سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، برترین هدایت است . [امام علی علیه السلام]
 
دوشنبه 86 آذر 5 , ساعت 9:13 صبح

در آسمان آبی لقاء خودت رخصت فرصت پرواز دادی و ماهی هدایتشان را در دریای قضاء خودت پروراندی آنانکه زنگار هر چه غیر، از آینه ی دلشان زدودی، تا آنچه رخسار تو را به تمامه در قلب های خویش به تماشا نشستند.

خدایا !  مارا از آن بندگانت قرار ده، که در دود آتش عشقی که تو در خرمنشان افکندی، تصویر روشن تو را دیدند و، خانه ی دل، برای ورود تو از اغیار تهی کردند. آنانکه در فضای خلوصشان، جز بوی گل مریم تو نپیچید، و در برکه ی چشمشان، جز نیلوفر آبی تو نرویید. آنانکه، بودشان را، جز در سجود سپاس تو ندیدند.

خدایا !  ما را از آنان قرار ده، که پیشانی شان سجده گاه عظمت تو، و چشمانشان بی خواب خدمت تو، و اشک هایشان زبان خشیت تو، و قلب هایشان متعلق محبت تو، و دل هاشان لرزان محاقت توست. ای آنکه ماه های رخسار تو روشنایی راه و زیبایی نگاه عاشقان توست.

ای آنکه تنزه جمالت دل های عارفان را جلای اشتیاق می بخشد.

آتش عشقت را در خرمن وجودم بیافکن، تخم دوست داشتنت را گلدان دلم بکار، سبزینه ی محبت ات رادر برگ های به زردی گراییده وجودم بدوان.

خدایا ! من عشق به تو را هم از تو می خواهم، و عشق به عاشقان تو را و عشق به هر کاری که مرا به تو نزدیک کند.

خدایا !  عشقت را در دلم انداز، و عشق به اولیائت را، و عشق به جاده ی منتهی به سوی تو را و عشق به علامات راهنمای به سوی تو وعشق به زائران تورا و عشق به زاهدان راه تو.

خدایا !   مرا چشمی ده که فقط گریان تو باشد و سینه ای که فقط سوزان تو.

خدایا !  خودت را معشوق ترین من قرار بده و مرا عاشق ترین خویش.

خدایا !  چشم جوببارک عشق مرا به تماشای دریایت روشنی ده. مباد که دل من اسیر جز تو شود و پیشانی قلبم برخاک محبت دیگری بساید.

خدایا !  نکند که روی از من بتابی و نشود که نگاه حیرانم را منتظر بگذاری.

ای پاسخ دهنده و ای اجابت کننده !

ای گل بخشش دیگران از گلزار تو !

ای باغبان رحمت !      تهیه و ضبط و درست کردن فایل صوتی لینک اینجا از صابر طباطبائی یزدی

برنامه ی قبل از اذان صبح از شبکه ی اول سیما نثر نظم گون از سید مهدی شجاعی


شنبه 86 آبان 19 , ساعت 4:37 عصر

راستی ماها با چه رویی دعای عهد رو می خونیم. با چه رویی کسایی که راه ائمه رو بستند، لعن می کنیم. وقتی خودمون هیچ کاری برای اسلام نکردیم. آیا هیچ کاری نکردن خیانت نیست. دعا بخونیم و لعن کنیم اما حواسمون باشه که خودمون هم راه ائمه رو نبندیم و هیچ کاری نکردن رو بستن راه ائمه بدونیم. یه کم سخت گیر باشیم و خودمون رو جدی و سختگیرانه سرزنش و موعظه کنیم.

