سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و جابر پسر عبد اللّه انصارى را فرمود : ] جابر دنیا به چهار چیز برپاست : دانایى که دانش خود را به کار برد ، و نادانى که از آموختن سرباز نزند و بخشنده‏اى که در بخشش خود بخل نکند ، و درویشى که آخرت خویش را به دنیاى خود نفروشد . پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد نادان به آموختن نپردازد ، و اگر توانگر در بخشش خویش بخل ورزد درویش آخرتش را به دنیا در بازد . جابر آن که نعمت خدا بر او بسیار بود نیاز مردمان بدو بسیار بود . پس هر که در آن نعمتها براى خدا کار کند خدا نعمتها را براى وى پایدار کند . و آن که آن را چنانکه واجب است به مصرف نرساند ، نعمت او را ببرد و نیست گرداند . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 85 بهمن 5 , ساعت 5:18 عصر

صبر کلید همه پیروزی ها

چه پیروزی هایی؟ هم امتحانات خدا یه حدی واسه امتحان داره، صبر می کنی با دو تا چشمات میبینی که چطور داری امتحان میشی. صبر که می کنی و توسل و توکل ات رو به امام زمانت بکنی و بفهمی که میشه.


چهارشنبه 85 دی 27 , ساعت 7:11 صبح

خورشید جلوه می کند و نور افشانی می کند. صفات خدا نیز مانند آن تجلی می شود.
جود - نمونه ای از راز حکمت و راز خلقت، مادر است که می گوید درس بخوان، ...
حامد گفت: در درک ما نمی گنجد، الان می فهمیم که مادر چه می گفت
شک نکرد، تو دیواری یاد گرفت، شد یه مظهر، اما ظاهری؟ اونوقت زیر ساخت کاملی نداره،
چون باید شک می کرد، اونباید به دین پدر و مادر خودش می ماند، باید با عقل و استدلال پذیرش می کرد،
یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی
ادامه مطلب...

سه شنبه 85 دی 26 , ساعت 7:22 عصر

نیت رو خیلی باید درش دقت کرد. به خورشید نگاه کن: هر روز که خورشید از شرق طلوع می کنه، با نیت قربت الی الله جدید طلوع می کند. پس ما هم نیت ها مون رو جدید کنیم. روش های قرائتمون نوع شکستن قلبمون پیش خدا، زاری و گریه و غم و شادیمون. نوع انفاق و نگاهمون رو. مثلا، تو یه چیزی رو یاد میدی (انفاق در علم) با نیت درست می کاری بعدا هم حوب برداشت خواهی کرد. اگر نیت نکنی یا نیتت چیز دیگری (غیر) باشه، همونی رو که کاشتی (پوچی) رو خواهی دروید.


دوشنبه 85 دی 25 , ساعت 10:20 عصر

خدا فقط قدرت و توانایی هر کدوم از ما رو می دونه. به همون اندازه ای که فقط اون می دونه به هر کدوممون قدرت و موقعیت انجام گناه، رو میده و توانایی های ما رو که ادعای ساختن خودمون و تربیت نفسمون رو کردیم میسنجه، تا در قیامت یقینا هیچ جای شک و تردیدی نسبت به جامعیت امتحانامون برای ما پیش نیاد. به همون اندازه هم شاید اون انسان در شرایط برابر از لحاظ ظاهر گناه، برای خدا متفاوت باشه. البته که باز هم هیچ چیز از دید ما بنده ها معلوم نیست و ما نمی تونیم قضاوت بکنیم و یا اینطوری برای خودمون توجیه بتراشیم. این رو فقط برای این گفتم که ما هیچ وقت حق نداریم قضاوت کنیم و انسان ها رو با هم مقایسه کنیم.
ادامه مطلب...

پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:56 عصر

خداوند متعال آن بنده ایش را که دوست می دارد،ضعفش را به وی می نمایاند.

1-     تشویف به کنجکاوی در انتقاد ها و جستجوی نقاط ضعفمان.

2-     استقامت در برابر شیطان برای فرار از دامی که حود شیطان در آن افتاد. (تکیر)

3-     اینکه هر فهمیدنی، هدیه ایست که کسی که آن را عطا کرده است، حضرت دوست است و هر چه از دوست رسد نیکوست.

