سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جلای این دلها ذکر خدا و تلاوت قرآن است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

سوره ابراهیم 36 دقیقه 10 به بعد

در آیات فراوانی که قبلا ذکر شد گفتیم، امنیت و مسئله رفاه اقتصادی را هم خدا ذکر می کند. که ما گرفتار آدمربایی

اختتاف می کنند.

اولم یجعل لهم حرما ...

امنیت را ذات مقدس ابراهیم از ذات مقدس خدا در خواست کرد.

لنصرف عنهم سوء والفحشا ...

ما اجازه ندادیم (بعد از اون امتحانات) گناه به سمت او بیاید.

منبع: جلسه 36 سوره ابراهیم سی.دی های تفسیر ترتیبی قرآن از حضرت استاد آیت الله جوادی آملی موسسه فرهنگی اسراء

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ قرآن من توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  کلیک کنید.


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

 یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا و فی الآخره و یضل الله الظالمین و یفعل الله ما یشاء (37 سوره ابراهیم)

پایدار می گرداند خداوند، کسانی را که ایمان آورده اند با کلام و برهان پایدار، هم در حیات دنیا و هم در آخرت (خداوند به آنها) پایداری مبخشد. و گمراه و ضلالت می رساند ظالمین را و انجام می دهد هر آنچه که خواست پروردگار باشد.

چه چیزی در ما ثابت می گردد؟ وقتی انسانی چیزی را یا کاری را، واقعا (مثل نیاز به آب برای ادامه حیات)  قبول کند و وجوب آن را  برای ادامـ? حیات بفهمد و  انجام عمل خیری را، و یا ترک عمل زشتی را، نیاز واقعی خود ببیند و عمل کند.

خداوند می فرماید که اگر عملی و یا صفتی در شما پایدار شود، هر جا که توی انسان ناپایدار شدی، خداوند پایدارش می کند. {مثال:}

 قبل از مرگ: وقتی که انسان در حال ترک گناهی است و با جدیت در جهت ترک عادتی که در رفتارش به جا مانده تحجد می کند، و توبه می کند و بعد از مدتی جهاد با نفس موفق به ترک و لذت زدایی نفسش می کند، و اون قول و تصمیم و آمادگی برای اوج به طرف کرامت و رفتار و اخلاق نیکو، در او رو به مرصوص شدن می رود، و دیگر (از آن به بعد) در حیات دنیا و آخرت خداوند تکرار و وقوع آنرا که خارج از قدرت و اراده دنیایی ماست از ما دور می کند. بسیاری از اوقات برای خود من وقتی تصمیم به ترک گناهی گرفته ام، و ترک کرده ام شرایط و لوازم آن (ابتدا فراهم شده) و مقدمات فراهم شده، شرایط گناه از زندگی ام بیرون رفته.(بدون اینکه قدرت تسلط بر آنها در حیطه اراده و فکر من باشد).البته تا وقتی که دوباره تصمیم به انجام گناه نگرفتم و یا وسوسه های شیطانی مرا مجاب به پذیرفتن انجام مجدد گناه نکرده اند و یا شک در ترک بی قید و شرط آن گناه در من رو به افزایش نهاده است و اینگونه بوده که دوباره شرایط برگشته و روز از نو روزی از نو ( غفلتی باعث شده که مثل ماری که در مار و پله نیش میزند، پس رفت کنم و  برگردم به همون خانه اول.