این حرف اصلی من نبود. می خواستم بگم که منظور ما از اینکه خدایا اون روی ماه رو به ما نشون بده چی می تونه باشه؟ ما دوست داریم زمان امام زمان باشیم. ما دوست داریم مقدمات ظهور اون بزرگوار رو فراهم کنیم. ما می خواهیم در هدف خلقت سهمی داشته باشیم. مگر نه اینکه هدف از خلقت انسان خلیفة الله شدن و بودنه !      از وقتی سر درس استاد مجاهدی نشستم و اون داستان ها رو از شهید بهشتی برامون تعریف کردند دستام میلرزه و تایپ می کنم. نوشتن و برون ریزی درد دلها و مفاهیم هم سخت شده. اصلا به سختی و با وسواس خاصی می نویسم زیرا استاد گفت تا طلبه انقدر پخته نشده باشه به این راحتی ها نباید صاحب نظر بشه و نقد کنه و تعریف جدید ارائه بده.     ایشون استدلال می کنن که تا وقتی قلم نپخته و مزکی نشده ممکنه به خطا بره. آخه سر درس 31 کتاب 40 حدیث امام بود که این رو از حضرت امام خمینی دیدیم. و گفتند که شهید بهشتی اجازه نمی دادند به این راحتی قلمی برای تفسیر و کارهای ظریف شروع به تشریح و نشر مفاهیم بده زیرا ممکنه بیش از مفید بودن مضر باشه.     برگردیم سر بحث اصلی مون، ما برای اینکه این دعا ها برامون مستجاب بشه می تونه راه های زیر رو بره و می خوام نتیجه ای بگیرم.     یه کسی مثل امام دعای عهد بخونه دعای صادقانه کرده اما یه کسی مثل من که هیچ کاری نکرده چطور می تونه یه همچین خواسته ای داشته باشه. آیا این خواسته با اعمالم می خونه. آیا دروغ دعا کردن نیست. آیا ریا و دورویی نیست که اعمال انسان با اقوال و خواسته هاش نسازه؟      ما شاید میگیم و هر روز می خواهیم که به تدریج اون راه رو بریم شاید از امام زمان هر روز صبح می خواهیم که امروزمون رو طوری قرار بده که تدریجا بتونیم برای رفتن اون راه سخت، آماده بشیم. شاید از اون یار سفر کرده می خواهیم و درخواست می کنیم تا کمک مون کنه تا در این مسیر نمونیم. راه غلط رو نریم.

من هر وقت این دعا رو می خونم دستم رو روی قلبم میذارم و میگم یا امام زمان من میدونم که شما اول باید به قلب و فکر من ظهور کنی تا من هر روز از شر وسوسه ها با عقل و حکمت عبور کنم و یواش یواش شیعه ی خوبی بشم و تا اینکه چشم های من لیاقت دیدن نور تورو پیدا کنن. گناه هام رو کم کنم. سوادم رو زیاد کنم تا در وقت های برخورد با نادانی هام و جهلم، کارای شیطانی نکنم. و با کمک احادیث انوار الهی یعنی 11  ائمه ی قبلی خودم رو بسازم و وقتی از اون دریای عمیق عبور کردم و لایق شدم بتونم در خدمت امام زمانم به عنوان یه آدم کامل شمشیر حق علیه باطل باشم. و اون وقتی اتفاق می افته که آدم کامل بشم و راهش چیزی نیست بجز در خدمت آیات و روایات بودن و خدمت صادقانه کردن به خلق خدا.

یه جنبه ی دیگر هم به ذهنم رسیده که از راه ازدواج و تربیت اولاد صالح و همان روایتی که از پیامبر داریم که نصف دین کامل میشه می گذره. یعنی تربیت اولاد صالح و باقیات صالحات که شاید او بتونه یار خوبی برای امام زمانش باشه


پنج شنبه 86 مهر 12 , ساعت 2:37 عصر

یه نام خدا

دعاها و احادیث

هر چی بنده های صالح خدا و با تقوا دارند از تقواشونه و سپس از دعاها و احادیث و در یک کلمه از ائمه دارند. اونها بعد از تهجد و راز و نیاز و توکل و توسل در عمق اشون که می نگری هیچ چیز بجز خدا نمی یابی و دعاهاشون در حق خودشون بوده که اونها رو به اینجا رسونده.


