سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 86 دی 20 , ساعت 12:0 صبح

عالم ماده با طول سال هایی که ما محاسبه می کنیم و می گوییم میلیارد سال، وقتی از نشئه و عالم دیگر دیده شد، همانند لحظه ی بسیار کوتاهی است. شاید یک جرقه. وقتی با برنامه ی شبیه ساز ستاره و کهکشان ها کار می کردم دیدم که ده میلیارد سال را در هر ثانیه از جلوی چشمانم عبور می داد. به این فکر افتادم که پشیمانی در روز جزا که نامه عمل را بدست مان می دهند و طبق احادیث و روایات نشئه، نشئه ای است که انگار همان موقع داریم این کار را انجام می دهیم. به خود نمی گوییم کاش این زندگی را که بسان لحظاتی بود صبر می کردیم و صبر تا دستورات خدا را سرپیچی نکنیم؟

پوچی این عالم را، کم ارزشی عالم کوتاه مدت را آنجا درک می کنیم و معلوم میشه چرا پشیمان هستیم و چرا دوزخی پشیمان است و چرا بهتر از آن هم پشیمان است و چرا امیرالمومنین نیست. و معنی این آیه که ان الانسان لفی خسر را درک میکنیم.


شنبه 86 دی 8 , ساعت 12:0 صبح

22- حفص بن غیاث گوید: در مسجد الحرام حاضر شدم و ابن أبى العوجاء از

                        احتجاج-ترجمه جعفرى ج2 ص: 259

امام صادق علیه السّلام در باره این آیه مى‏پرسید: »هر گاه پوست تنشان پخته شود و بسوزد آنان را پوستهاى دیگرى جایگزین سازیم تا عذاب را بچشند- نساء 56» که آن پوستهاى دیگر چه گناهى مرتکب شده‏اند؟. امام علیه السّلام فرمود: واى بر تو آن آن است و آن غیر آن! گفت: مثالى در این باره از امور دنیا برایم بزنید فرمود: بسیار خوب آیا فکر مى‏کنى اگر مردى آجرى را بشکند سپس بر روى آن آب بریزد سپس آن را به همان شکل اوّلیه خود بازگرداند مگر نه این است که آن آن است و آن غیر آن؟! گفت: آرى همین طور است خدا بر عمرت بیفزاید «1) .­1

احتجاج-ترجمه جعفرى    ج259    2    »احتجاج امام صادق علیه السلام«»در انواع علوم دینى بر گروههایى زیاد با مذاهب و عقائد مختلف« .....  ص : 187

بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار    ج219    10    باب 13 احتجاجات الصادق صلوات الله علیه على الزنادقة و المخالفین و مناظراته معهم .....  ص : 163

19 ما الامالى للشیخ الطوسى جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِى الْمُفَضَّلِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ عَاصِمٍ «3» عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الشَّاذَکُونِىِّ «4» عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ «5» قَالَ کُنْتُ عِنْدَ سَیِّدِ الْجَعَافِرِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع لَمَّا أَقْدَمَهُ الْمَنْصُورُ فَأَتَاهُ ابْنُ أَبِى الْعَوْجَاءِ وَ کَانَ مُلْحِداً فَقَالَ لَهُ مَا تَقُولُ فِى هَذِهِ الْآیَةِ کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها هَبْ هَذِهِ الْجُلُودُ عَصَتْ فَعُذِّبَتْ فَمَا بَالُ الْغَیْرِ یُعَذَّبُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَیْحَکَ هِىَ هِىَ وَ هِىَ غَیْرُهَا قَالَ أَعْقِلْنِى هَذَا الْقَوْلَ فَقَالَ لَهُ أَ رَأَیْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَمَدَ إِلَى لَبِنَةٍ فَکَسَرَهَا ثُمَّ صَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ وَ جَبَلَهَا «6» ثُمَّ رَدَّهَا إِلَى هَیْئَتِهَا الْأُولَى أَ لَمْ تَکُنْ هِىَ هِىَ وَ هِىَ غَیْرُهَا فَقَالَ بَلَى أَمْتَعَ اللَّهُ بِکَ «7» طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز    متن‏ج217    1    الحدیث 435 احتجاجات الصادق صلوات الله علیه على الزنادقة و المخالفین .....  ص : 217

