سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] بنده را نسزد که به دو خصلت اطمینان کند : تندرستى و توانگرى . چه آنگاه که او را تندرست بینى ناگهان بیمار گردد و آنگاه که توانگرش بینى ناگهان درویش شود . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

به نام خدا

حدیث از پیامبر: وقتی بنده ای در اطاعت از خدا کوتاهی نماید، خداوند او را به غم مبتلا کند.

و چه غم شیرینی است که بنده بفهمد و شیرینی توبه را حس کند.

و شاری که از بازگشت تو به سوی پروردگارت ایجاد می شود چقدر پر قدرت است، انسان محسوس متوجه می شود که مثلا بعد از مدتی چقدر این نماز و روزه، حال در من ایجاد کرد؟. چقدر متحول شدم. چقدر احساس منقلب شدن به انسان دست میده !!! و از نزدیک خدا رو لمس می کنم.

زیر اس ام اس که نوشتم فکر کنید و به من هم بگید یعنی چی؟

احسان جواب داد و آشوبی در دلم ایجاد شد.

نوشت که : و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی سوره طه آیه 124

و من نفهمیدم که چیه و زنگ زدم و پرسیدم و گفت توی بینش دبیرستان بوده و یادمون رفته و (دقت کنید که یادم رفته بود و میره). و به شوخی گفت و چه رندانه گفت که اگه خوب خونده بودی الان یادت بود و بعد از اینکه برام معنی کرد که ترجمه فارسی این آیه یه همچین چیزی میشه ... خوش و بش کردیم و خدافظی کردیم و من سریع اومدم سراغ سی.دی قرآن و سرچ کردم و چند تا آیه بعدش رو هم خوندم (به قول استاد آیت الله جوادی آملی: چقدر این کتاب شیرین است ؟ ) ... دیگه نمی تونم بگم چه حالی بهم دست داد. حالی بهم دست داد که سابقه نداشت.مفاهیمی بود دردناک تر از غفلت و تکبر و ظلم و گناه کبیره و دوری از خدا و راه ضلالت. مفاهیمی عمیق تر و شیرین تر  از تسبیح و وحدانیت و درک صفات خدا و ... بهشت. مفهومی بود برخاسته از همان توصیه ای که پدرم به من کرد و آن هیچ نبود جز این یک جمله:

اگه می خوای راز خلقت و آفرینش رو کشف کنی به داستان اخراج شیطان از بهشت و نزول انسان بر زمین فکر کن و بیاندیش و بخوان و تامل کن. هر چه بیشتر بهتر. (هبوط)

جلد 13 تفسیر نمونه صفحه 325 رو بخونیدیا در اینترنت تفسیر المیزان همین آیه رو پیدا کنید. و شما هم بخونید. و بهم بگید که نقش احسان در خداشناسی من امشب چی بوده؟ منتظر نظراتتون هستم.

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ ( قرآن من ) توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.




پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

به نام خدا

من یه داستان سه خطی می گم و میرم.

توی این سه تا آیه خدا داره می گه یادتون بیاد که وضعتون چی بود و نجاتتون دادیم و حالا که جلوی چشمتون کسایی که داشتن به شما ظلم می کردن و فامیل و خانوادتون رو به اسارت می بردن، چه حالی داشتین؟ پس حالا قدر بدونین.

زمان، زمان شاه بود. ما که نبودیم واسمون گفتن. در تلویزیون حرفی از قرآن و انسانیت و کلام امام صادق و نماز و اذان نبود و به قول بعضی ها که اون موقع رو دیدن، جوری بود که انقدر دیر به دیر اذان رو از این ماه رمضان تا اون ماه رمضون نمیشنیدیم که وقتی میشنیدیم فکر می کردیم که خدا اومده روی زمین.( بعضی ها همین جا می گن که دیدی اون زمان بهتر بود دلمون میشکست، حال می کردیم با اذان. آری هر چیزی با چیز هم سنخ خود سنخیت خود را میبابد[1])

