سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به نعمت پروردگارتان ـ عزّوجلّ ـ اعتراف کنید و از همه گناهانتان به سویش توبه نمایید که خداوند، بندگان سپاسگزارش را دوست دارد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 85 اسفند 6 , ساعت 8:26 صبح

چه ظرفیتی خدا به انسان داده که تو طول این مسیر می تونه زحمت بکشه و جلو بره وقتی خوب دقت می کنم میبینم:

برای تربیت کردن و برای اداره کردن چه ظرفیتی می خواد انسان؟ چقدر فکر کردن به اینکه بچه چطور بزرگ بشه و نگرانی ها از راهی که انتهاش رو نمی بینی ونیاز داری که تدبیر داشته باشی. به یاد خدا می افتم که اون هم همین طور مدبر واقعی یعنی اون و این ضعف رو در خودم میبینم که من چی کارم. میسپرم به خدا. و آروم میگیرم. و تازه اون موقع اس که اندیشه هام رنگ و بوی خدا میگیره و میبینم بدون یاد خدا نمیشه.

احزاب آیه 60 تا 70: دیشب به نقل از حاج آقای مداحی: (درباره مدیریت درس ها داره)

... شاهدا و بشیرا و نذیرا و ... (مراجعه کنید و صفات یه پدر خوب یه مادر خود یه مدیر خوب رو دقیق بخونید و روش فکر کنید واسه من که حاج آقا معنی کرد فهمیدم صد سال هم فکر می کردم نمی فهمیدم که این خطاب به پیامبر راجع به مدیریت هم شاید باشه.)


دوشنبه 85 بهمن 9 , ساعت 11:42 عصر

یه بار از خودت بیا بیرون و خوب فکر کن. مثلا کسی که داره شراب می خوره که نمی فهمه که داره کار اشتباه میکنه و فقط وقتی که اثر بد و ناراحت کننده و بدبختی های اوئن رو دید به غلط کردن میافته و تا دفعه بعدی که نتونه جلوی خودش رو بگیره و دوباره ترغیب بشه و بشینه پای منقل و بافورش و بساطش. همه گناه ها همین طوره. همه شبیه به هم. همه اون چیزی نیست که تو ذهنت میسازی. همه اون چیزی که نیست که مردم اونقدر با آب و تاب تعریف میکنن و مکرر انجامش می دن و برای انجام دادنش سر و دست میشکنن و همه گناه ها بعد از اینکه انجامشون میدی و طعم شون رو میچشی می فهمی که عبادت خدا چقدر شیرین تر و دلچسب تره و هر بار بیشتر راغبی که برگردی به دورانی که همش به خدا فکر می کردی و دوستی خدا رو تجربه کردی. البته برای کسی که مزه و طعم خدا رو چشیده باشه. نه اینکه فکر کرده باشه که چشیده.

 به حقّ برایتان می گویم : حکیم از نادان عبرت می گیرد و نادان از هوای خود . ( عیسی علیه السلام )


جمعه 85 بهمن 6 , ساعت 6:58 صبح

رابطه ما با همسرمون چطوریه؟

خواسته های او از ما چیه؟ و خواسته های ما از او چیه؟ میگن الگوی ما برای خانواده حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) هستش. یعنی چی؟ یعنی اگر اون دو بزرگوار تصمیم گرفتن که تو خونه کار ها رو واگذار بکنند به بانو و بیرون خونه به مرد، ما هم داریم همین کار می کنیم. اولا نظر شخصی من اینه که خوبی هر جایی که هست باید ورش داری بیاری و به همسرت تقدیم کنی. اما انتظار هم نداشته باشی که اون هم توقع های تو رو به اندازه تو برآورده کنه. چرا؟ چون توقع خارج از توان هر کس، باعث میشه که انسان به حالت هایی رجعت کنه که شیطون بیشتر می تونه به خانواده صدمه بزنه. صدمه پذبر تر میشیم. خب. چرا؟ چرا عاقل کند کاری که (پشت بندش) باز آرد پشیمانی؟
ادامه مطلب...

