سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه یکی از شما برادرش را در راه خدا دوست داشت، او را [از این دوستی [باخبر کند، که این کار، الفت راپایدارتر می سازد و دوستی را استوارتر می کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
جمعه 86 دی 14 , ساعت 12:0 صبح

و امّا ششم: این کلام خداى عزیز و جلیل است: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى: »بگو بر این ]رساندن پیام الهى[ هیچ مزدى از شما نمى‏خواهم مگر دوستى در باره خویشاوندانم- شورى: 23» پس این خصوصیّت مخصوص پیامبر است نه سایر انبیاء و مختصّ »آل« است نه دیگران و این بدان خاطر است که خداوند در ضمن حکایت از پیامبران از قول نوح پیامبر فرموده: یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا إِنْ أَجرِىَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّى أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ: »اى قوم من در برابر آن )رساندن پیامهاى خداوند( از شما مالى نمیخواهم و مزد من جز بر خداى نیست و کسانى را که ایمان آورده‏اند از خود نمى‏رانم که آنان دیدارکننده پروردگار خویشند )یعنى: ایمان به معاد دارند( و لیکن شما را گروهى نابخرد و نادان مى‏بینم- هود: 29». و از قول هود پیامبر نقل کرده که گفت: لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلَى الَّذِى فَطَرَنِى أَ فَلا تَعْقِلُونَ: »از شما مزدى بر آن )رسالت( نمى‏خواهم مزد من تنها با کسى است که مرا آفریده آیا خرد را بکار نمى‏بندید- هود: 51» در حالى که خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى: »بگو: بر این )رسالت( هیچ مزدى از شما نمى‏خواهم مگر دوستى در باره خویشاوندان ]نزدیکم[- شورى: 23» و خداوند دوستى با ایشان را واجب نساخت جز آنکه آگاه بوده و مى‏دانست که هرگز از دین بر نمى‏گردند و هیچ تمایلى به سوى گمراهى نخواهند داشت و دیگر ]در وجوب مودّت[ اینکه ممکن است فردى دوستدار شخصى باشد ولى فردى از خانواده‏اش او را دشمن بدارد در نتیجه دل آن فرد ]از دوستى او[ سالم نخواهد ماند بنا بر این خدا خواسته است در دل پیامبر نسبت به مؤمنان هیچ نگرانى و کدورتى نباشد بهمین خاطر دوستى و مودّت خویشان پیامبر را بر ایشان واجب فرمود پس هر کس که بدین امر عمل نماید و پیامبر و خاندانش را دوست بدارد امکان ندارد که پیامبر او را دشمن بدارد و هر کس که جز این کند و اهل بیت پیامبر را دشمن بدارد در این صورت بر پیامبر است که دشمن او باشد چرا که آن شخص یکى از واجبات الهى را ترک گفته با این حال کدام فضل و شرفى بر این ]فضیلت[ تقدّم دارد؟

و هنگامى که این آیه بر پیامبر صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم نازل شد که: »بگو: بر این )رسالت( هیچ مزدى از شما نمى‏خواهم مگر دوستى در باره خویشاوندان ]نزدیکم[« آن حضرت در میان اصحابش برخاسته و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: »اى مردم براستى که خداوند چیزى را بر شما واجب فرموده آیا آن را انجام مى‏دهید؟ هیچ کس پاسخش نگفت پس روز دیگر براى دومین بار در میانشان برخاسته و همان سخن سابق را تکرار کرد و باز هم کسى جوابش نداد. پس روز سوم در میان ایشان بپاخاسته و فرمود: »اى مردم آن مطلب نه طلا و نه نقره‏؛ و نه خوردنى و نه نوشیدنى است« گفتند: اکنون بگو آن چیست؟ پیامبر نیز همان آیه را بر ایشان تلاوت کرد آنان پاسخ دادند: اگر این مطلب است‏؛ بسیار خوب« ولى بیشتر ایشان بدان وعده وفا نکردند. (1) سپس حضرت رضا علیه السّلام حدیثى را از پدر و آباء گرامیش از حضرت أبو عبد اللَّه حسین ]سیّد الشّهداء[ علیه السّلام نقل کرد که آن حضرت فرمود: »جماعت مهاجر و انصار بنزد پیامبر حاضر شده و گفتند: بى‏شکّ شما در مخارج زندگى و ]پذیرائى از[ میهمانانى که به خدمت شما مى‏رسند مستلزم خرج و هزینه‏اى مى‏باشید این اموال و جانمان در اختیار شما است هر دستورى که در باره آنها بفرمائید پرخیر و مأجور مى‏باشید بى‏هیچ مشکل و زحمتى هر چه از آن خواستى ببخش و از سخنان امام رضا علیه السلام در شرح و بیان»اصطفاء« .....  ص : 400 هر چه خواستى نگه‏دار آنگاه خداوند عزیز و جلیل فرشته وحى‏؛ روح الامین را بر او نازل ساخته و گفت: اى محمّد قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى ]یعنى[ پس از من خویشانم را میازارید! پس خارج شدند و برخى از آنان گفت:

