سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیبایی بردباری، نشانه فراوانی دانش است . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 85 دی 14 , ساعت 2:47 عصر

به نام خدا

لطفا نظر تون رو برام بنویسید

ما جوونا از تجربه های دوستی نه چندان مناسب و اصولی مون که توی فرهنگ نوی کوچه بازاری مون در اصطلاح میگن دو نفر دختر و پسر با هم دوست شدند و آشنایی اونها به حدی شده که فقط می خوان تازه از جنس مخالف سر در بیارن و ببینن با تجربه کردن و گذشت زمان چقدر می تونن و می دونن؟ و اصلا شرایط ازدواج رو نه از لحاظ داشتن ایده ها و شناخت کافی دارن و نه جنبه اقتصادی و توانایی در انجام تصمیمات جدی و زفت و رفت کردن نیاز های خام و پخته همسرشون.؟

اونها گردش میرن و حرف می زنن و راضی هستند. می خندن و وقت و عمرشون رو می گذرونن و ظاهرا فعلا که راضی هستن. و اگر هم راضی نباشن ایده جدید تر و بهتر و روشن تر و عاقلانه تری به ذهنشون نمی رسه.(اما همه اون رضایت های ابتدا و روز های اول با آشنا تر شدن در طیف وسیعی از دختر ها و پسر های دیگه به این منجر میشه که شاید فکر کنن که میشه با دیگری هم از نو با شیرینی روز های اول تجربه های قبل رو از نو آغاز کرد.)

چی؟ ازدواج. خواستگاری .؟ اونها پدر و مادر های خودشون رو در زندگی که تشکیل دادند شاید مقصر هم بدونن. واسه همین فکر می کنن اساس آشنایی ها و تصمیمات پدر و مادر هاشون شاید غلط بوده. شاید باید به نحو دیگری از عقل در انتخاب و عهمل استفاده می کردند. برای همین دست به تجربه روش های جدید و عامه تر می زنن.

مقدمه دیگری که برای طرح سوالم بهش نیاز دارم اینه که: با تجربه های متعدد و به اشتراک گذاری تجربه های مختلف که از دوستان دیگرشون بدست میارن به این نتیجه رسیدن که عشق، (عاشق شدن) و (عاشق کردن –معشوق بودن)‌شاید جاش زمین نیست. و به هیچ وجه امکان نداره روی زمین با یه موجود زمینی دیگه می خوای با کمال از خودگذشتگی و یا با کمال خود خواهی عاشق کنی و یا عاشق بشی، وجود قدرت و معشوقی فراتر هست که همه چیز رو زیر رو رو می کنه. اونها حتی به وجود شیطان و ایراد ها و خواسته هایی که شیطان برای رسیدن به هدفشون اونها رو باز می داره هم اذعان دارن. ما جوونا فهمیدیم که وجود عشق زمینی اونطوری که ما دلمون می خواد و یا شاید توی رویا هامون دنبالشون می گردیم نیست. نمیشه یکی نمیذاره. چه ما با خود خواهیمون و اجازه دادن به شیطون در تلقین اینکه اون انسان اون چیزی نیست که ما می خواهیم ، ما رو وادار به ایراد گرفتن و اذیت کردن ونا خود آگاه طرد طرف مقابلمون می کنه و یا با دلایلی که از روی عقل در مقایسه هامون پیش میاد به این نتیجه میرسیم که اون چیزی می خواهیم رو به دست نیاوردیم و یا با غرور و خود خواهی و خود بزرگ بینی و یا با رعایت اخلاق و میدون دادن به طرف مقابل واسه اینکه مغرور بشه و یا با ...

به هر دلیلی ، چه نیکو و شایسه و چه شیطانی و پلید. به خطی می رسیم که من اسمش رو خط آخر میذارم. و یکی با یه بار تجربه کردن و دیگری با هزار بار تجربه کردن بهش میرسه و درسته که هر بار می فهمه که نباید پافشاری کنه اما بالاخره بعد از چند بار مایوس شدن می فهمه که هر کسی روی زمین کمبود داره و فقط خداست که می تونه نیاز های اون رو جبران کنه و این طور میشه که دل به خدا میبنده و می خواد حالا همه چیز رو توی خدا جستجو کنه.

میگه پدر من مادر من مهربونی و کمبود ها و نداشته هام رو می سپرم به خدا. انتخاب هام پتانسیلم و تکیه گاهم خدا باشه. و حتی به جایی میرسه که اشتباها فکر میکنه که شاید بشه مثل راهبه ها تا آخر عمر خودش رو تسلیم خدا کنه و اینجوری میشه که از فکر کردن باز می مونه چون فکر می کنه که نشدنیه و توان انجام اون کار رو نداره و شاید ظرفیت بالایی رو میطلبه که فعلا توانش رو در اختیار نداره و اینطو رمیشه که باز می مونه و بی خیال ادامه دادن به فکر کردن و به نتیجه رسیدن میشه.

حالا من می خوام بدونم من که فکر میکنم با زندگی بر پایه خداشناسی و نیاز های متقابلی که در دو طرف هست شروع میشه، و ادامه پیدا می کنه با همبستگی و همکاری و دست به دست هم دادن و کنار هم بودن و مشکلات رو یکی یکی با صبر و بردباری و تدبیر حل کردن و یک گام یک گام به موفقیت و آسایش و خوشبختی نزدیک تر شدن و فهمیدن اینکه هر آدمی که پاش رو بانیت پاک توی این مسیر بذاره حتما با توکل به خدا موفق میشه، کنار هم به توانایی های هم پی میبرن و عاشق هم میشن از این جهت که صبوری و بردباریشون ثمر داده و نیش های شیطون و تیر های نا تمام شیطون رو تونستن با توکل و برنامه ریزی و تلاش و پشتکار سپری ازش بسازن و همه رو دفع کنن.

نوشته شده از اصل نوشته در وبلاگ ( قرآن من ) توسط صابر طباطبائی یزدی در آدرس http://quran19.persianblog.com  مراجعه کنید.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