هرگاه بنده ای از امّت من برادرش را در راه خدابه لطفی بنوازد، خداوند، خدمتگزاران بهشت را به خدمتش در خواهد آورد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 85 اسفند 21 , ساعت 11:23 صبح

پنج نفر از مسیحیان تصمیم گرفتند که به حضور پیامبراکرم (ص) برسند و با آن حضرت به بحث و مناظره بپردازند.
آنها وارد مدینه شده و به حضور حضرت محمد(ص) رسیدند و مقصود خود را بیان کردند.
پیامبراکرم(ص) با کمال خوشرویی با آنان برخورد نموده و برای مباحثه اظهار آمادگی کردند.
مسیحیان گفتند:
«ما معتقدیم که حضرت عیسی(ع)- پسر خدا است، و خدا با او متحد شده است؛به حضور شما آمده ایم در این باره، مذاکره کنیم، اگر از ما پیروی کنی و با عقیده ما موافق باشی، ما در این عقیده از تو پیشی گرفته ایم و در صورت مخالفت، طبعاً با شما مخالف خواهیم بود.»
پیامبر اسلام(ص) فرمود: شما می گوئید خداوند قدیم، با پسرش حضرت مسیح متحد شده است، منظورتان از این سخن چیست؟ آیا منظورتان این است که خدا از قدیم بودن، تنزل کرده و یک موجود حادث (نوپدید) شده و با موجود حادثی (عیسی) متحد گشته یا به عکس، عیسی که موجود حادث و محدوداست ترقی کرده و با پروردگار قدیم، یکی شده، و یا منظور شما از اتحاد، از جهت احترام و شرافت حضرت عیسی(ع) است؟!
اگر نظر اول را بگویید یعنی وجود قدیم مبدل به وجود حادث شده، این محال است، زیرا از نظر عقلی محال است یک شی ازلی و نامحدود، حادث و محدود گردد.
به نقل از تفسیر المیزان علامه طباطبائی و مطلبی که از سایت روزنامه کیهان یاد گرفتم
اگر نظر دوم را بگوئید، آن نیز محال است، زیرا از نظر عقلی تبدیل شیء محدود و حادث به شیء نامحدود و ازلی، محال است. و اگر نظر سوم را بگویید، معنی سخن سوم این است که عیسی مانند سایر بندگان حادث است ولی بنده مورد احترام و ممتاز خدا است در این صورت نیز متحد و برابربودن خدای قدیم با عیسی، قابل قبول نخواهد بود.
مسیحیان گفتند: چون خداوند، حضرت مسیح(ع) را مشمول امتیازات خاصی کرده است، و معجزات و امور عجیبی را در اختیار او قرار داده، از این رو او را به عنوان پسر خود برگزیده است، و این پسر بودن به خاطر شرافت و احترام به اوست!
پیامبر اسلام(ص) فرمود: «عین این مطلب را در گفتگو با گروه یهود داشتیم و شنیدید که اگر بنا باشد خدا عیسی را به خاطر امتیازش پسر خود بداند، کسانی را که مقام بالاتر از عیسی دارند یا در ردیف عیسی هستند باید پدر یا استاد یا عموی خود بداند....»
گروه مسیحی، در برابر این اشکال جوابی نداشتند، نزدیک بود که از گردونه بحث خارج گردند که یکی از آن ها گفت:
آیا شما ابراهیم را «خلیل خدا» (دوست خدا) نمی دانید؟».
حضرت محمد(ص) فرمود: چرا، او را خلیل الله می دانیم.
مسیحی گفت: بر همین اساس ما هم، عیسی را «پسر خدا» می دانیم، چرا ما را از این عقیده منع می کنید؟
پیامبر اعظم(ص) فرمود: این دو لقب، با هم تفاوت دارند، کلمه خلیل در اصل لغت از «خله» (بر وزن ذره) گرفته شده به معنی فقر و نیاز است، نظر به این که حضرت ابراهیم بی نهایت به خدا متوجه بود، و با عفت نفس و بی نیازی از غیر، خود را تنها فقیر و نیازمند درگاه خدا می دانست، خدا او را «خلیل» خود می دانست، شما به خصوص داستان در آتش افکندن ابراهیم را درنظر بیاورید. وقتی که (به دستور نمرود) او را در میان منجنیق گذاشتند تا در دل انبوه آتش بیفکنند، و جبرئیل از طرف خدا به سوی او آمد و در فضا با او ملاقات کرد، به او گفت: از طرف خدا آمده ام تو را یاری کنم، ابراهیم به او گفت: من نیازی به غیرخدا ندارم یاری او برای من کافی است و او نیکو نگهبان است. خداوند از این رو او را «خلیل» خود نامید، خلیل یعنی فقیر و محتاج خدا و بریده از خلق خدا.