سه شنبه 86 مهر 10 , ساعت 12:12 صبح

هر جای اسلام رو که گوشزد کنی، سودمنده. یه مثال بزنم؟ یه دفعه استادی بهم گفت هر چند کاری که می کنی اندک باشه و کم اما تداومش نزد خدا پسندیده تره. من با خودم نشستم و توی اعمالم چیزی پیدا کردم که خیلی به این حرف می خورد. پیش خودم فکر کردم که این استاد شاید از خلوت من با خبر هست یا کسی بهش خبر میده و بعدها فهمیدم که زیاد فرقی هم نمی کنه که حرفی به زبان دوستان خدا جاری بشه که به درد بخور چنان باشه که تو فکر کنی او از خلوت تو با خبره و خیلی چیز ها رو میدونه در صورتی که اون خداست که از همه ی غیب های تو با خبره.
و بعد ها فهمیدم که از این بالاتر هم میشه و اون اینکه این جملات از زبان دوستانی از خدا سرچشمه گرفته و نسل به نسل به زبان و دل دوستان دیگری از خدا ماندگار شده و حالا به من رسیده. به ما رسیده و ما باید برای تشویق شدن به عمل بیشتر به اونها بدونیم که این ها کلام معصومه و این همه اعجاز از جانب خداست که از مجرای فیض اونها برای این رد میشه که دوستان خدا هستند.


پنج شنبه 86 شهریور 1 , ساعت 11:53 عصر

عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، مقدمه‏ج‏1، ص 3

انسان و نه هیچ مخلوق دیگر در هیچ مرحله از مراحل رشد قادر به دیدن و ادراک؛ حال با هر حسى را ندارد و هم قادر به تعریف و وصف خداى سبحان را ندارد

و اما عقل را براى درک جهان درجاتى است‏

چرا چون در عالم نیز علاماتى است‏

مومن باید با زندگى در دنیا ظرف پیدایش درجه اش مشخص شود و باید دنیا شاخص خوبى باشد براى اندازه گیرى عدالتمندانه ى انسان ها و و رساندن تک تک انها به منزل سزا و شایسته ى ایشان

اگر انسان به کمک عقلش فهمید که حق و باطل این است و راه شک را برگزید تا مدتى سرگردان وحیران است که این علامت از نشانه هاى مومن خارج است‏

مومنان نیز نباید از عاوالم غیب با خبر باشند زیرا هم در حال طى طریق همان مرحله اند و اگر گذشتند شاید به ایشان توان دیدن بهشت  و جهنم و یا حدى از درجات کشف و شهود داده شد

زیرا بالاترین درجه ى غیب را قرار نیست هیچ مخلوقى ببیند

پس براى اندازه گیرى و کسب درجه لازم بود در دنیا امتحاناتى از بشر گرفته شود و او به دنیا بیاید و در غطا باشد

و امام على ع باشد که همه ى این پرده ها براى او در درجات سیر فرو مى افتد  کسی نمی داند شاید فرو افتاده بوده از ابتدا

و کسى باشد که از بالا به پایین قبول مى کند که  خدا را نمى توان دید پیامبرى پیامبران را ایمان مى آورد و فرشته و امام زمان و قیامت و شاید در کسب ایمان روح دچار مشکل شود و

سقفی دارد و در هر قدم از طی طریق رشد می کند

عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار    مقدمه‏ج‏1    3    جلد اول‏

                        عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، مقدمه‏ج‏1، ص: 3

 