بعد از مرگ: وقتی انسان از دنیا می رود، و در لحظه مرگ، که به لحظه احتزار معروف است می رسد و آن را تجربه می کند، همه چیز را فراموش می کند، انسانی که حسبه می گیرد و خاطره هایش را و یا قسمتی از آنها را فراموش می کند، وقتی مرگ را تجربه کرد و حقیقت اعمالش را (با علمی که به او داده می شود و او را  نسبت به گناهانش باخبر می سازد و با دانش کامل نسبت به خوب یا بد بودن، آنها را مرور می کند و تمامی لحظات زندگی اش را به خاطر میآورد. همانند کسی که کابوسی عجیب دیده که انتظار آنرا نداشته که به این دقت و با این وضوح همه چیز ثبت شده است. از او می پرسند که پیامبر تو کیست. هر کسی نمی تواند جواب سوالات پس از مرگ را بدهد. مگر کار هر کسی است؟ از پس کسی بر می آید که در دنیا توانسته با وسوسه های شیطانی که 6000 عبادت خود را آتش زده و قسم خورده که انسان را گمراه می کند. کسی که در دنیا توانست سرسخت باشد، می تواند جواب سوالاتی را بدهد که به دلیل عمل کردن به آنها می تواند آنها را به زبان آورد. مثل دنیا نیست که حرف بزنی و به این نگاه نکنند که چقدر عمل کردی و به تو اذن و اجاز? خدا تکلم دهند. آنجا حرفی را می توانی ادعا کنی که به آن عمل کردی.

خدای تو کیست. نامت چیست. کیستی؟ کتابت چیست؟ ولایت تو بر کیست. ولایت تو به نیکوکاران می رسد؟ و یا تبهکاران؟ و طاغوتیان؟ در دنیا از چه کسانی تبعیت می کردی؟ و پیرو و دنباله رو چه کسی بودی؟ هر کسی یادش نمی آد !!! که بگه:"الله جل جلاله ربی" حتی در روایات هست که بعضی از مردم بعد از مدتی زجر و عذاب می گویند:"همان پیامبری که کتابش قرآن است" یعنی نام مبارک پیامبر اعظم را به خاطر نمی آورند که بگویند:"محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب"

ولاسلام. برگرفته از عنایات الهی و تلمذ در محضر تفسیر آیت الله جوادی آملی ( سوره ابراهیم جلسه 25 تا 27) و المیزان (تفسیر سیدنا الاستاد علامه طباطبائی ) و روایات و مرور در ذهن خودم و بسط و ساده سازی بوسیله بحث با مادرم و تائید و برکت ایشان.

قطره ای شرک دریایی از علم را کدر می کند.

==============================

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ قرآن من توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

به نام خدا

یه بازبینی و بازنگری و بازگشت به گذشته به حرف های امام خمینی نشون میده که واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا تا جایی که اگر عامی باشی بهت میگن"اقرا" و تمامی علوم دنیا رو یه لحظه توی ذهنت جا میدی. ما ها هم اگر به خدا توکل کنیم، اطاعت بی چون و چرای خدا رو بکنیم، او لحظه ای تمام علوم رو به ما خواهد داد و بعد توی یکی از این سخنرانی ها وقتی امام از آمریکا و اسرائیل حرف می زنه میبینیم که ماها به واسطه ظلم ها و ستم هایی که اونها، امروزه، بواسطه تصاحب کردن این مملکت ها ازشون سر زده، داریم قضاوت می کنیم و فکر و ترس و خوف حمله به خود ما هم توی دست و پا و ذهنمون افتاده، الان دیگه موقعش نیست. الان دیگه فهمیدیم که نه جون ما، نه آزادی ما، نه دموکراسی ما نیست که اونها واسه ما سنگ به سینه بزنن. و اگر جدال و دعوی و نزاعی هست، بواسطه نفت و ثروت خدادادی این مرز و بوم هست. و اگر هم دارن هنوز ارزون ازمون می خرن طمع بستند به مفت گیر آوردن ثروت های ما. و گول زرق و برق هاش رو توی 10 سال پیش می خوریم و از هر کی میشنیدی که ظاهر و شهر و تمیزی و تکنولوژی و پیشرفت و ... و نمی فهمیدیم که به قیمت تصاحب کردن جون هزار تا آفریقایی و تاسمانی و جهان غیر اروپا و آمریکا ست که اونها تبدیل شدن به کشور هایی که حالا با مال های حرامی که تصاحب کردند تبدیل شدن به جهان اول از لحاظ ظواهر و تجمّلات و ... اما به قیمت تو شیشه کردن خون مردم دیگه دنیا.

