خداى تا روز رستاخیز درنگ کرده‏اید اینک این است روز رستاخیز ولى شما نمى‏دانستید- روم: (56 (1» به همان شیوه‏اى که خداوند آن را در فرزندان او تا روز قیامت جارى ساخته و مقرّر داشت زیرا هیچ پیامبرى پس از محمّد )ص( نیست پس از کجا این جماعت نادان با رأى و نظر خود مى‏خواهند امامت را اختیار و انتخاب کنند؟! براستى امامت جایگاه و مرتبه انبیاء و میراث اوصیا است امامت خلافت خدا و رسول او و مقام امیر المؤمنین و میراث حسن و حسین علیهم السّلام است. (1) براستى امام سر رشته امور دین و نظام کار مسلمین و مایه صلاح دنیا و عزّت اهل ایمان است امام پایه و ریشه اسلام بالنده و رو برشد و شاخه بلند و والاى آن است در پرتو امام است که: نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد به تمامیّت رسد و کامل گردد و غنائم ]بى‏تاخت و تاز و خونریزى[ و صدقات وفور یابند و حدود و احکام اجرا شوند و مرزها و اطراف ]کشور اسلامى[ حفظ و حراست گردد.

امام است که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مى‏کند و حدود الهى را جارى نموده و از دین خدا دفاع مى‏نماید و با حکمت و پند نیکو و دلیل قاطع به راه خدا دعوت مى‏کند.

امام همچون خورشید درخشانى است که نورش جهان را فرا مى‏گیرد و جایگاهش در افق بگونه‏اى است که نه دستها بدان رسد و نه دیدگان تواندش دید.

امام ماه ]شب چارده[ تابان است و چراغ درخشان و نور طالع و ستاره راهنما در دل تاریکیها و راهنماى هدایت و نجات بخش از نابودى است.

امام ]گمشدگان را[ چون آتش روشنى است روى تپّه و سرمازدگان را گرمى بخش بوده و در حوادث هولناک راهنما است و هر کس از او جدا شود نابود و هلاک گردد.

امام ابرى است پرباران و بارانى است پربرکت و آسمانى است پرتوافکن و زمینى است گسترده و چشمه‏اى است جوشان و اصطخرى است و گلستان.

تحف العقول-ترجمه جعفرى         415    تعریف آن حضرت علیه السلام از امامت و امام و قدر و منزلت او .....  ص : 411 امام امانتدارى است همراه و رفیق و پدرى است خیرخواه و برادرى است مهربان و همچون مادرى است به کودک خردسالش نیکوکار و پناهگاه بندگان است. (1) امام امین خدا در زمین و مخلوقات و حجّت او بر بندگان و خلیفه‏اش در سرزمینهاى او است و دعوت‏کننده بسوى خدا و نگهدارنده و مدافع حریم او است.

امام از گناهان پاک است و از هر عیبى برکنار و به دانش مخصوص است و به حلم و بردبارى معروف اساس و نظام دین و موجب عزّت اهل اسلام و مایه خشم منافقان و هلاکت کافران است.