 ]الحدیث 435 احتجاجات الصّادق صلوات اللّه علیه على الزّنادقة و المخالفین[

فى المجلّد الرابع من البحار: )کتاب الاحتجاج( باب »احتجاجات الصّادق صلوات اللّه علیه على الزّنادقة و المخالفین« )أمالى الطّوسى( عن حفص بن غیاث قال: کنت عند سیّد الجعافرة جعفر بن محمّد علیهما السّلام لمّا أقدمه المنصور فأتاه ابن أبى العوجاء و کان ملحدا فقال له: ما تقول فى هذه الایة: کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها هب هذه الجلود عصت فعذّبت فما بال الغیر یعذّب؟ قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: ویحک هى هى و هى غیرها قال: إعقلنى هذا القول فقال له: أرأیت لو أنّ رجلا عمد إلى لبنة فکسّرها ثمّ صبّ علیها المآء و جبلها ثمّ ردّها إلى هیئتها الاولى ألم تکن هى هى و هى غیرها؟ فقال: بلى أمتع اللّه بک.


دوشنبه 86 آذر 26 , ساعت 9:53 صبح

کتاب محمد (ص) پیام آور خداوند مشتمل بر فصل های از تاریخ اسلام می باشد که به بررسی بسیاری از مطالب پرداخته که مطالعه ی آن برای هم مسلمان لازم است و من هم به همین دلیل به آن مراجعه کردم و در حال مطالعه ی آن هستم و در همین حین می خواهم دست به دست نویسنده داده و برای تراوش ذهنی بیشتر خودم و نویسنده ی کتاب و شما خواننده ی عزیز، بعضی مطالب را بیشتر توضیح بدهیم. بعد از مطالعه ی اولین نوشته به ذهنم رسید که راجع به هدف فعلی و فاعلی بیشتر بگویم. و شروع به تایپ کردم که:
کاش یه مثال هم میزدید. مثلا خداوند از آفرینش انسان ها سودی نمی برد. شعری در ادبیاتمان داریم به این مضمون که: او خلق نمی کند تا سودی کند ، بلکه هدف او این است « تا بر بندگان جودی کند (لینک این جمله). علامه جوادی آملی در تفسیر سوره ی ابراهیم (خرید آنلاین سی.دی تفسیر)در ذیل مضمون آیه ای که خداوند عزیز است و اگر بخواهد (ان یشا یذهبکم و یات بخلق جدید) (لینک آیه) نکته ای را گفتند که بسیار دقیق و ظریف است.
ایشان فرمودند فاعل با انجام عمل ارادی، سه مطلب را در سرانجام دارد. اول اینکه در مقصد ایستاده و دوست ندارد ثابت باشد زیرا سقوط می کند. مطلب دوم اینکه مسیری را در پیش دارد صعب و با وجود امیال و شهوات  مستصعب که کار را مشکل تر می کند. سوم اینکه با انجام عمل از این دو عبور کرده و به سومی میرسد (مقصود یا مقصد) که غایت اوست و در این مسیر او به تکاملی هر چند نسبی می رسد که از مقصود کسب فیض می کند. اما نکته اینجاست که خدا نیافرید تا سودی کند خدا نیافرید تا جودی کند !!!  اما مطلب بسیار دقیق است و می بینیم که بسیاری از صفحات وب این مطلب را نوشته اند که بعد از اندکی تامل، در میابیم که تعبیر باز هم نادرست است. بعد از جستجوی ساده در گوگل متوجه شدم که بسیاری به این مطلب پرداخته اند که شاید آنها هم منظور ما را داشته اند. اما بی پیر مرو تو در خرابات زیرا که استاد ما این مطلب را موشکفانه کاوش کرده و این ظرافت را گوشزد کرده است.
خلاصه اینکه خداوند عزیز است. در زبان عربی به زمینی که بسیار محکم است واژه ای از ریشه ی عزز می نامند. عزیز صفتی از خداوند است که در فارسی با کلمات شکست ناپذیز و نفوذ ناپذیر بیان شده که منظور این است که هیچ نقصی بر ذات اقدس اله وارد نیست .از همه ی مخلوقات، که مخلوقات خود هر چه دارند از خداست.