 

هر چیزی یه عمری داره، حتی عشق که انقدر بشر ادعاش میشه محکم ترین اساس و طناب و نگهدارنده است و ما رو خدای مهربن باز هم متوجه تنها ماندگار که خودش هو الاول و الآخر هستش می اندازه.

 

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ قرآن من توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

به نام خدا

توی نمایشگاه قرآن می گشتم دنبال کسی که گمشده اش رو پیدا کرده باشه. ازش بپرسم راه درک و لمس حضور امام زمانش توی دلش چی بوده؟ دنبال کسی بودم که حس کنم امام زمانم نه به چشمانش بلکه اون نور به قلبش ظهور کرده باشه. دنبال کسی که تمام اعضا و جوارحش منتظر نه درک حضور فیزیکی اون مقام الهیُ بلکه با خودسازی در حال مهیا کردن مقدمات باشه. 

و پیدا ش کردم چون جوینده یابنده است. هر کی نور رو دیده باشه از حرف زدنش و اعمالش میشه فهمید. آری او منتظر بود چون در حال خودسازی بود. و می دونیم که همه ما در مسیر هستیم و هیچ وقت مقصد رو نباید ... اینجا ... تلقی کنیم.

وین راه را نهایت صورت کجا توان بست

کز صد هزار منزل بیش است در بدایت

بهم یاد داد و توصیه ام کرد به تقوا و من آویزه گوشم کردم.

چهار توصیه:

?- صلوات بفرست و بر او  و خاندان طاهرش سلام و درود و صلوات بفرست و دعا کن برای تعجیل در فرجش و به این صورت ظرف خودت و ظرفیتت رو زیاد کن. آقا به نبی قسم که جواب داد...

?- اگه رفتی خاستگاری سر و چشمت رو بنداز پایین و اصلا نگاه نکن تا وقتی که دلت بهت لبیک گفت تا وقتی تمام عناصر وجودت بهت لبیک گفت . فقط صحبت کن و گوش کن و سنگین و سبک کن و ...

?- اگر توبه کردی تبدیل شدی به آدمی که پاک پاکه مثل روز اولی که به دنیا اومدی و متولد شدی اما با عقل کامل تر و تجربه های بهتر.

خودت رو بساز برای نبرد با نفس و اون جهاد اکبر که امام خمینی انقدر بهش سفارش کرده و بزرگان راه ها برای اون گفتند

?- تقوا

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ ( قرآن من ) توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

خدا نام خدا به نام خدا قبل از سلام سلام

تو رب العالمینی که تربیت و صلاح همه بندگانت را می خواهی ... سلام بر آنانکه راه حق را هر روز در نزد خود پاک تر از دیروز می دارند و هر روز مسلمانیشان تازه تر می شود.

سلام بر ملتی که راه رسول خدا را ادامه دادن افتخارش است.

و سلام بر همه کسانی که بخاطر خدمت به خلق خدا خواب به چشم هایشان نمی آید.

راه خمینی یعنی راه حق. و ادامه دادن آن یعنی ادامه دادن مسلمانی مان.

این هدف ماست چه از دنیا نداری چه از علم اندوزی چه از سیاسی بودن.

تشکر و قدر دانی من به خدا و از خدا به هر آنکه خدمت می کند و اوست که بهتر از همه ما از احوال ما آگاهست و بهترین و با ارزش ترین پاداش ها همانا تشویق و تمجید مردم نیست بلکه رضایت اوست.