4-     مورد حب دوست وافع شدن و این دوستی دوطرفه برای مومن نشانه ای از همجواری است و خوشحال کننده و مایه امید واری و استقامت در گام زدن به سوی حق است.

5-     وقتی بدانی که خداوند متعال وسیله دقت تو را برای فهم و درک و تشخیص امری به تو عنایت فرموده، می فهمی که وسائل و همت و اراده و پشتکار(استارت کار را زده) گارانتی کرده و تو می دانی که هر چه بیشتر کوشش کنی زود تر بر ضعف جاری، غالب می شوی.(اهمیت بر سر شروع کاری است، اراده برای برطرف کردن آن، که خود باید، ابتدا شرایطی فراهم شود که بفهمیم که ضعفمان کدامیک و در ارتباط با کدام حالت رفتاری و یا وابستگی های دنیوی است؟)

6-     تو را خدا دوست دارد، پس با بر طرف کردن ضعف هایت خود را محبوب تر در نزد حضرت دوست قرار بده و دوستی خودت را به خودت برای افزایش اعتماد به نفست، ثابت کن، و خدای را از این نعمت به این نحو، شکرگزاری کن!

7-     قدر دان و فدر شناس و شکرگزاری، مسیر تو را به سوی خداوند باری تعالی هموار تر می سازد.


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:56 عصر

خدا

دانستن، درجه است. علم، کرامت است و به آن سفارش فراوان شده و موضوعی نیست که الان فکر من رو مشغول کرده و یا حداقل موضوع صحبتم نیست اما برای مقدمه لازم دیدم و به آن اشاره ای کردم. الان توی اعماق ذهن من به عنوان یه مرد 25 ساله یه چیز هایی داره وسوسه ام می کنه و خیلی چیز ها و حرف ها هست که "لغات و الفاظ" به جای باز کردن زبون من، و اینکه به من کمک کنند تا بهتر منظورم رو برسونم، دست و پای من رو می بندند.

از یه طرف فکرم و ذهنم و حافظه من به اندازه ای نیست که همه چیز یادم بمونه. وقتی می خوام حرف بزنم همه فکرم پر میشه و هر کلمه ای رو که بیان می کنم، خود اون کلمه باعث میشه جمله ای ساخته بشه و خود اون جمله معنایی رو میسازه و خود اون معنا نیاز به مقاله ای دیگر است.

بنابر این موضوعات رو وقتی می خوام توضیح بدم انگار پیوستگی معنا ها انقدر به هم زیاد هستن و از طرف دیگر درک هر آدمی از هر "معنا" با اینکه کلا "یک مفهوم" برای همه آدم هاست اما انگار هر کسی دوست داره اونجوری که می خواد راجع به درک خودش حرف بزنه و درک خودش از اون معنا رو توصیف کنه. این چیزی که من شخصا دوست دارم خیلی راجع بهش حرف بزنم. چون کسی نیست که پای همه حرف ها و درد دل ها و گاه پرت و پلا های من بشینه، می نویسم. این هم از دلیل نوشتن من.

پای صحبت وعظ عالمی چون جوادی آملی از تلویزیون و موضوع تفسیر سوره ابراهیم وعظی شنیدم و تلنگری هم به خودم زدم. ایشان فرمودند بعضی هستند که یاد می گیرند و می خوانند که بعد از درک اون موضوع زود بروند و برای این و آن تعریف کنند و سخنرانی کنند، و موضوع را، و اون درک و فهم را برای دیگران بازگو کنند با این هدف و منظور که چیزی فهمیده ایم و جز فهیم ها هستیم. ایشان اشاره کردند که اینگونه علما و محققین البته اجر خود را دارند و البته در مقایسه با سطوح بالاتر. (ممکن است از لحاظ درجاتی که برای تعیین هدف برای یک عالم و هدفگیری ایشان برای تعیین اینکه چه می خواهم بشوم؟ و جواب به این پرسش برای رسیدن به تعیین مسیر برای خود ایشان)