یکشنبه 86 اردیبهشت 2 , ساعت 6:0 عصر

طبق مطلبی که درباره ی آرزوی زندگی در زمان امامان نوشتم. فکر کردم که چرا من بی توجهم ؟ مگر در این عصر نمی توان مثل فردی بود که از وجود نورانی شان استفاده کرده باشد؟ مگر در همه اعصار کسانی نیستند که آرزوی زندگی با ایشان را داشته باشند؟ پس می شود به اون عشق زندگی کرد و واقعا هم با اونها نشست وبرخاست کرد و آنگونه که بود که آنان سفارش کردند که خدا اینطور از شما راضی میشود. به شهری آمدم و شغلم را در جایی ادامه دادم تا شاید فقط موجباتی در آن جهت برای آخرتم و دنیایم فراهم کرده باشم. قم. شهر خون و قیام. به قول شیخ الاستاد حاج آقای مداحی (دامت ظله) می فرمودند وقتی زمان بهبوهه انقلاب به قم آمدیم، مردم این شهر 6 ماه بود که برای اسلام مغازه هایشان تعطیل بود و ببین چه توکل و چه ایمان و چه عزمی.

راجع به کامنت هایی که گذاشتین کلیک کنید تا ...

شنبه 86 اردیبهشت 1 , ساعت 8:0 عصر

ما به تو شرح صدر عطا نکردیم؟ پیامبر با ایمانی که در دل داشته اند و یقینی که صاحب بودند، به مباحثه ی با کافران و به نبرد با شبهه ها و توطئه های آنان میرفتند. ایشان چقدر تحمل کردند و چقدر صبور بودند تا اسلام به آنجا رسید. شکیبایی ایشان، صبر و تحمل مصائب و پشتکار و یقین به راه و هدف بوده اند. و امروزه به خود که می نگرم، با اندک ایمانمان و بحث های خیلی سبک تر،(نسبت به بزرگان) تازه ایمانمان تحت تاثیر آثاری از بی ایمانی نیز قرار میگیرد و شاید در بحث با مشرکین کنونی بدحال و مریض احوالی نصیبمان شود. نمی خوام خودم رو با معصوم مقایسه کنم چون غیر قابل مقایسه هستند، اما از خدای بزرگ که می توانم بخواهم آن را.

حکمت 25: نهج البلاغه

ای فرزند آدم! زمانی که خدا (سبحانه تعالی) را میبینی که انواع نعمت ها را به تو میرساند و تو در حالی هستی که معصیت کاری، بترس.

حکمت 30: نهج البلاغه

هشدار! هشدار! به خدا سوگند، چنان پرده پوشی کرده (ستار العیوب) که می پنداری تو را بخشیده است!

حکمت 31 رو هم خدتون بخونید که همه چیز دز این حکمت هست.


شنبه 86 اردیبهشت 1 , ساعت 1:8 عصر

نمی دانم که آرزوی زندگی در زمان امامان را داشته ای یا نه. اما من قدیم ها به خودم می گفتم که اگر راست می گویی باید با آنها و صحبت هایشان مانوس باشی. برای خوب بودن، به سبک و سیاقی که امامان می گویند هر وفت اراده و تصمیمی گرفتم با مشکلاتی مواجه شدم که در زندگی عادی آنها نبودند. وقتی می خواستم به دلخواه خودم زندگی کنم مشکلی نداشتم. مخصوصا با شیطان، انگار او کار خودش را کرده بود، به اینگونه که مرا دنبال خواسته ها و هوس هایم می فرستاد و می فرستند (الان هم). اما وقتی از طریق رادیو و یا تلویزیون با سخنرانی کسی که صحبت امامان را به گوشم میرساتد مواجه می شدم به خودم می گفتم: اگر راست می گویی کلام را گوش کن. تصمیم می گرفتم و با کوهی از مشکلات مواجه می شدم. وقت ها تنگ میشد. صداهای اذان به گوش نمی رسید و در یک کلام به وضوح می دیدم که کسی چوب لای چرخ بندگی می گذارد و کسی سنگ اندازی می کند. خوب که می نگریستم و تقکر عمیق بر مقدمات این دام ها میکردم، می یافتم که این دام ها از قبل برای خودم توسط خودم پهن شده بوده و من ...
زینب(س) از جنبه عبادت در حدّى بود که ... ادامه متن کلیک کنید ...

