سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان روزى درویشان را در مالهاى توانگران واجب داشته . پس درویشى گرسنه نماند جز که توانگرى از حق او خود را به نوایى رساند . و کردگار ، توانگران را بازخواست کند از این کار . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 85 دی 20 , ساعت 10:23 عصر

همه چی از این جمله شروع شد:
تفسیر آیت الله جوادی آملی. سنگینه؟ بله سنگینه.
یه چند وقتی فکر می کردم دیگه آخر و انتهای این مرز مواجه شدن با معرفت های جدید، صحبت های دکتر الهی قمشه ای؟
یه چند وقتی بعد که غوطه ور شدم،
گوش میدادم
ضبط می کردم
آدم های بد و خوب با قسمتی از شخصیتشون که خوب بود خودم رو میساختم و پای میز محاکمه می کشیدم
با اون جنبه ناقصشون هم باز به خودم طعنه می زدم.
یه چند وقتی بعد که غوطه ور شدم، و جستجو کردم
فکر کردم دکتر عباسیه.
یه چند وقتی بعد که غوطه ور شدم،  بعدش فکر می کردم
دکتر ازغدی ه .
یه چند وقتی فیلم های سینما ماوراء
یه چند وقتی برنامه عصر ایمان
یه چند وقتی کتاب و سخنرانی تفسیر ها درس های اخلاق و تهذیب نفس
یه چند وقتی استادی در آمل به نقل از علی همدانشگاهیم.
یه چند وقتی گناه های گذشته خودم
یه چند وقتی بی خیالی و نادونی و جهلی که از گذشته تا ابد همراهمه
یه چند ماهی از رجب و شعبان و رمضان روز ها و شب ها  باهام حرف می زدن
کیا؟ چی می گفتن؟ می گفتن خوب بودنی که فکر می کردی تا حالا این نبوده!!!
بیدارم کردن؟
نمی دونم. شاید حداقل بهم فهموندن که خوابم؟
نمی دونم.
خدایا از نادونی هام من رو رهانیدی؟
برهان
خدایا تو که می دونی همه این پیشرفت ها به این ربط داره که من چقد واسه خودم ظرفیت بسازم.
بهم راه ظرفیت ساختن رو بده

خدایا همه میگن سختی
اما من که سختی احساس نمی کنم
تو به دست عزیز ترین بنده هات  حوض کوثر رو اینجا داری با آرامشش با
توفیق و شوق اینکه می تونم اسمت رو صدا بزنم بهم دادی
تو به من اجازه دادی که صدات بزنم
تو سر راه من مادری رو قرار دادی که به من درس خود و خدا شناسی داد
سر راه من استادایی رو قرار دادی که ...
به من عقلی دادی خودسر که از شور جوانی به شوره زار گناه رفت و رفت
اما تو نجاتش دادی با تلخ کردن شیرینی گناه که اگر این کار رو نمی کردی من الان چی بودم؟
خدایا این روح چطور داره این قفس تن رو تحمل می کنه؟چطوری نفخت؟ اون که باید جدایی ناپذیر باشه. الان کنار اصلشه؟ پس تو اینجایی
فقط یه مرزی کشیدی گفتی تو درون قفس اینجا بیرون قفس؟
پس تو پیش منی
پس من کنا رتو ام.
حالا دوریت برام آسونه چون غصه نمی خورم که ازم دوری.
حالا که من از انجا تو رو حس کردم.
تو هم روزی که خواستی همه ارواح رو به سمت خودت بیاری،
توی نامه اعمالم واسم حسنه بنویس
آخه من چرا از تو نوشته می خوام؟
آخه چرا من از تو کم و پست ها رو می خوام و خوبی و عرش رو نمی خوام
خدا !
همین قدری که می فهمم ازت می خوام
منظورم همون نهایتیه که تو واسم خواست یو برام از روز ازل تفدیر کردیه
خدایا تو به چشمام اشکی بده که فقط واسه تو بریزه
اگه خواست واسه غیر تو خیس بشه کورش کن بخشکونش
خدایا به لبام لبخندی بده که فقط واسه رضای تو و اونجایی که تو راضی هیتی و باعث غمت نمیشه بریزه
تسیر بیان؟ تفسیر نور؟ تفسیر آیت الله جوادی آملی؟
الان فکر می کنم
هیچ حرفی به اندازه حرف های امام نیست. توی تفسیر حمد.
 
الان فکر می کنم
هیچ تفسیری به اندازه حرف های امام نیست. توی تفسیر حمد.
 
نگفتم که همرو می دونم این رو نمیدونم ها؟!!
 اشتباه نشه ها
یه چیز دیگه هم بگم واسه امشب خودم.
جنبه هایی از ظرفیت هست که باید هممون دارای اون ها بشیم. ان شاء الله اگر خدا همرامان باشد و گوشزدمان کند، ظرفیت های انسانی

 را که محتاج آن هستیم و نیازمند آن، پیدا می کنیم و بدست می آوریم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