و اما در مقایسه با سطوح پایین تر و نادانی که اجر و منزلت ایشان مشخص و ارجح می باشد. موضوع این است که ما مبتلا به خود نمایی و غرور و منیت نشویم. و هدف ما از فراگیری بر سر زبان ها افتادن نباشد. خدایا به ما راهی را نشان بده که از تنها راه مستقیم به تو برسیم. و راه های غیر که همه پشیمانی به همراه خواهند داشت را طی نکنیم. چون به نظر می رسد که درست است که "طرق الی الله بعدد انفاس" فارسی اش میشه : همون ضرب المثل معروف فیلم مارمولک که میگه: راه های رسیدن به خدا به تعداد آدم هاس. از اینجایی که من وایسادم و آدم ها رو رصد می کنن. همه به جز اندکی که آنها ظالمان و فاسقان و ... هستند. بقیه راه رسیدن به خدا را طی می کنند. همه کسانی که نگاه می کنم و به جمله لا اله الا الله اعتقاد دارند و ایشان را که نگاه که می کنی، در عمل هم خداییش میبینی که خدا در همه حال، چه سختی و آسانی همراه ایشان است. و گناهانی که انجام می دهند، از روی نادانی و جهل است و آنها دچار نادانی اسن هستند که مثلا بی حجابی ظلمت است و آنها را در نور سد راه میشود. و یا همین توجه نکردن به محرمات است که نمی توانند غیبت نکنند و دروغ نگویند و بعضی از کار هایی که واقعا گناه هستند از نگاهشان گناه محسوب نشود، آری ایشان با اینکه نمی دانند و یا نمی دانند که نمی دانند اما حس می کنی که آتش جهنم هم بر آنها گران است زیرا کمک می کنند و دلشان می سوزد و ماه های رمضان همراهی می کنند و نماز می خوانند و ماه محرم برای سالار شهیدان اشکی میریزند. و همین یعنی طی طریق راه رسیدن به خدا...

ولی از آن طرف که مینگرم میبینم با تفکر روی این جمله استاد جوادی آملی در تفسیر سوره ابراهیم آیه 4-7 ایشان فرمودند که راه رسیدن به خدا یک راه نور است و یک مسیر حقیقی سیر به سوی الله است که مستقیم است و آن راهی است با توصیفاتی که قرآن به آنها اشاره فراوان کرده و شیعه و حکومت اسلامی ما آن را هدف و الگوی خود قرار داده و به قول اساتیدی چون استاد سید حسن رحیم پور و یا دکتر عباسی  ما از لحاظ دکترین و بحث های مقدماتی و پایه ای و شالوده ای و ایدئولوژیکی و پیدا کردن راهی به روی کاغذ و به صورت تئوری هیچ چیزی کم نداریم. چیزی که کم داریم توجه همگانی به نور واحد است. چیزی که کمبود ماست و کاملا حس میشه، همون اصل مهم در انجام هر کاریه که یقینا همون عمل کمال و اکمل به چیز هاییه که می دونیم.

این اصل عمل کردن به چیز هایی که می دانیم در همه کار های بشری هست و همه می دونن که اگر یه خلبان به چیز هایی که می دونه عمل نکنه، یقینا امروز سقوط نکنه فردا سقوط خواهد کرد. و یک فرد راننده، گرفته تا یک عالم دینی، تا یک فردی که شهروند یه شهره، تا کسی که می خواهد مسلمون واقعی باشه، تا یه فرد عامی که در یک خانواده داره با همسر و بچه اش زندگی می کنه و قوانین و حقوق دوطرفه اش رو در زندگی با اطرافیانش نمی دونه و شخص دیگری که می دونه و عمل نمی کنه.

میشه همون جریان زنبور بی عسل.

از اون اول مقاله هدفم این بود که این ها رو بگم

1-     علم و دانش ارزشمند است و من نمی خواهم آنها را زیر سوال ببرم

2-     برای تعیین ایده آل مان ما در اسلام و تشیع هیچ چیزی کم نداریم.