آنچه پیغمبر را به ردّ پیشنهاد ما واداشت جز این نبود که پس از خود ما را به رعایت حال خویشانش وادار سازد این آیه جز حرف تازه از خود ساخته چیز دیگرى نبود- و این سخن گستاخى بزرگى بود- پس خداوند این آیه را نازل فرمود: أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِى مِنَ اللَّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ کَفى بِهِ شَهِیداً بَیْنِى وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ: »بلکه مى‏گویند که ساخته محمّد است بگو: اگر من آن سخن را بافته باشم ]عذابش متوجّه من است[ پس شما در برابر خدا چیزى را براى من در توان ندارید او داناتر است بدان چه در باره آن گفتگو مى‏کنید او میان من و شما گواه و شاهد است و او آمرزنده و مهربان است- احقاف: 8» آنگاه ]بدنبال نزول این آیه[ پیامبر صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم آنان را احضار نموده و فرمود: آیا اتّفاق یا مطلب جدیدى رخ داده؟ گفتند: آرى بخدا قسم اى رسول خدا گروهى از ما سخنى ناشایست گفتند که آن را ناپسند و مکروه داشتیم. پس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم همان آیه را بر ایشان تلاوت کرد ]با شنیدن آیه[ آنان به سختى گریستند پس خداوند این آیه را نازل ساخت: وَ هُوَ الَّذِى یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ: »و اوست آن ]خدائى[ که توبه را از بندگان خود مى‏پذیرد و از بدى‏ها )گناهانشان( در مى‏گذرد و آنچه میکنید میداند- شورى: (25 (1». این ششم (1) و امّا هفتم: این فرمایش الهى است: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً: »همانا خداى و فرشتگان او بر پیامبر درود مى‏فرستند اى کسانى که ایمان آورده‏اید بر او درود فرستید و سلام گوئید؛ سلامى در خور و شایسته- احزاب: 56» و حتّى دشمنان نیز از این مطلب آگاهند که چون این آیه نازل شد مردم گفتند: اى رسول خدا ما چگونگى سلام بر تو را دانستیم صلوات فرستادن بر شما چگونه است؟ فرمود: این طور گوئید:

 »اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد کما صلّیت على إبراهیم و آل إبراهیم إنّک حمید مجید«

: »خدایا بر محمّد و آل او درود فرست همان طور که بر ابراهیم و آل او درود فرستادى همانا تو ستوده و بزرگى«. حضرت رضا علیه السّلام فرمود: آیا میان شما مردم‏؛ در این موضوع تو ستوده و بزرگى«. حضرت رضا علیه السّلام فرمود: آیا میان شما مردم در این موضوع اختلافى هست؟! گفتند: خیر مأمون گفت: این مطلب عارى از هر اختلاف و مورد اتّفاق و اجماع همگان است ولى آیا در مورد »آل« آیه‏اى واضحتر در قرآن سراغ دارى؟ فرمود: آرى بگوئید ببینم در آیات یس×  وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ×  إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ: »یا سین× سوگند به قرآن با حکمت× که همانا تو از فرستادگانى× و براه راستى« ]بگوئید که[ مراد و منظور از یاسین چیست؟ علما گفتند: بى‏هیچ شکّى »یاسین« محمّد است حضرت فرمود: خداوند از این بابت به محمّد و آل محمّد آنچنان فضلى عطا فرموده که هیچ اندیشمندى با اندیشه و تفکّر کنه آن را درنیابد چرا که خداوند جز بر پیامبران علیهم السّلام بر هیچ کس سلام نفرستاده است خداى تبارک و تعالى فرموده: »سلام بر نوح در میان جهانیان- صافّات: 79» و نیز: »سلام بر ابراهیم- صافّات: 109» و همچنین فرموده: »سلام بر موسى و هارون- صافّات: 120» ولى نفرمود: سلام بر آل نوح و سلام بر آل ابراهیم و نفرمود: سلام بر آل موسى و هارون بلکه خداوند عزیز و جلیل فرموده: سلام على آل یاسین: »سلام بر آل یاسین- صافّات: (130 (1» و مراد از آن آل محمّد است.