امام یگانه عصر خویش است نه کسى به پایه‏اش برسد و نه دانشمندى همطراز او باشد و نه جایگزینى دارد ]امام[ عارى از هر مثل و مانندى است و تمام فضائل- بى‏هیچ سعى و درخواستى- مخصوص او است بلکه این ویژگى و امتیاز از جانب خداوند با فضل و بخشش بدو عنایت شده است پس ]با این اوصاف[ دیگر چه کسى به معرفت امام رسد یا کنه وصفش را دریابد؟! هرگز هرگز! خردها ناکامند و افکار سرگردان و اندیشه‏ها حیران و سخن‏سرایان ناتوانند و شاعران خسته و ادیبان بى‏زبان و زبان آوران به لکنت افتند و دانشمندان خاموشند از اینکه بتوانند یکى از شئون و فضائل او را وصف کنند و در نتیجه جملگى به عجز و کوتاهى معترفند پس چگونه ممکن است تمام اوصاف امام بیان شود یا بتوان حقیقت او را شرح داد و جانشینى برایش یافت که جاى او را بگیرد؟ از کجا؟ در حالى که او بمانند ستاره‏؛ از دسترسى دست‏یازان و شرح واصفان بدور است آیا پنداشته‏اند که این مقام جز در آل پیامبر صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم یافت شود؟ بخدا سوگند نفسشان به آنان دروغ گفته و آرزوهاى باطل سست و ضعیفشان ساخته زیرا به پرتگاهى بلند و سخت و به منزلى لغزنده پانهاده‏اند که سرانجام قدمهایشان لرزیده و به گودال درافتند. از این رو که مى‏خواهند با رأى و نظر خود در صدد نصب امام برآیند آنان را چه به انتخاب امام؟! حال اینکه امام دانائى است عارى از جهل و زمامدارى است بى‏هیچ نیرنگ ]امام[ بنیاد و سرچشمه نبوّت است نه در نسب داراى عیبى است و نه در حسب او را همطرازى نژادش از قریش و اصلش از هاشم و از خاندان رسول خدا- شرف اشراف- صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم است و فرع و شاخه‏اش عبد مناف. علم و دانش را برکت بخشد و حلم و بردبارى را کامل سازد قوى و نیرومند در کار امامت و داناى به سیاست و شایسته ریاست است و اطاعتش واجب و قائم به امر خدا و خیرخواه بندگان او است بى‏تردید پیامبران و اوصیا علیهم السّلام- که خداوند موفّق و یاریشان فرماید و از خزانه علم و حلمش آن را که بدیگران نداده بدیشان عطا فرماید- ما فوق علم مردم روزگار خود هستند (1) و خداوند جلیل و عزیز فرموده: »آیا کسى که به حقّ راه مى‏نماید سزاوارتر است که پیروى شود یا آن که خود راه نیابد مگر آنکه او را راه نمایند؟ پس شما را چه شده؟! چگونه حکم مى‏کنید؟!- یونس: 35» و خداوند متعال در ماجراى طالوت فرموده: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِى مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ: »خدا او را بر شما برگزیده است و هم در دانش و هم در جسم او را فزونى و فراخى داده است و خداوند پادشاهى خود را به هر کس که بخواهد ارزانى دارد- بقره: 247» و در داستان داود علیه السّلام فرموده: وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ: »و داود جالوت را بکشت و خداوند به او سرورى و حکمت داد و از آنچه مى‏خواست او را بیاموخت- بقره: 251» و به پیامبر خود فرمود: وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً

: »و خدا کتاب و حکمت بر تو فرو فرستاده و آنچه را نمى‏دانستى به تو آموخت و فضل خدا بر تو بسیار بزرگ است- نساء: 113» و در باره امامان از خاندان و عترت و نسل او فرموده: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ- إلى قوله:- سَعِیراً: »بلکه به مردم براى آنچه خدا به ایشان از فزونى و دهش خویش ارزانى داشته رشک و حسد میبرند- تا آنجا که میفرماید:- آتش برافروخته ]دوزخ اینان را بس است[- نساء: 54» و بى‏تردید هر بنده‏اى که خداوند وى را براى امور بندگانش انتخاب فرماید بجهت این امر مهمّ سینه‏اش را وسعت بخشد و بدو شرح صدر دهد و چشمه حکمت را بر دلش روان ساخته و بر زبان جارى نماید و پس از آن در پاسخ هیچ پرسشى درنماند و جز راه صحیح نپوید پس او همواره موفّق و درست کردار و مورد پشتیبانى و از هر خطا و لغزشى در امان باشد و این خصوصیّت را خداوند بدو ارزانى داشته تا وى حجّت بر خلق و گواه بر بندگانش باشد پس آیا این کسان بر چنین چیزى توانائى دارند که قادر به انتخاب وى باشند؟ و فرد منتخب ایشان چنین اوصافى داشته باشد؟



لیست کل یادداشت های این وبلاگ