شنبه 86 اردیبهشت 1 , ساعت 10:19 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

نصف دین را کامل می کند. (ازدواج) کدام ازدواج؟

کسی با معرفت زیارتش کند به بهشت می رود. (حضرت معصومه (س)) کدام معرفت و کدام زیارت؟

یک ساعتش به هفتاد سال عبادت بدون معرفت می ارزد (تفکر) کدام تفکر؟ بجای کدام عبادت؟

روزه ی در آن روز به اندازه ی هزار سال روزه و شب زنده داری است (...)

و اینگونه روایات ...

در مرحله ی اول: در محاسبه ی اعمالمون اینکه این کار رو نفس من انجام دادم در قضاوت اینکه نحوه ی اون چگونه بوده؟ و از لحاظ معیار های ارزشی چگونه آن را ارزش گذاری می کنی؟ تاثیر نذاره، که تو انجامش دادی یا دیگری و تو مشاهده کننده بودی. یعنی قصور کارمون رو و اینکه داریم توجیه می کنیم و یا اینکه بواسطه اینکه کار ازطرف من بروز پیدا کرده و ... (امام خمینی یه سخنرانی دارند که دیروز از رادیو معارف پخش شد که خیلی کامل تر این مساله رو گوشزد کردند و تذکر دادند و راه حلش رو هم بیان فرمودند)

در مرحله ی دوم: همیشه دنبال پیدا کردن اشکال هاش باشه و حتی چیز هایی که از سر نادانی انجام میداده، و شاید عادت هم کرده برطرف کنه. از بروز انجام گناهانش روز به روز کم کنه، اما در هر حال بیان نکنه که ورع داره و یا احسان کرده. (که خیلی کار سختیه که تو راز دار خودت باشی که حتما خداوند ستار العیوب اند اگه خدت خودت رو لو ندی و بی آبرو نکنی) و برای انجام این کار همیشه یه یه جدول مثل جدول ضرب توی سرش باشه، که بجای اعدادی که در ستون اول و سطر اول نوشته میشه، تمام توصیه های ائمه رو بنویسه و در تعامل اون تذکرات با هم در پر کردن و نوشتن جواب های اون جدول ضرب در حال محاسبه باشه و تقابل هر کدوم رو در دیگری بسنجد.

دستورات قرآن نیز همه یادآوری فطرتی است که به قول آیت الله دستغیب با هر روز زندگی چون دور می شود، نیاز به اتصال به عالمی که آمده و می خواهد به آن رجوع کند، دارد. تذکر آنچه در فطرتمان در حال خاک خوردن است و با این کار غبار روبی می کنیم.


پنج شنبه 86 فروردین 23 , ساعت 10:41 عصر

میگم کارت اشتباه بوده. میگه فلانی گفت. (اینم توجیهه؟)
من اومدم مثال بزنم گفتم اگه به یکی از امامان معصوم بگیم گناه کن. انجام میده و میگه تو گفتی؟ یا فکر می کنه و مقایسه می کنه و تصمیم درست که انجام ندادن حرف منه رو انتخاب می کنه.

عوض اینکه حرف من رو بفهمه. میگه: مگه ما معصومیم؟

اول اینکه ببینید شیطون چطوری از باگ های ذهن ما برای توجیه و عقلانی جلوه دادن بعضی عقاید که باعث میشه گناه ها ادامه پیدا کنه استفاده میکنه.

دوم اینکه خدایا حماقت اون که من رو زجر میده به این فکر می کنم که تو از دست همه ما بنده هات چه می کشی؟ ما رو ببخش که سقف و حد بالای وجود و افکارمون پایینه.

آب دریا را اگر نتوان کشید به قدر تشنگی باید چشید


<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