مأمون گفت: براستى دریافتم که شرح بیان این مطلب در معدن نبوّت است.

این هفتم. (1) و امّا هشتم: این کلام خداى عزیز و جلیل است: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى: »و بدانید که هر چه به چنگ آرید پس پنج یک آن براى خداى و پیامبر و خویشان ]پیامبر[ ]و یتیمان و تهیدستان و در راه ماندگان[ است- انفال: 41» و خداوند در این آیه سهم خویشان ]پیامبر[ را قرین سهم خود و پیامبرش ساخته این وجه تمایزى میان »آل« و »امّت« است چرا که خدایشان را در مکانى جاى داده و تمام مردم را در مکانى نازلتر و براى آنان همان پسندیده که براى خود پسندیده و در همان خصوصیّت ایشان را برگزیده و انتخاب نموده است و نخست از خود آغاز نموده و بعد پیامبر را آورده سپس به خویشاوندان ]پیامبر[ در هر فى‏ء و غنیمتى پرداخته و غیر از آن هر آنچه خداى عزّ و جلّ براى خود پسندیده براى ایشان نیز پسندیده است و فرموده- و گفتارش حقّ و درست است-: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى این براى ایشان تأکیدى شدید و دستورى دائمى تا روز قیامت در کتاب ناطق خداوند که »باطل )کاهش و افزایش و نادرستى( از پیش آن و از پس آن )در حال و آینده( بدان راه نیابد و فرو فرستاده‏اى است از سوى ]خداى[ با حکمت و ستوده« و امّا آن قسمت از آیه که فرموده: »براى یتیمان و تهیدستان« هر گاه یتیم یتیمیش بپایان رسد )یعنى: بالغ شود( از مصرف غنائم خارج شده و دیگر سهمى نخواهد داشت و همین طور »تهیدست« هر گاه تهیدستى و فقرش تمام شود )یعنى: توانگر و دارا شود( از غنائم بى‏بهره شود و گرفتن آن بر او ممنوع و ناروا گردد و دریافت آن بر او حرام شود در حالى که بهره و سهم »ذى القربى« براى توانگر و بینواى از ایشان تا روز قیامت برپا و استوار است چرا که هیچ کس از خدا و رسولش توانگر و غنى‏تر نیست با این حال خداوند سهمى از آن را براى خود و سهمى را براى رسولش در نظر گرفته است (1) بنا بر این آنچه را که براى خود و رسولش پسندیده همان را براى ایشان نیز پسندیده است و همین گونه است در مورد »فى‏ء« )غنائمى که بى‏خونریزى و نبرد بچنگ مسلمانان افتد( آنچه را که خداوند براى خود و رسولش پسندیده براى »ذى القربى« نیز پسندیده است همچون غنیمت‏؛ ابتدا به خود آغاز فرموده و سپس به رسولش و آنگاه به ایشان و از آن پس سهم و نصیب ایشان را قرین سهم خدا و رسولش ساخته است و همچنین خداوند عزیز و جلیل پیرامون »اطاعت« در آیه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْکُمْ ابتدا به خود آغاز فرمود و سپس به رسولش و آنگاه به اهل بیت پیامبر و همین طور در آیه »ولایت«: و إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا بنا بر این ولایت ایشان را همراه با اطاعت پیامبر قرین اطاعت خود ساخت همان طور که نصیب خود را نیز همراه با نصیب پیامبر در غنیمت و »فى‏ء« قرین سهم و نصیب آنان مقرّر داشت بسى بزرگ و بزرگوار است خداوند چقدر نعمت او بر این خاندان بزرگ و بسیار است! زمانى که ماجراى صدقات بمیان آمد خود را منزّه داشته و نیز پیامبر و اهل بیتش را و فرموده: إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِى الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ: »صدقات فقط براى این افراد است: نیازمندان و درماندگان و کارکنان بر ]جمع‏آورى[ آن و نواخته دلان )تا به اسلام روى آورند( و در راه آزادى بردگان و وامداران و در راه خدا )هزینه جهاد( و در راه ماندگان فریضه‏اى است از جانب خدا- توبه: 60» آیا در مفادّ آیه بموردى برمیخورى که سهمى براى خود یا پیامبر یا »ذى القربى« قرار داده باشد و این بدان خاطر باشد که تنها نفس خود را از آن منزّه داشته و نیز نفس پیامبر و اهل بیتش را؟! نه بلکه ]صدقه را[ بر ایشان حرام ساخته است زیرا صدقه- که همانند چرکهاى دست مردمان است- بر محمّد و اهل بیتش علیهم السّلام حرام مى‏باشد ]و مصرفش[ براى آنان روا نیست چرا که ایشان از هر آلودگى و پلیدى پاک و مطهّر شده‏اند پس چون ایشان را پاک ساخته و برگزیده براى آنان همان تعریف آن حضرت علیه السلام از امامت و امام و قدر و منزلت او .....  ص : 411 پسندید که براى خود خواست و همان را مکروه داشت که بر خود ناپسند داشت.