خدا نگهدارتان

سید صابر طباطبایی یزدی

28 مرداد 1385

تهران

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ ( قرآن من ) توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

به نام خدا

می خوام از تلاش های ارزنده ای که در نمایشگاه قرآن در ماه مبارک رمضان شده یادس کنم و تشکر خودم رو به عنوان یه مسلمون و یه جوون و یه متفکر و نویسنده و محقق و جوینده راه حق ابراز کنم و بگم در دریای این همه کتاب و انوار و نعم الهی ما باید یک زیر بنای قوی داشته باشیم تا راه رو بشناسیم و خوب بتوانیم از این امکانات استفاده کنیم تا خوب و بهتر از قبل رشد کنیم و خواسته های ولایت فقیه مان را که می گوییم بند متصل کننده تسبیح وجویمان و نگهدارنده همه دانه های تسبیح وجودمان است را پاس بداریم و قدرشناسی را اینگونه انجام دهیم که ایران ما جوانان ما و دانشمندان ما بالاترین سطوه ایمانی و علمی را در کنار هم کسب کنند و نام ایران را به نام بنیانگذارش در طلیعه نام کشور های مسلمان به احتزاز در بیاورند.

خداوند روح پر فتوح آن بنیانگذار را به درجات عالی نائل کند. که ایرانی داریم که اینگونه تجمع ها بر پا میشود.(به جای آن همه مجالس گناه و فحشایی که به دست شاه و شاهان گذشته که فاسقان و طاوتیان بودند ....)

آقا همیشه از سال های گذشته خدمت را توسط ما جوانان اینگونه برایمان تعریف کرده اند که بتوانیم همه عمرمان را مانند شهیدان و پاسداران و مانند خونی که فدای اسلام و ایران کردند? ما نیز با فدا کردن عمرمان در راه تحصیل علم بتوانیم مثل آنان به مقام شهادت نائل شویم. ان شاء الله

سید صابر طباطبایی یزدی  ?? مهر ????

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ ( قرآن من ) توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

به نام خدا

لطفا نظر تون رو برام بنویسید

ما جوونا از تجربه های دوستی نه چندان مناسب و اصولی مون که توی فرهنگ نوی کوچه بازاری مون در اصطلاح میگن دو نفر دختر و پسر با هم دوست شدند و آشنایی اونها به حدی شده که فقط می خوان تازه از جنس مخالف سر در بیارن و ببینن با تجربه کردن و گذشت زمان چقدر می تونن و می دونن؟ و اصلا شرایط ازدواج رو نه از لحاظ داشتن ایده ها و شناخت کافی دارن و نه جنبه اقتصادی و توانایی در انجام تصمیمات جدی و زفت و رفت کردن نیاز های خام و پخته همسرشون.؟

اونها گردش میرن و حرف می زنن و راضی هستند. می خندن و وقت و عمرشون رو می گذرونن و ظاهرا فعلا که راضی هستن. و اگر هم راضی نباشن ایده جدید تر و بهتر و روشن تر و عاقلانه تری به ذهنشون نمی رسه.(اما همه اون رضایت های ابتدا و روز های اول با آشنا تر شدن در طیف وسیعی از دختر ها و پسر های دیگه به این منجر میشه که شاید فکر کنن که میشه با دیگری هم از نو با شیرینی روز های اول تجربه های قبل رو از نو آغاز کرد.)

چی؟ ازدواج. خواستگاری .؟ اونها پدر و مادر های خودشون رو در زندگی که تشکیل دادند شاید مقصر هم بدونن. واسه همین فکر می کنن اساس آشنایی ها و تصمیمات پدر و مادر هاشون شاید غلط بوده. شاید باید به نحو دیگری از عقل در انتخاب و عهمل استفاده می کردند. برای همین دست به تجربه روش های جدید و عامه تر می زنن.