شنبه 86 آذر 24 , ساعت 12:6 صبح

دنیا و زیبایی های فریبنده اش (چه رسد به پلیدی های بی ارزش دنیا) برای انسان های کامل که همان ائمه هستند وجهی از تصرف را ندارد و نمی تواند برای آنها خود نمایی کند و از طبیعت که بسان جهنمی است مصون و ایمن هستند چون آنها این دنیایی ناچیز را با نور خود گلستان کرده اند همانطور که ابراهیم آتش نمرود را گلستان دید و در او اثری نکرد. شیطان که بسان سگ پاسپان خانه است با دوستان و اولیای خدا همچون خود اهل خانه آرام و سرد است. آتش هم سرد می شود.

این اثر عقل است که سپر است در برابر جهل ها و غفلت های دنیوی که همیشه دشمن اصلی ماست. برای عقل کل هایی مثل ائمه، نور وجودی عقل شان که همان پروژکتور روشن کننده ی راه است، همه ی جز ء جزء و کثرت جهل و تاریکی های دنیا را روشن نموده است و عالم را که در پس تیرگی همچون شب که در پس روز است پنهان شده ، طلوع فجری است، که برای آن بزرگان ، بسان آیه ی شریفه است که

تا طلوع صبج بهشت و رضوان الهی ، شب دنیایی از ابتدا تا انتها همه و همه اش سلامت و شب قدر است.

امام خمینی ره در کتاب جنود عقل و جهل ص 46 و 47 می فرمایند:

زیرا که دار طبیعت را در نقوس کامله به هیج وجه تصرفی نیست و از لهیب جهنم طبیعت به کلی مامونند زیرا که آنها طبیعت را نیز الهی نمودند و شیطان آنها به دست آنها ایمان آورده است.

پس جلوه ی نور عقل کل آنها سراسر طبیعت را مقهور حکم خود فرموده و لیله ی عالم طبیعت از اول آن تا مطلع فجر یوم القیمه برای آنها لیله قدر است


چهارشنبه 86 آذر 14 , ساعت 11:1 صبح

استاد جوادی آملی در تاریخ 13 آذر 1386 در مسجد اعظم، سخنانی را ایراد فرمودند که خلاصه ی آن را می آوریم:
نکات : """"...هذا القرآن..." """اشاره به قرآن داشته باشد و یا همه ی کتب، باید توجه کرد که هدف از نزول تمام کتب الهی هدایت بشر بوده و همگی برای انسان هدایت و برای جامعه و اخلاق و ... مشترکاتی دارند که توهین و کم ارزش شمردن ادیان دیگر و کتب دیگر دور از اسلام است. البته دین و کتاب تحریف نشده ی رسولان پیشین مد نظر است و این ظرافت را لحاظ کنید.
همانطور که در دو آیه ی انتهایی سوره ی بقره می خوانیم که """"...لا نفرق بین احد من رسله..."""" که در ادعای توحید و انزال کتب آسمانی و ایمان به غیب ها مثل کلیات وجود جهنم و بهشت و فرشتگان و نزول وحی از جانب فرشته وحی و بعثت رسولان و حقانیت ها مشترکند و فرقی در اساس و کلیات نیست و فقط این مطلب مد نظر است که بعضی بر دیگران برتری داده شدند و سرّ فضیلت بعضی بر بعض دیگر در جلسات گذشته اشاره شده است.
نکته ی بعدی این است که برابر آیه 19 سوره آل عمران """"ان الدین عند الله اسلام..."""" نزد خداوند دینی بجز اسلام پذیرفته نیست و هیچ پیامبری دعوت نکرد مگر به اسلام، و هر کس مومن به پیامبر زمان خودش و تکالیف مذهبی و عقلی پیامبرش عمل کرده باشد و از دنیا رفته باشد، با همان سنجیده می شود و جایگاهش محفوظ است.
برابر آیه ی سوم سوره ی آل عمران "...و انزل التورات و الانجیل (3) من قبل هدی للناس..." خداوند کتب پیشین را نیز برای هدایت بشر فرستاد و قرآن نیز نزول آنها را از طرف ذات اقدس اله می دادند و به حق بودن آنها توجه می دهد و تصدیق می کند. هم پیامبران و هم کتب.
در زمینه ی پاسخگویی به این شبهه که :
قرآن وحی است. اگر موافق عقل است لازم نیست و اگر مخالف عقل است حجت نیست.