جمعه 85 بهمن 6 , ساعت 12:3 صبح

چطور یه مرد تنها وقتی مجرده نسبت به وقتی که زن میگیره ازش بیشتر و خیلی بیشتر توقع داریم. ماها که ینده خدا هستیم، ماها که قرار بوده خلیفة الله بشیم روی زمین ازمون توقعی ندارن؟ آخه خوردن و خوابیدن و پوشیدن و شیک بودن و این ها که ظاهره. خلیفة الله اگه قرار بود خوشگل و شیک پوش و مختلط و همش تو مهمونی و پارتی باشه که ... این همه تو قرآن انسان رو به برپاداشتن نماز و اینها سفارش نمی کرد. می گفت برین حال کنین و من آفریدمتون واسه پارتی. یه همه زبونی هم این حرف رو میزد. اصلا زدن نداشت ماها که می دونستیم. J

این چه انسانیه که قلبش هم ظرفیت داره واسه شیطان هم واسه خدا. خدایی که هیچ جا نمی گنجه. چرا تو دل مومن می گنجه؟ مومن کیه؟ عمل می کنه؟ به چی؟ به نماز و روزه؟ و نگاه و حرف هایی که میزنه؟ متقیه؟ متقی یعنی چه کسی؟


پنج شنبه 85 بهمن 5 , ساعت 5:18 عصر

امشب فقط همین رو بگم که یه هفته زیر کلاس های سی.سی. ان.ای زاییدم و کار هم محسوب میشه و درس هم باید عصریش تا شب بخونم و ... و مباحثه و خونه داری و شهر غریب و شام و ناهار و ظرف شستن و رسیدن به کار های دیگه مثل لباس شستن و دوش گرفتن و تر و تمیز کردن و  این ها و خیلی های دیگه بماند. ولی راستش خیلی زیر فشار حال میده. آدم احساس میکنه که داره یه کاری انجام میده و وقتش خوب و بهینه داره صرف کار های حداقل خوب میشه.

بابا این بشر پول یه یس.پی.یو 70 میلیون تومنی میده این همه فکر می کنه که چطور ازش بهینه کار بکشه که واسش بصرفه که این همه خرج کرده ازش کار بکشه. اما این عمر که خدا هر میلینیوم ثانیش مسلیار تزار هزار میلیارد تومن بهشتی و آخرتی که تبدیلش کنی به دلار میشه مثل  رطوبت بال مگس به اقیانوس ... اونطور

این رو دیشب نوشتم. و تا 12 ساعت نشده خدا برام راه حل فرستاد. آیا امام زمان برای همه ما نمی خواد. اون ذات خدا وند برای همه ما از مهر و محبت اش دریغ کرده؟ نه همیشه توجهات خدا و امام مزان برای همه ماست.


دوشنبه 85 بهمن 2 , ساعت 11:30 عصر

یک نامه خواهم نوشت به معلم عزیزم آقای بروجردی، سعید:
سلام
یادش بخیر دورانی که تو در نماز جماعت، امام جماعت مان بودی.تو ای معلم، از جان خود سوزاندی و همانند شمعی به روح ما روشنایی بخشیدی. تو بودی که من را با کلام معصومین آشنا نمودی. تو بودی که مرا به درس، به ورزش، تشویق می کردی. از شما ها بود که من، من شدم. هر متعلمی چون یک انسان است، نقص هم دارد. اما من در کنار همچون، شماهایی، صابر طباطبائی شدم. با همه کاستی هایم، از خودم راضی ام. اما نه در پیشگاه خدا. چون در برابر او یک سرپیچی بسان کفران همه نعمت های اوست. حساب من و او جداست پس بگذریم !!!
دورانی که تو برایم پدری کردی، دورانی که هم معلم بودی و هم معلم تربیتی و هم معلم هنر و هم معلم خط و هم معلم دین و هم الگو. در کنار مدیر و ناظم و سیاست و روزنامه ها و در مدرسه علامه طباطبائی. آقای فتحی و آقای موسوی و آقایان دیگر. یادش بخیر که هیچ وقت روز های اول، از خاطر هیچ مردی که خاطره دارد، نمی رود و تو هم این را همیشه می گفتی و خود همین هم از خاطر من نمی رود. بار ها خواستم تا بیایم و دست بوسیت کنم، اما تقدیر نشد، من تنبلی نکردم. هر دوستی را که دیدم از من به تو نزدیک تر مانده خبر کردم، تا به دیدارت بیایم. اما نشد.
با خود می گویم شاید قرار است، زمانی ثمره زحمات خود را ببینی که میوه ای داده باشد. با خود می گویم تو نیز مانند مادر دوست داری که آخر و عاقبت یکی از بچه هایی که معلمشان بوده ای را، در اوج قله انسانیت ببینی. من به عنوان شاگردت، تمام هم و غمم همین است.تمام هم و غم شاگردانی چون من، که از نعم بی همانند
از صابر طباطبایی یزدی به سعید بروجردی.
دوم بهمن یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج


شنبه 85 دی 23 , ساعت 12:18 عصر

ما اعتقاد داریم هیچ چیز توی این دنیا متعلق به ما نیست.
مثل اینکه بهت چیزی رو قرض بدم و ازت بخوام که بدیش به فقیر و تو گوش ندی.
این دزدی در مال منه.
حالا اگر این صاحب خدا باشه چه معنی میده؟

(ینفقوا مما رزقناهم)


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:55 عصر
پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:38 عصر

سلام دوست عزیز

داشتم وبلاگ کانون جوانان رو می خوندم که خیلی وقت بود بهش سر نزده بودم.میخواستم واسه مطالبش البته نظرمو بصورت کامنت بذارم.اما ترجیح دادم برات یه میل بنویسم? که هرکدومو خودت خواستی تو کامنتا بذاری.

اشکال ما اینه که می خونیم? و فقط سرمون رو تکون می دیم و کف و سوت می کشیم که چه جمله های زیبایی؟! تازه اگه انقدر بفهمیم. اهل عمل هستیم؟

اشکال اشرف مخلوقات خیلی بیشتر از این حرفاست.بعضی وقتا با خودم فکر میکنم مگه مااشرف مخلوقات نیستیم?باید با چه خصوصیاتمون به دیگر مخلوقات فخر بفروشیم؟؟بعد یاده کتابای معارف وبینش اسلامی میوفتم که عقل وخصلت اختیار از روی خرد رو عامل تمایز انسان و دیگر مخلوقات میدونست.عقل...بمعنای دانستن?بمعنای قوه دریافت وادراک حسن و قبح اعمال?تمییز دادن نیک وبد.نیروی فهم وخیلی صفتای دیگه که میشه بهش نسبت داد.

اشرف مخلوقات بودن یعنی شریف تر ?لایق تر و والا مرتبه تر از هر آفریده شده ای !!پس ما چی کار داریم میکنیم؟؟چرا نمیتونیم از خواهش نفسمون بگذریم.یعنی یه وجود شریف و عاقل این قدرت رو نداره؟!!همیشه شنیدم و حتی بخودمم بارها گفتم انسان جائزالخطاست! ممکن الخطاست توجیح شدم که انسان مملواز عیب ونقصه. و با جنگیدن و سختی کشیدن در برابر همین هاست که به اوج می رسه حتی عقل انسان هم بی عیب نقص نیست! اما   باز به نتیجه نرسیدم چون تکرار خطا، نادانی وکم خردی رو ثابت میکنه !

برای ما هنوز خیلی راه مونده تا حداقل به این جمله که اشرف مخلوقاتیم پی ببریم..کاش حداقل بتونیم آبروی نظرکرده های خدا ?پیام آورانشو نبریم.

قرآن میگه شما به وظیفتون عمل کنید و به خدا اعتماد و توکل کنید. و لحظه ای دوباره غافل نشید و بر نگردید سر پله اولتون که دوباره از دنیا تون بت بسازید.

براستی که بهترین کاراعتماد به راه خدا وآیه های الهیه.غیرازین مگه میشه به تعلقات این سرا اعتماد کرد؟؟؟؟؟؟!!!!!!

ممنونم ازت که همیشه مطالبت تلنگری برای وجود ناچیزه منه.

باید بیشتر اندیشید. خیلی بیش ازاون که تاکنون تلاش کردیم و انجام دادیم

موفق باشی وهمیشه بنویس.

درپناه حق سما از وبلاگ من شب سکوت 


پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 3:38 عصر

یه کامنتی همین قبل خودم دیدم. ببینید:

    • حاجی یه در مورد ترک وسواس کمکم کنید و مخصوصا اینکه وسواس در نماز دارم و که یواش یواش داره به تمام زندگیم کشیده میشه

 جوابش سادست. هر جوابی بعد از خدا پیش شماست. شما توکل کن و توسل کن و کمر همت ببند راهش رو پیدا می کنی. اگه می خوای ذهنت جرقه بزنه:

فکر کنید خواهر یا برادر کوچک شما هین مسئله را ازتون میخواد حل کنید.

 اسلام فکر همه این ها رو کرده. قبل از کار تمرکز و مدد از خدا بخواهید و برنامه ریزی کنید. ذهن شما راه های زیادی براتون پیدا می کنه. اونها رو به کار ببندید. در کارتون جدیت مهمترین مسئله است.  

برای ترک وسواس? خودتون و عقلی که خدا بهتون داده کافی هستش.


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