مقدمه دیگری که برای طرح سوالم بهش نیاز دارم اینه که: با تجربه های متعدد و به اشتراک گذاری تجربه های مختلف که از دوستان دیگرشون بدست میارن به این نتیجه رسیدن که عشق، (عاشق شدن) و (عاشق کردن –معشوق بودن)‌شاید جاش زمین نیست. و به هیچ وجه امکان نداره روی زمین با یه موجود زمینی دیگه می خوای با کمال از خودگذشتگی و یا با کمال خود خواهی عاشق کنی و یا عاشق بشی، وجود قدرت و معشوقی فراتر هست که همه چیز رو زیر رو رو می کنه. اونها حتی به وجود شیطان و ایراد ها و خواسته هایی که شیطان برای رسیدن به هدفشون اونها رو باز می داره هم اذعان دارن. ما جوونا فهمیدیم که وجود عشق زمینی اونطوری که ما دلمون می خواد و یا شاید توی رویا هامون دنبالشون می گردیم نیست. نمیشه یکی نمیذاره. چه ما با خود خواهیمون و اجازه دادن به شیطون در تلقین اینکه اون انسان اون چیزی نیست که ما می خواهیم ، ما رو وادار به ایراد گرفتن و اذیت کردن ونا خود آگاه طرد طرف مقابلمون می کنه و یا با دلایلی که از روی عقل در مقایسه هامون پیش میاد به این نتیجه میرسیم که اون چیزی می خواهیم رو به دست نیاوردیم و یا با غرور و خود خواهی و خود بزرگ بینی و یا با رعایت اخلاق و میدون دادن به طرف مقابل واسه اینکه مغرور بشه و یا با ...

به هر دلیلی ، چه نیکو و شایسه و چه شیطانی و پلید. به خطی می رسیم که من اسمش رو خط آخر میذارم. و یکی با یه بار تجربه کردن و دیگری با هزار بار تجربه کردن بهش میرسه و درسته که هر بار می فهمه که نباید پافشاری کنه اما بالاخره بعد از چند بار مایوس شدن می فهمه که هر کسی روی زمین کمبود داره و فقط خداست که می تونه نیاز های اون رو جبران کنه و این طور میشه که دل به خدا میبنده و می خواد حالا همه چیز رو توی خدا جستجو کنه.

میگه پدر من مادر من مهربونی و کمبود ها و نداشته هام رو می سپرم به خدا. انتخاب هام پتانسیلم و تکیه گاهم خدا باشه. و حتی به جایی میرسه که اشتباها فکر میکنه که شاید بشه مثل راهبه ها تا آخر عمر خودش رو تسلیم خدا کنه و اینجوری میشه که از فکر کردن باز می مونه چون فکر می کنه که نشدنیه و توان انجام اون کار رو نداره و شاید ظرفیت بالایی رو میطلبه که فعلا توانش رو در اختیار نداره و اینطو رمیشه که باز می مونه و بی خیال ادامه دادن به فکر کردن و به نتیجه رسیدن میشه.

حالا من می خوام بدونم من که فکر میکنم با زندگی بر پایه خداشناسی و نیاز های متقابلی که در دو طرف هست شروع میشه، و ادامه پیدا می کنه با همبستگی و همکاری و دست به دست هم دادن و کنار هم بودن و مشکلات رو یکی یکی با صبر و بردباری و تدبیر حل کردن و یک گام یک گام به موفقیت و آسایش و خوشبختی نزدیک تر شدن و فهمیدن اینکه هر آدمی که پاش رو بانیت پاک توی این مسیر بذاره حتما با توکل به خدا موفق میشه، کنار هم به توانایی های هم پی میبرن و عاشق هم میشن از این جهت که صبوری و بردباریشون ثمر داده و نیش های شیطون و تیر های نا تمام شیطون رو تونستن با توکل و برنامه ریزی و تلاش و پشتکار سپری ازش بسازن و همه رو دفع کنن.

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ ( قرآن من ) توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

به نام خدا

تفسیر سوره آیه الکرسی را بخونید و با دقت هم بخوانید. همین.

http://www.ghadeer.org/qoran/t_noor_1/noor1023.htm

 تفسیر آیه الکرسی فارسی تفسیر نور

 

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ ( قرآن من ) توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

به نام خدا

امروز بعد از مدت ها برادرم عبدالبشیر رحیمی رو دیدم و اولین سوالی که ازش پرسیدم این بود که:

میشه پدر و مادرمان اسلام رو نشناسن و فقط شناسنامه ای مسلمون باشن و فرزندان هم اونها رو دوست داشته باشن و گرفتار جهل شده باشن و راه نجات داشته باشن.