ادامه مطلب...

دوشنبه 86 مهر 9 , ساعت 9:0 عصر

خداوند می فرماید:"آنان که از آن چیزی که ما رزق و روزی شان کردیم، انفاق می کنند". بعد از تقوای عملی و تقوای اعتقادی، نوبت تقوای مالی است. پاک بودن مال انسان نیز از تقوای متقیان است. آن کسی می تواند به تقوا و فلاح برسد که انفاق کند و روحش چنان تطهیری می شود که قرآن را درک می کند. این مساله چونان اهمیت دارد که احادیث زیادی وارد شده که اگر مردم می دانستند که چقدر خشنودی خداوند عائد آنها می شود هیچ وقت دست سائلی را رد نمی کردند. و این ارزش بدان دلیل است که سنگین ترین مرض که شح و بخل درونی است درمان می شود. در ضمن این مال باید از دارائی حلال باشد مثلا خمس و زکات داده شده باشد. از راه درستی بدست آمده باشد.

این بخل درونی رفته رفته در انسان زیاد می شود چنان که اگر همیشه در حال ترمیم این مرض نباشیم به چنان بخلی تبدیل می شود که در عاقبت انسان باعث ضلالت می شود. همه ی رذایل مثل بخل اینگونه اند.

انفاق از علم و مال و وقت و عمر و طعام (که آن را اطعام گویند) و حتی اجزایی که بعد از مرگ به دیگری می توانی اهدا کنی. هر چه از علم انفاق کنی زیاد هم می شود، پس به همان صورت است فرمایش خداوند متعال در قرآن که انفاق و بخشش را به 7 برابر و آنوقت به 100 برابر و آنوقت به دو برابر و در نهایت به قدری که خودش می داند و برای ما قابل شمارش نیست زیاد می کند.
ادامه مطلب...

یکشنبه 86 مهر 8 , ساعت 11:0 صبح

واقعا هم همینطوره. چی؟ اینکه قرآن واسه این اومد که ماها رو از آتش نجات بده. چرا؟ به نظر من ما آدم ها بدون دین نمی تونستیم راه رو از چاه تشخیص بدیم. ثابت کنم؟ من وقتی به این باید ها و نباید و گزاره های دینی نگاه می کنم به عظمتی ازز توصیه های اخلاقی بر می خورم که این رو می فهمم. شما چی تا حالا نشده خودتون رو مثل رشته ای که توی دانشگاه درسش رو تو دانشگاه خوندین بشینید و تمام این احادیث رو یه نگاهی بندازید. یه فاز مطالعاتی برای خودمون باز کنیم و  خیلی جدی چهار سال پیش مکتب امام صادق درس بخودنیم.

توی یکی از دعاهای امشب که شب قدره، می خونیم. قبل از اینکه قرآن رو باز کنیم میگیم. خدایا این قرآن اومد تا ما رو از آتش نجات بده و تعبیر بنده اینه که فقط با خوندن و پی در پی مقایسه ی اعمالمون با قرآن می تونیم نجات پیدا کنیم که خوندن و انس گرفتن یقینا درجه و مقام بالایی از این طی طریقه.