3-     همه ما به نوبه خودمون و در جایگاهی که میشه مشابه پله دونستشون می دونیم باید چیکار کنیم تا بلیط صعود رو بهمون بدهند اما یا

a.      صبر نداریم

b.     استقامت و پشتکار برای تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف و

c.      ایمانمون کمه و دو پیش نیاز قبلی رو در خودمون می کشیم و از دست میدیم و به قول بعضی نویسنده ها دلسرد میشیم.

4-     بلیط صعود برای ترک منزل قبلی که ما در اون بودیم و درک منزل جدیدی که می خواهیم به اون پا بذاریم لازم است.

5-     یه مملکت وقتی به ایده آل خودش میرسه که

a.      تئوریسین های خوبی داشته باشه

b.     برای تئوری هاش مبنا و فونداسیون قوی داشته باشه

c.      همه اهالی اون جامعه هدف رو باور داشته باشن و عمل کنند.

6-     راه مستقیم یه راهه. اون هم راهیه که از عالم کثرت پات رو بذاری در عالم وحدت و به لقاءالله و فنا الی الله بپیوندی و بقیه راه ها به بهشت منعم و یا جهنم زجر و عذاب ختم میشه و به بالاترین جایگاه ممکن نمی رسیم و در نتیجه پشیمانیم که چرا می تونستیم به تکامل برسیم و خودمون "ظلمت نفسی" به نفس خودمون ظلم کردیم؟

7-     همه ما مسلمونا و شیعه ها رنگ آتش را نخواهیم دید. مگر اینکه شیطون با کمک همین جمله و وسوسه و انکار و تشویش خاطر ما، مار و گول بزنه و شرط 3 قسمت c بخاطر ایمان ضعیفمون صبر و استقامت و پشتکارمون رو و گوهری که تو دستمونه رو واسمون به دلیل نادانی و جهالتمون از ندونستن قیمت و بهایی که اون گوهر(شیعه) داره ازمون شیطون بقاپه و ما رو گمراه کنه

8-     با به تنها چیزی که نیاز داریم اول عمل کردن به چیز هایی که می دونیم و نسبتا که این شرط بر طرف شد برای اینکه گول ظلمت و نادونی مون رو نخوریم علم اندوزی تا  این کلام گهر بار  پیامبر که " زگهواره تا گور علم و دانش بجوی"

a.      علم و دانش حقیقی که ما رو بسوی نور دعوت می کنه

b.     علم و دانشی که به ما اول یاد بده چطور زندگی کنیم

c.      چجوری آدم بشیم.

d.     چجوری از رب واحد بخواهیم که ما رو هدایت کنه و مسیر نور رو به دل و چشم ما بتابونه تا ما راه رو در این تاریکی پیدا کنیم.

e.      علم شیعه، دعا های شیعه، سوگواری های شیعه، محرم و رمضان و شهادت و ولادت و اعیاد و ایام الله هاست که ... طرز ازدواج و به خاک سپاریمان. همه و همه نور است و وقتی ارزش اون ها و قدر منزلت اونها رو درک می کنیم که اونها رو نداشته باشیم و یا ظلمت رو از دل های زنگار زدمون پاک کنیم.

والسلام

و صل الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

سید صابر طباطبایی یزدی

13 رمضان 1427 هجری قمری

15 مهر 1385 هجری شمسی

7 اکتبر2006 یا 2006-10-07 میلادی

20:58

 


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:56 عصر

به این اصطلاح خوب فکر کنیم. گرداب
ذهنیت گرایی به تو می گوید تو چشمانت را بسته ای و هر چه بدی می بینی به روی خودت
هم نمیاری. ذهنیت گرایی به تو می گوید؟کجا ناب ترین و بی انتها ترین معلومات وجود
دارد؟ کجا ناب ترین و بی انتها ترین برنامه زندگی برای انسان برای رسیدن به بی
نهایت اتخاذ شده است؟ا


راهنمایی: لطفا از مذاهبی که دین را از
سیاست جدا می دانند پیروی نکنید زیرا آنها برای نفس و پول و جاه و منافع خودشان بدلیل متفاوت بودن با
هدفشان پیروی نمی کنند. هر جایی دیدید که بی توقع ترین مردمان (از لحاظ مقام و پول
و جاه و قدرت و ثروت) فقط برای خدمت به شما سرویس دهی می کنند، دنبال رسم عاشقی
باشید. هر کجا دیدید که مردم به جای دعوت به شهوت رانی زیاده از حد و بی حد و مرز
هست دوری کنید.