حالا که از طرفی اذانی هست از اون طرف گناهی نیست[2]. از طرف دیگه هم من و تو اینکاره نیستیم که صبح تا شب اونقدر گناه کنیم و مزه شیرین گناه رو به خودمون بچشونیم که از صبح یه بند تا شب خودمون رو مشغول کنیم ! اونجوری هستیم؟ پس بیایم و یه نمازی که خدا برامون مقدر کرده و یه نگاه به ترجمه فارسی و عربی اون هم بندازیم. یه کمی هم خوددار باشیم و چند تا دونه از گناه و غیبت و بد رفتاری هامون بکاهیم شاید ... از این ستون تا اون ستون دستمون رو گرفتند. که میگیرن ... امام زمان قربونش برم با یه صلوات دلت رو میاره پیش دل خودشون و هیچ وقت تنهات نمی ذارن.

به قول پدر که می گه تازه اون راه بهتره رو هم که میری می فهمی که تفاوت تازه 999 و 1000 هستش و زیاد اختلافی بین ما بنده ها با هم نیست [3]و تازه اول راهیم و اصلا و ابا واسه چهار تا دولا راست شدن و گریه کردن و حتی نماز شب خوانا و قرآن به سر گیرا و اینها نباید به خودشون مغرور بشن.

خونوادمون رو به اسارت میبردن یعنب چی؟ یعنی چی همسرانمون رو زنده میبردن؟ کجا میبردن؟ خب معلومه وقتی همسر و بچه شما مجبور باشه بی حجاب بره بیرون انکار داره واسه مردم تو خیابون خودنمایی می کنه.

حالا که خدا خواسته چهار روزی ما رو امتحان کنه و توی خیر و خوشی باشیم و گناه نکنیم باید قدر این وضع رو دونست و گر نه شیطانی که همه چیز رو همین حالاش هم واسه شکر خدا کردن بد جلوه میده در صدد تغییر اوضاعه و وقتی کارش کرد دیگه باید فقط غصه بخوریم ها.

آقا ! خانم ! فرصت کمه. خیلی کم شاید همین فردا پس فردا نباشیم. پس به فکره لحظه ای بیشتر به خدا نزدیک تر شدن باشیم. شاید فرجی شد و یه شبه ره صد ساله توبه و قرب و نزدیکی به خدا رو طی کردیم.

قدر فلان دوستی رو بدونیم که توش فقط سازندگی بود. و بفهمیم حالا که نیست فقط شده خسران و وقت تلف کردن و واسه آخرت فقط ندامت

به قول یه دوستی که اصلا از مرگ نمی ترسید. میگه:"من از چی بترسم؟ روحم جاودانس آدم وقتی میترسه که ندونه چی میشه؟" وقتی از خدا حرف میزنه دوست داری روبروش بشینی تا صبح به حرفاش گوش بدی. اصلا هم ادعای خداشناسی اش نمی شه ها ولی باهاش که هستی و ازش که حرف میزنه بال در میاری.

بقره 49-50-51

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ ( قرآن من ) توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 



[1]  هدف خلقت این بوده که ما به دنیا بیاییم اذان گوش بدیم و لذت ببریم و از غفلت یاد خدا بیافتیم و جیگرمون بسوزه؟ یا این ها وسیله هستن واسه بالا رفتن؟ بگذریم ...

[2] مگر اینکه توی خونه هامون و خلوت هامون شیطون رو خودمون دعوت کنیم یا قلبمون و دلمون یکی نباشه وگر نه بخوای درست زندگی کنی خیلی شرایط نسبت به دنیای کنونی خوب و مساعد برای پرورش فکر و ذهن هستش

[3]  اگه این یک گناه رو انجام بدیم زیاد فرقی با اونی که تو غفلته نداریم چون باز هم نگاه می کنی میبینی اگه راست می گفتی اون همه کارای دیگه که ازت برمیومد رو هم میکردی و چقدر چیز ها هست که تازه نمی دونی (تازه به اندازه 3 رقم و جهار رقم بودن این دو تا عدد هم نداره)


<   <<   6   7   8      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