شنبه 86 مهر 7 , ساعت 9:0 عصر

این بار نیز خلاصه ای از تفسیر سوره ی بقره که توسط آیة الله جوادی آملی ایراد شده است می پردازم.

نماز برای فرد مسلمان فریضه ای است واجب که بعد از مراحل ایمان که در مقاله ی قبلی خلاصه ای از آن ارائه شد، خواندیم که انسان جستجوگر همواره سوال هایی دارد که باید به آنها جواب دهد و فطرت خود را بشناسد و در این مسیر که به نظر من همان سیر و سلوک است در مسیر تکامل، گام بر می دارد تا آنجا که ایمان خود را از روی آیه ی 285 بقره کامل می کند و بعد از آن یاد می گیرد که نماز بخواند و از کلام ائمه معصومین و یا از رساله با فرائض خود آشنا می شود و می فهمد که باید خدا را اینگونه عبادت کند و بعد از آشنایی با چگونگی ادای فرائض با آداب واجب و مستحب آن که حدود 4000 مورد است آشنا می شود و رفته رفته اسرار نماز را یا در میابد و یا کسی سر راه او قرار می گیرد و او را از اسرار نماز آگاه می کند و در این طریق مسیر را سالک می پیماید.

نمازی که از ما خواسته اند بخوانیم نشانه هایی دارد . نماز باید طوری خوانده شود که هم خود ایستاده باشد و هم توانایی ایستادگی بخشیدن به دیگران را داشته باشد و اولین نشانه ی این نماز آن است که برای خود کسی که نماز را می خواند ، دو نشانه ی دوری از گناه و ترغیب به انجام واجبات -همگی- را برای نمازگزار فراهم می کند یا خیر. تا آنجا میرسد که در صحرای کربلا نمازی می خوانند که ...

نمازی که از آن تعبیر به ستون دین شده چنین نمازی است که بعد از یاد گرفتن و صحیح خواندن و رعایت آداب و پی به اسرار بردن رفته رفته و تدریجی در نمازگزار واقعی ایجاد می شود.


پنج شنبه 86 مهر 5 , ساعت 8:0 عصر

خلاصه ی تفسیر سوره ی بقره آیات ابتدایی از 1-5 در بیست جلسه ی اول تفسیر این سوره توسط استاد آیت الله جوادی آملی دامت برکاته می شنویم:

کسانی که به دین خدا ایمان می آورند از طریق پیامبران و ایمان ابتدایی ابتدائاً ایمان به پیامبری خود اون پیامبر است که قدم های بعدی در تکامل ایمانشان را بر می دارند. انسان ابتدا عقل خود را در میابد و سپس در تنهایی های خود برای این عالم خالقی را میابد و بعد به دنبال حجت می گردد و سخن هر کسی را که خود را فرستاده ی خدا بداند گوش فرا می دهد و سپس در بین پیامبران (چه فرستدگان و رسل واقعی و چه دروغین ها به براهین آنها گوش می دهد و براحتی از پس سنجش اینکه کدام جهان بینی به فطرتش می خورد در میابد که پیامبران الهی حرفی وحدت زا می زنند و از آنجا به بعد در تمامی فروع راه را میابد.
ایمان به غیب را از ایمان به خدا در میابد. زیرا هیچ پیامبری نیست که فرمان اینکه تو پیامبری را از خدا به صورت وحی نگرفته باشد. پس از ایمان به خدا ایمان به وحی و ایمان به پیامبر را دارا می شود. سپس ما مسلمانان ایمان به قرآن و اینکه این قرآن بدون هیچ قصوری از جانب خدا بوسیله ی فرشته ی وحی بر قلب پیامبر فرود آمده می رسد.ایمان به روز حساب و معاد و قیامت را نیز از اینکه هم سخن پیامبر است و هم اینکه ایمان های قبلی همگی، و عقل و حساب و کتاب ناقص دنیا او را به یاد حساب و کتاب دقیقی می اندازد که اگر نباشد خارج از عدل است. 
در انتهای سوره ی بقره آیه 285 که قرائت آن بعد از نماز نافله ی عشاء تا صبح ثواب عبادت را نصیبمان می کند نیز می خوانیم که : آمن الرسول بما انزل الیه ... که در آیه 2 به صورت فی الجمله و خلاصه و در این آیه به تفصیل و بالجمله آمده و جزئیات ایمان را برای مسلمانان تشریح کرده.


