سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سوگند به آنکه جانم در دست اوست، برتر از بردباری با دانش چیزی باچیز دیگر گرد نیامد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:27 عصر
پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:27 عصر

امروز روز پروین اعتصامی (لینک زندگی نامه)است. نمی دانم چرا مثل او در روزگار ما کم است؟ یا از دیدگان پر گناه ما خوبی ها فرار کرده اند اما می دانم که خواستن و چنگ زدن و تلاش کردن برای شدن به چنان شخصیت هایی برای ما جوانان گناه نیست بلکه انتخاب الگوی مناسب برای کشوری که در آستانه رشد و ترقی همه جانبه است یک وظیفه و بهتر بگویم یک مسئولیت است.
برای پروین فاتحه ای بخوانیم ...
برای پروین فاتحه ای بخوانیم ...
ادامه مطلب...

پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:27 عصر

اینا تعریف نیست. حقیقت دل منه که می خوام فقط بنویسمشون. می خوام ازین به بعد کمتر جر کنم. چون نصیحتی است که شده و ازون مدل هاشه که که اگه گوش ندم چهار روز دیگه خرمو میچسبه. بهتر بگم مث اونهایی نیست که امشب شب آخر امتحانی باشه و با یه نمره ای بین ?? و بیست اگه پاسش کردی بره و دوباره سراغت نیاد ازون چیزایی که بهتره دفعه اول خودتو باهاش سازگار کنی و یادش بگیری و بهش ایمان داشته باشی و تا آخر عمرت حتی اگه شده بار ها تکرارش کنی تا حادثه ای که بهت یاد داده اند تا اینگونه باشی فراموشت نشه. چون به نظرم خیلی مهمه.

برم سر اصل مطلب:

یکی از خوبی هایی که برای یه عالم، ارزشه اینه که ما باید باز هم با هم حرف بزنیم و اگر هر جور حرفی میشه بینمون دوباره که میایم کنار هم برای لحظاتی وقت حرف زدن رو به هم بدیم. و گوش بدیم اون همیشه اینطور بوده و شنیده. و گذاشته من از شانسم برای حرف زدن و گفتن احساس درونیم چه پشیمانی چه شکوه ........

بزرگترین چیزی بوده که من تا الان همیشه در ظاهر و باطن ستودمش. حقا که ستودنیست.

صابر طباطبایی یزدی صابر طباطبائی یزدی ??:??


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:27 عصر

سه ساله دارم وبلاگ می نویسم ولی هنوز جای کلید های کیبورد رو حفظ نیستم. توی اولین سالی که وبلاگ می نوشتم همیشه وقتی می خواستم دنبال مطلبی بگردم که راجع بهش بخونم و ببینم نظر بقیه وبلاگ نویسا چیه. گیر می کردم.
اگه از موتور سرچ گوگل استفاده می کردی که به کلمات حساس بود نه به موضوع اون کلمات و اگر می خواستی دنبال عبارت های بزرگ بگردی که باید حداقل فکر کنم ?? تا عبارت رو تست می کردی و به طور جامع به همه وبلاگ ها و مطالب با اطمینان کامل نمی تونستی بگی که همه اون مطالب رو خوندی و یا نه؟
دیروز یه مطلب جالب به نام وب-? توی صفحه اول این پرشین بلاگ خوندم که انگشت حسرت را گزیدم.
اون موقع فهمیدن یه چیزی کاملا واضح و ساده بود و این بود که راه حل چیه ؟
من دو تا راهع حل به ذهنم رسید که :
اولا اینکه اگر من می خوام راجع به جغرافیا بنویسم برم یه وبلاگ بزنم و همه کلمه های کلیدی رو برای گوگل توش بذارم و خود بخود با مطالب مرتبطی که قراره اونجا نوشته بشه دیگه مشکی با گوگل نداریم که چیزای نامربوط بیاره.
ادامه مطلب...

پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:27 عصر

پَرسه

بارون و دوست دارم هنوز

چون تو رو یادم میاره

حس می کنم پیش منی، وقتی که بارون می باره

بارون و دوست دارم هنوز

بدون چتر و سر پناه

وقتی که حرفای دلم، جا می گیرن توی یه آه

شونه به شونه می رفتیم؛ من و تو، تو جشن بارون

حالا تو(خدا) نیستی و خیسه؛ چشم های من و خیابون

بارون رو دوست داشتی یه روز

تو خلوت پیاده رو

پرسه پاییزی ما، مُرداد داغ دست تو

بارون رو دوست داشتی یه روز

عزیز هم پَرسه من(نماز)

بیا دوباره پا بِکُُن، تو کوچه ها قدم بزن

بیا دوباره پا بِکُُن، تو کوچه ها قدم بزن

بیا دوباره پا بِکُُن، تو کوچه ها قدم بزن

بیا دوباره پا بِکُُن، تو کوچه ها قدم بزن

بیا دوباره پا بِکُُن، تو کوچه ها قدم بزن

بیا دوباره پا بِکُُن، تو کوچه ها قدم بزن


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:27 عصر

آره اینجا سوژش ادبیات اما من الان دلم پر غصه است زیر فشار فکری و روحی و اینکه هیج کاری از دستم بر نمی آد دارم له می شم. یکی بهم بگه آخه من چه گناهی کردم که تازه خیر سرم بین اون جوونایی هستم که روم نشده تو خونه بخورم و بخوابم و کار واسم جور شد همه چیشو با کله قبول کردم حتی کسی نبود براش درد دل کنم وقتی اینجا به من توهین می شد و از بی سوادی رئیس هام که هیچ نبفهمن از کامپیوتر، بعضی موقع ها فقط همون صدای درونیم بود که با خودم درد دل می کردم و میگفتم اگه مشکلاتم رو به دلسوزم بگم که برام غصه می خوره و اگه به نامهربان ها بگم انگار که نگفتم و ...

بابا اسم غریبی توی زندگی نامه من بوده. نمی خوام ادعا کنم، اما من فقط از نعمت ... محروم نبودم. من سایه سنگین و وحشتناک یه نحسی به نام ... همیشه آزارم می داده. هنوزم وقتی فکر می کنم میبینم تنها اثر مثبت این قضیه فقط بخاطر ذرون محکم من بوده که از مادر و مادر مادر بزرگ (مادر پدر بزرگ مادریم) به ارث بردم.

عجیبه عکس امام همیشه جای پدرم بوده و شاید من با اون حرف میزدم و ... رو دیدم. و جای مادر بزرگ و پدر بزرگ


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:27 عصر

کانون فرهنگی ایرانی و اسلامی ما?  قم است. این رو به این خاطر نمی گم که الان بخاطر هدفی اومدم. این روبخاطر این میگم که شهر رو یه چرخ بزنی. گوهرشناس باشی قدر گوهر واقعی و ارزش اون رو می فهمی. و گرنه فکر میکنی یه تیکه سنگه و میندازیش دور. و فکر میکنی که اینهایی که صبح تا شب میگن طلا نقره و یا برلیان همه شون یه تخته کم دارن!
آره اونها هم نسبت به تو همین حس رو دارند. آخه این همه وحی اومده این همه پیامبر واسه رسالت نماز برگزیده شدند و تو تارک الصلوه هستی؟
ما که اومدیم و خیلی بیشتر به اون چیز هایی که می خواستم رسیدم.
خدا زیاد کنه.
طمع در خیر ِخدا دارم
و تنها آرزو و افتخارم? همین هستش که گفتم.
طلبگی آرزو افتخارمه و خدا کنه که لایق این راه باشم که تا آخر مسیرش رو به سلامت و رستگاری و عاقبت بخیری و روسفیدی طی کنم.


