بشر رو اگه بهش خط بدیم، می تونه راه سعادت ابدیش رو روشن انتخاب کنه.
اما اگر همین انسان رو در خانوده 3000 سال پیش با امکانات امروز و تجملات امروزی ول کنیم، از کجا با وحی ارتباط بر قرار کنه و سعادت و شقاوت واقعی خودش رو حدس بزنه؟ درسته که ما انسان ها، فطرت داریم. اما از اون طرف فراموشی هم گریبانمون رو میگیره، شما وقتی می دونی که ان ناشئة اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا[1] پنج سال اصلا نماز نخون، میافتی به نجاست خواری و کار های بیهوده و لهو ولعب، دنیا پرستی و این ها.
عمرا هم فکر نمی کنی که داری اشتباه می کنی. اتفاقا فکر می کنی دنیا واسه همین آفریده شده. آفریده شده؟!!! این حرفا کدومه اگه اون راه رو بری به جایی میرسی که می گی شانسکی، دری به تخته ای خورده بوجود اومده خود به خود، الانم در حال خود به خود به تکامل رسیدنه. انگار یه چیز محدود شروع کنه به عقل کامل تبدیل شدن. پس چرا زمان که باعث تکامل میشه، باعث مرگ هم میشه. آره اگر مرگی نبود شاید خدایی هم وجود نداشت. شاید. اما هیچکس حتی فرعون ها هم مرگ رو انکار نمی کردن، آخه جلوی چشماشون بوده! اما شاید نسل بعدی پوچسیم ها بگن نه مرگ برای اونها وجود نداره. انکاره دیگه. آسونه. خیلی راحت می تونی بگی نه نیست. اثباتش مشکله. خیلی راحت میشه راه تنبلی و بی تفاوتی رو پیش گرفت. راه سخت اینه که به چیزی معتقد باشی و خودت رو در حصار باید ها ونباید هایی قرار بدی که که می دونی و یقین داشته باشی با هر قدم پیش رفتن می تونی بفهمی داری جلو میری یا نه.
نه اینکه بعد از مرگ بفهمی.
[1] همانا نماز شب (شب زنده داری و یاد و ذکر خدا در دل شب) خیلی چیز عجیب و غریب و گفتگوی پر سودی خواهد بود سوره مزمل آیه 6 یا 7
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقد درست یعنی این : نقد سخنان دکتر عباسی درباره ی حکمت متعالیه
خاطره ای از شهدا در حسینیه دو کوهه به نقل از حاج سعید حدادیان
ماموریت وب2 سایت امام خامنه ای و وظیفه ی ما
سید دی آموزشی شیرپوینت 2007 به زبان فارسی ترجمه شده ی سی دی ترین
سلام
[عناوین آرشیوشده]