و اگر کلمه خلیل را از ماده «خله» بدانیم به معنی تحقیق در خلال معانی و توجه به اسرار و رموز حقایق و آفرینش است. در این صورت ابراهیم، خلیل بود، یعنی به اسرار و لطائف آفرینش و حقایق امور آگاه بود، و چنین معنی، موجب تشبیه مخلوق به خالق نمی گردد، از این رو اگر ابراهیم، تنها محتاج خدا نمی شد، و آگاه به اسرار نبود، خلیل نیز نبود، ولی در موضوع توالد و تناسل، بین پدر و پسر، رابطه و پیوند ذاتی هست، حتی اگر پدر، پسر را از خود براند و پیوندش را از او قطع کند، باز او پسر اوست، و پیوند پدری و پسری دارند.
وانگهی اگر دلیل شما همین است که چون ابراهیم، خلیل خدا است، پس عیسی پسر خداست، بنابراین بگوئید موسی نیز پسر خدا است، بلکه همان گونه که به گروه یهود گفتم، اگر بنا است درجه و مقام افراد باعث این نسبت ها شود، بگوئید: موسی پدر، استاد، عمو، رئیس و مولای خداست... ولی هیچ گاه چنین نمی گوئید.
یکی از مسیحیان گفت: در کتاب انجیل که بر حضرت عیسی(ع) نازل شده آمده است که حضرت عیسی(ع) می گوید: «من به سوی پدر خود و پدر شما می روم» بنابراین در این عبارت عیسی خود را، پسر خدا معرفی کرده است!
پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر شما کتاب انجیل را قبول دارید، طبق این سخن عیسی، باید همه مردم را پسر خدا بدانید، زیرا عیسی می گوید: «من به سوی پدر خود و پدر شما می روم» مفهوم این جمله این است که هم من پسر خدایم هم شما.
از طرفی این عبارت، سخن شما را که قبلا گفتید (در مورد این که چون عیسی دارای امتیازات و شرافت و احترام خاصی است، خداوند او را به عنوان پسر خود خوانده است) رد می کند، زیرا حضرت عیسی در این سخن فقط خود را پسر خدا نمی داند بلکه همگان را پسر خدا می داند.
بنابراین، ملاک پسر بودن، امتیازات و ویژگی های فوق العاده عیسی (ع) نیست، زیرا سایر مردم در عین این که فاقد این امتیازات هستند، از زبان عیسی به عنوان پسر خدا خوانده شده اند. بنابراین به هر شخص مؤمن و خداپرست می توان گفت: او پسر خدا است، شما سخن عیسی(ع) را نقل می کنید ولی برخلاف آن سخن می گوئید.
چرا شما واژه «پدر و پسر» را که در سخن عیسی(ع) آمده بر غیر معنی معمولی آن حمل می کنید، شاید منظور عیسی(ع) که می گوید: «من به سوی پدر خود و پدر شما می روم» همان معنی معمولی اش باشد یعنی من به سوی حضرت آدم و نوح که پدر همه است می روم و خداوند مرا نزد آن ها می برد، آدم و نوح پدر همه ما است، بنابراین چرا از معنی ظاهری و حقیقی الفاظ دوری کنیم و برای آن معنای دیگر اتخاذ نمائیم؟!
گروه مسیحی، آن چنان مرعوب و محکوم سخنان مستدل پیامبر(ص) شدند که گفتند: ما تا امروز کسی را ندیده بودیم که این چنین ماهرانه با ما مجادله و بحث کند که تو با ما کردی، به ما فرصتی بده تا در این باره بیندیشیم. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- احتجاج طبرسی، ص 27 و ص 31-34، نشر اسوه

http://www.kayhannews.ir/850420/6.htm#other604



لیست کل یادداشت های این وبلاگ