وقتی تکامل انسانی شما بی معنا شود (
مرجع 1) و انسان در گرداب ذهنیت گرایی بیافتد، در انتخابش گرایش به کمونیست و
فراموش کردن خدا میافتد. و راضی خواهد به اینکه یواش یواش و دونه به دونه به این
راضی بشه که اسم خداش رو از زندگیش خط بزنه. کسی که اینگونه در حال حرکت می باشد و
روندی اینگونه دارد، حتما به سویی دارد پیش می رود که قدر خدای را که ندانست قدر
عشق را نمی داند و سپس قدر و منزلت دین و دنیا و عمر و عاشقی و از خود گذشتگی و
تفکر را از دست خواهد داد. و انسانی که این ها را از دست بدهد، حیوانیست سرگردان
در گرداب ذهنیت گرایی که از تزریق ذهنیت های شیطانی و مختلط شدن حق و باطل گرائیده
است.


پس جایی که نور را از آن بیرون کنی
بدلیل نداشتن سنخیت در این دو، ظلمت وارد دل شده و همه قلب را می پوشاند و نه با
تقوا و قرآن و نماز و هیچ چیز دیگری هدایت نخواهد شد مگر (خلوص نیت + توبه +
تقوا)+ یه عالمه پشت کار و جدیت در کار



مرجع1 : در آمدی سیر و سلوک دروس استاد
آیت الله مجتبی تهرانی


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:56 عصر

به نام خدا

درد دل نمی کنم

...

تو همین فکر ها بودم که تلویزیون یه آقایی که روحانی هستن من رو به خودش جلب کرد. او داشت از این می گفت که خیلی احساس ها و حرف ها هست که برای بیان و انتقالش ما نمی تونیم از دامنه لغات بهره ببریم و شاید هیچ لفظی برای بیان دیده و تجربه هامون نداشته باشیم و اینجوری ادامه داد که :"کسی که نسوخته و فقط نویسنده است می تونه انشائی رو آماده کنه با موضوع اینکه " من سوختم" و وقتی شما یه آدمی رو که واقعا هم سوخته رو میاری و پای توصیف سوختن اونها میشینی میبینی تفاوتی نیست.

و به اینجا موضوع رو ختم کرد که معرفت گفتنی نیست و من رو یاد این شعر سیاوش قمیشی می انداره که :" همه حرفا که آخه گفتنی نیست".

وبلاگ امام رو درخواست کردم. آدرسش اینه "امام دات پرشین بلاگ دات کام" اما نمی دونم از امام زمان بگم با از ائمه بگم یا از امام خمینی. اما تو فکرش هستم که بنویسم.

می خوام مثل شهدای خودمون که تو جوونی وصیت نامه ای نوشتن و از میان ما رفتند من هم به بهانه رفتن پیزی بنویسم و ببینم اصلا آماده رفتن هستم یا فقط حرف میزنم که دارم آماده میشم. ؟ ؟

الهی شکرت که امروز هم نوشتم.


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:56 عصر

لینک لینک دیگه ای که راجع بهش ابوذر حرف زد


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:56 عصر

روی این لینک کلیک کنید. سبحانک یا ما عرفناک سبحانی ما اعظم شانی

گفت:کتاب ( پله پله تا ملاقات خدا) رو بخونید.

گفتم:اگه نخونی ؟

گفت: ( البته اگه) نخونی بهش میرسی.

گفتم ازت سوال دارم؟

گفت: به صدای درونت گوش بده! هر چی گفت. همون رو بکن

گفتم: اگه شیطون با همون صدا وسوست کرد چی؟

گفت: شیطون با من چی کار داره. مگه من کیم؟

این حرف رو با یه حالتی زد و من رو بر انگیخت و حدافظی کرد و رفت

من حرفاییش که برام خیلی جالب بود رو ابتدا زدم حالا میرم سراغ بقیه سوال هام.

الان که دارم می نویسم همش تو فکر


<   <<   6   7   8      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