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:27 عصر

خدا از آدم هایی که ضعف خود را می خواهند با خدا پرستی جبران کنند بیزار است. (دکتر علی شریعتی(
چقدر جمله زیباییست. بهش دقت کنید.
برخلاف نگاه اول که من فکر کردم داره با خداپرستی مبارزه می کنه؟ دیدم نه! چه معنای شگرفی!
اما
اما
خیلی زیباست
تو ذهنم آدم هایی رو مثال زدم که اونها
بجای خودسازی
خداپرستی رو پیش گرفتند و فکر میکنند در امتداد هم میشه کمبود های اون یکی رو کم گذاشت.(البته که اگه همه سعی و تلاشت رو کردی و نتونستی خداوند پر میکنه، اما: باید فکر کرد که این دو با هم به فضل می رسد.)
و اشکالاتشون رو نادیده گرفتند
و فکر می کنند نماز و عبادت (به خودی خود بد نیست ها) جای مهر روی پیشونی(به خودی خود بد نیست ها) نماز شب (به خودی خود بد نیست ها)
اما اشکالات رفتاری، ساختاری، فرهنگی، بی سوادی مون، رو جبران میکنه.
بسیار جمله زیبایی بود و با معانی عمیق و ژرف که باید باز هم فکر کنم بهشون.

این عکس هم میگذارم ولی بدونین که هیچ ربطی به حرفایی که زدم نداره. اما به خالق این مغز فکر کنید. به خالق انسان فکر کنید
http://www.nasa.gov/images/content/165485main_image_feature_720_ys_full.jpg
خدا از آدم هایی که ضعف خود را می خواهند با خدا پرستی جبران کنند بیزار است. (دکتر علی شریعتی(
ان شاء الله که ما جزو دسته بالا قرار نگیریم و اگه هستیم بفهمیم و نفس مون رو ادب کنیم و از این دسته بیرون بیاریمش


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:27 عصر

به نام خدا

از کفر من تا دین تو راهی به جز تردید نیست

دلخوش به فانوسم نکن این جا مگر خورشید نیست؟

با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من

چیزی نگفتن بهتراز تکرار طوطی وار من

بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود

حتی عبادت بی عمل وهم سعادت میشود

با عشق آن سوی خطر جایی یرای ترس نیست

در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست

کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود

چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می شود


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

اخلاق در خانواده جناب حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر حسینی
http://www.hosseini.parsgig.com

http://salambarkhorshid.blogfa.com

http://hosieni.blogfa.com/

برای تهیه کتاب می توانید:

1- با ایمیل akhlaghdarkhanevadeh@gmail.com در ارتباط باشید.

?- با تلفن 09121516195 تماس حاصل نمایید.

?- از طریق "انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)" اقدام فرمایید.

---
ناشر کتاب هم در این زمینه توضیحات جامعی داده است که خواندن آن خالی از لطف نیست:

... پس از گذشت حدود ?? سال از آخرین چاپ کتاب اخلاق در خانواده، به فکر افتادیم که برای پاسخگویی به درخواستهای مکرر و نیاز خانواده ها -خصوصا جوانان- مجددا این کتاب راهگشا و مفید را منتشر کنیم. لذا با کسب اجازه از مؤلف محترم و با حروف چینی و صفحه آرایی و طراحی روی جلد جدید، همراه با اضافاتی مثل پاورقی ها، خلاصه زندگی و چند تصویر از مؤلف، کتاب را به علاقمندان تقدیم کنیم. توضیح اینکه این کتاب شامل نامه های بینندگان برنامه تلویزیونی اخلاق در خانواده و پاسخ های دقیق و کاربردی استاد سید علی اکبر حسینی به این نامه هاست؛ بنابراین هر بخش و هر نامه از این کتاب را که بگشایید، مطلبی مستقل و پندآموز و زیبا درمی یابید. این کتاب طی سالهای گذشته در ?? مرحله چاپ و مجموعا حدود ??? هزار جلد، نشر و توزیع شده و چندین سال است که در بازار کتاب، نایاب شده است. امیدواریم چاپ مجدد آن در این مرحله که در تیراژ ???? جلد انجام شده، خدمتی به فرهنگ و اخلاق جامعه باشد
<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