سال 1989 که در یکی از درس های دانشگاه مشغول تدریس بودم.
دوره ی MBA تدریس می کردم با درسی با موضوع شرکت های بزرگ و رموز موفقیت اونها.
یه دختر خانمی بعد از اون دوره ی درسی پاشد به من گفت.
جیم! من با کل این درس تو مشکل داشتم.
تو میگی این دوره برای بالا بردن شرکت های بزرگ از مرحله ی بلوغ به رشد حداکثریه.
ولی بجای اینکه بیای و به صورت مثال شرکت ها رو بررسی کنی به ما یه سری تئوری تحویل دادی.
ما همه داستان زیادی رو از روش های پیروزی شرکت های بزرگ نوشتن و خوندیم و میدونیم
اما اون چیزی که هیچکدوم ما نمی دونیم اینه که اون شرکت های معمولی هم همه ی این کارها رو کردند.
پس فرق اینها چیه؟ نمیشه بگیم بعضی از اینها شانس آوردند و بعضی دیگه نیاورند.
جیم کالینز توی کتابش مینویسه : من بعد از سالها کار و تدریس دوباره به فکر سوال اون دختر افتادم
اون دختر راست میگفت.
حالا مقایسه کنید با اساتید دانشگاه ما !!! که ارزشی برای دانشجو و جوانان قائل نیستند.
جیم کالینز مینویسه: نتیجه این شد که ما سال ها (6 سال) تحقیق کردیم. و سه هزار صفحه متن رو مطالعه کردیم.
فکر کن...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقد درست یعنی این : نقد سخنان دکتر عباسی درباره ی حکمت متعالیه
خاطره ای از شهدا در حسینیه دو کوهه به نقل از حاج سعید حدادیان
ماموریت وب2 سایت امام خامنه ای و وظیفه ی ما
سید دی آموزشی شیرپوینت 2007 به زبان فارسی ترجمه شده ی سی دی ترین
سلام
[عناوین آرشیوشده]