جمعه 86 مرداد 26 , ساعت 9:0 عصر

به نام خدا

خردگراها در مقاله ای هم نام با این نوشته سعی در ابطال و ارائه ی براهینی مبتنی بر مسائلی که خواهید خواند کرده اند و این جریان به این نکته بر می گردد که اگر بشر خدا را کافر شود و یا برای خداوند عالم شریکی قائل شود چه ضرری می کند که در ادامه ی عقوبت آن عذابی  در انتظارش است؟ اصلا یعنی چی که .. یکی خدا رو هم قبول نداشت .. ضرری که برای خدا متحمل نمیشه بفرسته اون فرد رو توی بهشت؟!!! ... برای آشنا شدن با دلیل اینکه چرا بشر با زندگی حیوانی خود در این دنیا یکی از بهشت و جهنم را برای زندگی ابدی خود برخواهد گزید به مقاله ای با موضوع شرک و کفر چرا زندگی ابدی مرا به خطر می اندازد مراجعه کنید. من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم ، تو خواه پند گیر و خواه ملال

سایت مربوطه برای رسیدن به اهداف خود چنین می نویسد: این ادعای محمد در چند جای دیگر قرآن از جمله سوره یونس آیه 38، سوره هود آیه 13، سوره الاسراء آیه 88 و سوره الطور آیه 33 و 34 بصورتهای مشابه با تفاوت های جزئی از قبیل اینکه بجای اینکه بگوید "سوره ای بیاورید" میگوید "کتابی بیاورید" آمده است. بالاخره معلوم نیست قرآن مخالفان خود را به سرودن آیه میطلبد و یا به سرودن سوره و یا کتاب؟ این خود تناقضی آشکار در قرآن است.

اینکه قرآن می گوید اگر می توانی کتابی بیاور اگر می توانی سوره ای بیاور اگر می توانی آیه بیاور اگر می توانی  ... که نخواهی توانست حتی اگر دست به دست دهند تمام جن و انس ---- تناقض دارد؟ من به این آقایی که به اسم آْرش بی خدا می نویسه میگم: کتابی مثل قرآن بیاور یعنی مجموعه ای مثل اسلام بیاور که مثل سید حسن نصر الله که در سالروز پیروزی بر صهیونیسم و آمریکا(یی که سال هاست به آنها سلاح می فروشد و از آنها پشتیبانی می کند) هم هستیم ، می توانی مثل حضرت محمد (ص) دینی بیاور مکتبی(از همان کلمه ی هم خانواده ی کتاب) بیاور که جلوی همه ی بت های استکبار و استبداد بیایستد و نتوانید با کشتن و 8 سال جنگ و سالها تحریم ذره ای به پیروان آن مکتب آسیبی برسانید.

اگر در نزد شخصی که اطلاعی از قرآن ندارد یک جلد قرآن و یک جلد از اشعار خیام قرار دهید و به او بگویید که یکی از این دو کتاب از آسمان آمده است و از او بخواهید که کتاب آسمانی را از کتاب زمینی تمیز دهد مطمئن باشید که اثر خیام را انتخاب خواهد کرد، خودتان آزمایش کنید.

چقدر این ها به تنگی افتاده اند که اینجوری بحث می کنند. معجزه قرآن به حدی است که اگر آن را در کل اینترنت هم پخش کنند باز می توان آن را کنار هم گذاشت.

 


<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