شما را به پنج چیز سفارش مى‏کنم که اگر براى دسترسى بدان رنج سفر را بر خود هموار کنید ، در خور است : هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد ، و جز از گناه خود نترسد ، و چون کسى را چیزى پرسند که نداند شرم نکند که گوید ندانم ، و هیچ کس شرم نکند از آنکه چیزى را که نمى‏داند بیاموزد ، و بر شما باد به شکیبایى که شکیبایى ایمان را چون سر است تن را ، و سودى نیست تنى را که آن را سر نبود ، و نه در ایمانى که با شکیبایى همبر نبود . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 86 مرداد 21 , ساعت 10:46 صبح

وادی خاصی هستی وادی تو وادی ابدی ات باشد یا نباشد آنجا باش که از آن لذت می بری. من که همیشه دعا می کنم که اللهم ادخلنی مدخل صدقا و اخرجنی مخرج صدقا و ...  یادمه که پدر من همیشه می گفت:"کاش قبل از 40 سالگی می فهمیدم که هر وادی و کاروانسرایی که گذشت باید از آن گلی چید و گذر کرد. از وقتی این را گفت و اون دعا را یاد داد از خدا خواستم در هیچ مرحله از مراحل تکامل مرا در وادی ای سرگردان نکند. بی رو درواسی بهت گفتم تجربه ی 40 ساله ی پدرم رو نمی دونم ماها هم چهل سالمون بشه شاید باز هم فکر کنیم که چرا در وادی هایی ماندیم و عمر (...) مان رفت. شاید هر چه بدانی و بخواهی کم باشد. نرسی.
بمانی . باید داخل شد و گذشت. باید رفت و همه چیز را به خدا سپرد. باید عبودیت را هر لحظه تجدید کرد و توبه از اعمال چه اعمال نیک و چه اعمال بد یعنی همین . شاید چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید برای هر لحظه سروده شده باشد.

 علی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