 ]این هشتم[ (1) و امّا نهم: ما همان اهل ذکرى هستیم که خداوند در کتاب محکمش فرموده:

فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ: »و اگر خود نمى‏دانید از اهل ذکر بپرسید- نحل: 43» علما گفتند: منظور خداوند به »اهل الذّکر« ]علماى[ یهود و نصارى است حضرت علیه السّلام فرمود: آیا چنین حرفى درست است؟! در این صورت آنان ما را به دین خود دعوت کرده و خواهند گفت دین ما از دین اسلام برتر است! مأمون گفت: آیا در این رابطه شرح و بیانى را سراغ دارى که خلاف گفته علما باشد اى أبو الحسن؟ فرمود: آرى »ذکر« همان رسول خدا است و ما أهل اوئیم و این مطلب در قرآن- سوره طلاق- کاملا روشن است آنجا که فرموده: فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِى الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً×  رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ:

 »پس اى خردمندان که ایمان آورده‏اید از خدا پروا کنید همانا خدا به سوى شما ذکرى فرو فرستاده است× ]یعنى[ پیامبرى که آیات روشن و روشنگر خدا را بر شما مى‏خواند- طلاق: 10 و 11» در نتیجه »ذکر« همان رسول خدا است و ما أهل اوئیم. این نهم.

و امّا دهم: این فرمایش خداى عزّ و جلّ در آیه تحریم است: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ- إلى آخرها »بر شما حرام شده است ]ازدواج با[ مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان- تا آخر آیه 23 سوره نساء« به من بگوئید چنانچه پیامبر زنده بود آیا جایز بود که با دختر فرزندم یا با هر دخترى از نسل من ازدواج کند؟ گفتند: خیر فرمود: حال بگوئید: آیا- در صورت زنده بودن پیامبر- روا بود که با دختران شما ازدواج کند؟ گفتند: آرى حضرت فرمود: این خود دلیل آن است که ما از آل اوئیم و شما آل او نیستید چه اگر از آل او بودید ازدواج دخترانتان بر او حرام بود چنان که دختران من بر آن حضرت حرام است زیرا ما از آل اوئیم و شما از امّت او و این تفاوت دیگرى است میان آل و امّت چرا که آل از اوست و امّت اگر هم آل باشد از او نیست این هم دهم.

و امّا یازدهم آن آیه از سوره مؤمن )غافر( است که خداوند فرموده: وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّىَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ- الایة: »و مرد مؤمنى از آل فرعون که ایمان خویش را پوشیده مى‏داشت گفت: آیا مردى را مى‏کشید که مى‏گوید: پروردگار من خداى یکتاست‏؛ و حال آنکه با نشانه‏هاى روشن )معجزات( از جانب پروردگارتان نزد شما آمده است؟- مؤمن: 28» و این مرد پسر دایى فرعون بود و خداوند او را به نژاد فرعون منسوب داشت نه به دین و آئینش و بهمین صورت ما تولّد یافته از رسول خدا هستیم و از جهت دین با سایر مردمان عمومیّت یافته‏ایم و این تفاوت دیگرى است میان آل و امّت این یازدهم.

و امّا دوازدهم: این آیه است: وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها: »و خاندان خویش را به نماز فرمان ده و بر آن پایدار باش- طه: 132» پس خداوند ما را بدین ویژگى مخصوص داشت آن زمان که فرمان به نماز را توأم با او داده سپس از سایر امّت ممتاز ساخته و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم پس از نزول این آیه تا نه ماه هر روز در اوقات هر نماز به درب خانه على و فاطمه علیهما السّلام آمده و پنج بار مى‏فرمود: »نماز! خدا شما را رحمت کند« و خداوند هیچ یک از اولاد پیامبران را به چنین کرامتى- که ما را بدان اکرام داشته و در میان خاندانش ممتاز نموده- گرامى نداشته است این هم فرقى دیگر میان آل و امّت و الحمد للَّه ربّ العالمین و صلّى اللَّه على محمّد نبیّه.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