گفت: ایمان، فقط باید راه رو همونطور که توی قرآن نوشته برن و هیچ بحث و جدالی نکنند و فقط راهی رو که پیدا کردند تا انتها برن و اسلام رو بهتر بشناسن و ...

البته امروز یه داستانی سهرابی برام از یکی از کله گنده های شرکت گفت که دقیقا فهمیدم که میشه فرزندان اون جور خانواده ها هم نماز اول وقت خوان بشن.

خدایا شکرت.

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ ( قرآن من ) توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

به نام خدا

تفکر اساس اسلام و شیعه و انسانیت است. هر سه این مضامین راه صحیح انسان سازی است به ساختن نفس و تهذیب آن منتهی می شوند. وقتی به این فکر می کنم که چه شد که من می اندیشم و سیاهی را از سپیدی تمیز می دم فقط و فقط به این نتیجه می رسم که بخاطر توجه و مشغول کردن ذهنم به غیر، به احادیث و حرف هایی که از رادیو و تلویزیون می شنوم می اندیشیدم. و چه شد که رادیو تلویزیونی موجود بود که به من هدیه ای به این ارزشمندی داد؟ انقلاب. و چه نیرویی بود که امام را واداشت تا انقلاب اسلامی باشد؟ فرهنگ واقعی و عملی و تئوری شیعه. و این سرچشمه ناب از جائی بجز 14 معصوم نمی جوشد. و رسانا و هادی که این علم را زنده و پویا حفظ کرده اند و امانت داری هم ایشان بوده که منجر به تغذیه ما از آن علم ناب شده. آنها کسانی نبودند بجز امام خمینی ها و روحانیون.

و چون همه نگاه ها به انتقاد به این قشر است و کسی توجه به این مسئله نمی کند و حتی لحظه ای با نگاه منصف به این امر نمی اندیشد که چه قشری هستند از میان همه اقشار این مملکت که اگر حاکم بودند، مملکت را به بیگانه نمی سپردند و یا، فکر مردم را به بت پرستی بت های غربی معطوف نمی کردند؟ منظورم را واضح تر می گویم. ابتدا از غرب و تفکر غربی و رفتار تازه ساخته شده غربی و ... بتی می سازند و جلوه و آب و رنگ می دهند، و سپس برایش در میان افکار تبلیغ می کنند. بهتر است که بگویم برای تفکر فاسدی که پذیرفته اند و خود نیز در حال سجده به بت پوچ غربی هستند، سنگ به سینه می زنند.

روحانیت، آنها تنها کسانی هستند که با طاغوت واقعی و همان کلام معروف امام خمینی شیطان بزرگ مبارزه می کنند.این چیزی است که من از قرآن و احادیث و چیزی که می توانم با آن بد و خوب را تشخیص دهم و حال آنکه نتوانم معصوم باشم. اما حداقل خوب و بد را اونطوری که هستند میبینم و نه آنطوری که خودم و نفسم دلمان می خواهد که باشیم. من اگر دلم بخواد ربا خور باشم نمیگم چون از دید من ربا خوردن غلط نیست و چون من نمی توانم از این کار بد اجتناب کنم پس بد است. و یا اگر شیفته فلان تفکر غربی در جنبه های روابط جنسی هستم و شهوت من را بسیار شیرین جلوه گر می کند و من را برای پرستش خودش به سجده وادار می کند، بگویم آن ایدئولوژی صحیح است. نه، خیلی از مردم را میبینم که راه زندگیشان را از روی غرب انتخاب کرده اند چون یا پپدر و مادرشان بت غرب را می پرستیدند و یا خودشان دلشان می خواهد همه فکر و ذکر و آینده خود را بر روی آن مسیر ترسیم کنند. و چیزی را برای آینده خود رقم می زنند که نفس پلید و شیطان درونشان برای ارضای لذات و خواسته های پوچ دنیایی به ایشان می گوید.

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ ( قرآن من ) توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 


<   <<   6   7   8      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